سوزناک‌ترین شعر فروغ فرخزاد با صدای غمناک نیکی کریمی، با هر کلمه قلب آدم تکه تکه میشه؛ آه ای با جان من آمیخته /ای شب از رویای تو رنگین شده ... + ویدئو

  دوشنبه، 06 مرداد 1404
سوزناک‌ترین شعر فروغ فرخزاد با صدای غمناک نیکی کریمی، با هر کلمه قلب آدم تکه تکه میشه؛ آه ای با جان من آمیخته /ای شب از رویای تو رنگین شده ... + ویدئو
ساعدنیوز: ویدیویی از شعرخوانی عاشقانه و زیبای نیکی کریمی با شعر " ای شب از رویای تو رنگین شده " از فروغ فرخزاد را مشاهده می کنید.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز، فروغ‌الزمان فرّخزاد (8 دی 1313 – 24 بهمن 1345) شاعر بود. او شش کتاب شعر منتشر کرد که از نمونه‌های شایان شعر نوی فارسی هستند. فرّخزاد با مجموعه‌های اسیر، دیوار و عصیان در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد. او یکی از پیشگامان شعر نوی فارسی دانسته شده است.


نیکی کریمی (زادهٔ 19 آبان 1350) بازیگر و فیلم‌ساز است. او یکی از تأثیرگذارترین هنرمندان سینما پس از انقلاب 1357 است که در فیلم‌های مهمی نقش‌آفرینی کرده و با کسب جوایز متعدد از جشنواره‌های گوناگون بین‌المللی از موفق‌ترین هنرمندان سینمای ایران از لحاظ تعداد جوایز جهانی نیز به‌شمار می‌رود.

ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر تو ام سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شایدم بخشیده از اندوه پیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیم ز آلودگی ها کرده پاک
ای تپش های تن سوزان من
آتشی در سایه مژگان من
ای ز گندمزار ها سرشارتر
ای ز زرین شاخه ها پر بارتر
ای در بگشوده بر خورشیدها
در هجوم ظلمت تردید ها
با توام دیگر زدردی بیم نیست
هست اگر ، جز درد خوشبختیم نیست
ای دلتنگ من و این بار نور ؟
های هوی زندگی در قعر گور ؟
ای دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من
پیش از اینت گر که در خود داشتم
هر کسی را تو نمی انگاشتم
درد تاریکیست درد خواستن
رفتن و بیهوده خود را کاستن
سرنهادن بر سیه دل سینه ها
سینه آلودن به چرک کینه ها
در نوازش ‚ نیش ماران یافتن
زهر در لبخند یاران یافتن
زر نهادن در کف طرارها
گمشدن در پهنه بازارها
آه ای با جان من آمیخته
ای مرا از گور من انگیخته
چون ستاره با دو بال زرنشان
آمده از دوردست آسمان
از تو تنهاییم خاموشی گرفت
پیکرم بوی همآغوشی گرفت
جوی خشک سینه ام را آب تو
بستر رگهایم را سیلاب تو
در جهانی این چنین سرد و سیاه
با قدمهایت قدمهایم براه
ای به زیر پوستم پنهان شده
همچو خون در پوستم جوشان شده
گیسویم را از نوازش سوخته
گونه هام از هُرم خواهش سوخته
آه ای بیگانه با پیراهنم
آشنای سبزه زاران تنم
آه ای روشن طلوع بی غروب
آفتاب سرزمین های جنوب
آه آه ای از سحر شاداب تر
از بهاران تازه تر سیراب تر
عشق دیگر نیست این‚ این خیرگیست
چلچراغی درسکوت و تیرگیست
عشق چون در سینه ام بیدار شد
از طلب پا تا سرم ایثار شد
این دگر من نیستم ‚ من نیستم
حیف از آن عمری که با من زیستم
ای لبانم بوسه گاه بوسه ات
خیره چشمانم به راه بوسه ات
ای تشنج های لذت در تنم
ای خطوط پیکرت پیراهنم
آه می خواهم که بشکافم ز هم
شادیم یکدم بیالاید به غم
آه می خواهم که برخیزم ز جای
همچو ابری اشک ریزم های های
این دل تنگ من و این دود عود ؟
در شبستان زخمه ها ی چنگ و رود ؟
این فضای خالی و پروازها ؟
این شب خاموش و این آوازها ؟
ای نگاهت لای لایی سحر بار
گاهواره کودکان بی قرار
ای نفسهایت نسیم نیمخواب
شسته از من لرزه های اضطراب
خفته در لبخند فرداهای من
رفته تا اعماق دنیا های من
ای مرا با شعور شعر آمیخته
این همه آتش به شعرم ریخته
چون تب عشقم چنین افروختی
لا جرم شعرم به آتش سوختی


برای مشاهده سایر اشعار با سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز همراه باشید.

1 دیدگاه


  دیدگاه ها
بازدیدکننده
2 ماه پیش

روحش شاد ودر آرامش ابدی 🩶🖤😔😪⚰️🪦💐🥀🍁🍂🌾
از سراسر وب   
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها