به بهانه سالروز درگذشت هوشنگ ابتهاج؛مجموعه‌ای از زیباترین شعرهای سایه که هزار بار هم بشنوی اشک بر چشمانت سرازیر می شود/ اگر دلت گرفته گوش بده + ویدئو

  یکشنبه، 19 مرداد 1404
به بهانه سالروز درگذشت هوشنگ ابتهاج؛مجموعه‌ای از زیباترین شعرهای سایه که هزار بار هم بشنوی اشک بر چشمانت سرازیر می شود/ اگر دلت گرفته گوش بده + ویدئو
ساعدنیوز: در این ویدئو به تماشای مجموعه ای از از شعرسرایی بجامانده از هوشنگ ابتهاج را می‌شنوید که بسیار سوزناک است.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز، امیر هوشنگ ابتهاج (6 اسفندِ 1306 – 19 مردادِ 1401)، متخلّص به ه‍. ا. سایه، شاعر و پژوهش‌گر بود. او نخستین کتابش به نام نخستین نغمه‌ها را در سال 1325 منتشر کرد. از آثار دیگر او می‌توان به تصنیف «سپیده» و غزل‌های «در کوچه‌سار شب»،

شعر گفتم مرو از هوشنگ ابتهاج

گفتم مرو رفتی و بد بیراه رفتی
بس تند میرانی نگه کن تا نیفتی
بوی بهاران بود و ذوق میگساران
یادش بخیر آنگه که چون گل می شکفتی
هنگام بیداریست ای گم کرده دیدار
چون چشم بخت من عجب بیگاه خفتی
خود را ز چشم خویشتن نتوان نهان کرد
گیرم خدارا نیز ازخود می نهفتی
بر فرق همراهان چه آواری فرو ریخت
برفی که از بام سرای خویش رفتی
باور نمی آید هنوزم از دل تو
کر مهریاران کهن دل بر گرفتی
قدر تو من می دانم و می گویمش باز
تا کس نگوید گفتنی ها را نگفتی
چون گوشواری زینت گوش زمانست
آن قیمتی درهای بی همتا که سفتی
عهد و عطای حاکمان چندان نپاید
از مهر مردم تن مزن! گفتم، شنفتی؟
اشک روان سایه پیک مهربانیست
از دیده افتادی ولی از دل نرفتی

در شبی این گونه گنگ

هیچ آوایی نمی آید به گوش

متن کامل شعر هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایه):

گفتمش
شیرین ترین آواز چیست ؟
چشم غمکینش به رویم خیره ماند
قطره قطره اشکش از مژگان چکید
لرزه
افتادش به گیسوی بلند
زیر لب غمناک خواند
ناله زنجیرها بر دست من
گفتمش
آنگه که از هم بگسلند
خنده تلخی به لب آورد و گفت
آرزویی دلکش است اما دریغ
بخت شورم ره برین امید بست
و آن طلایی زورق خورشید را
صخره های ساحل مغرب شکست
من به خود لرزیدن
از دردی که تلخ
در دل من با دل او می گریست
گفتمش
بنگر در این دریای کور
چشم هر اختر چراغ زورقی ست
سر به سوی آسمان برداشت گفت
چشم هر اختر چراغ زورقی ست
لیکن این شب نیز دریا یی ست ژرف
ای دریغا ش یروان !‌ کز نیمه راه
می کشد افسون شب در
خواب شان
گفتمش
فانوس ماه
می دهد از چشم بیداری نشان
گفت
اما در شبی این گونه گنگ
هیچ آوایی نمی آید به گوش
گفتمش
اما دل من می تپد
گوش کن اینک صدای پای دوست
گفت
ای افسوس در این دام مرگ
باز صید تازه ای را می برند
این صدای پای اوست
گریه ای افتاد در من بی امان
در میان اشک ها پرسیدمش
خوش ترین لبخند چیست ؟
شعله ای در چشم تارکش شکفت
جوش خونن در گونهاش آتش فشاند
گفت
لبخندی که عشق سربلند
وقت مردن بر لب مردان نشاند
من ز جا برخاستم
بوسیدمش

شب شعور

امروز نه آغاز و نه انجام جهان است

ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است

گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری

دانی که رسیدن هنر گام زمان است

آبی که برآسود زمینش بخورد زود

دریا شود آن رود که پیوسته روان است

از روی تو دل کندنم آموخت زمانه

این دیده از آن روست که خونابه فشان است

دردا و دیغا که در این بازی خونین

بازیچه ی ایام دل آدمیان است

ای کوه تو فریاد من امروز شنیدی

دردی ست درین سینه که همزاد جهان است

از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند

یا رب چقدر فاصله ی دست و زبان است

خون می چکد از دیده در این کنج صبوری

این صبر که من می کنم افشردن جان است

از راه مرو سایه که آن گوهر مقصود

گنجی ست که اندر قدم راهروان است

تاسیان

هوشنگ ابتهاج
خانه دلتنگ غروبی خفه بود
مثل امروز که تنگ است دلم
پدرم گفت چراغ
و شب از شب پُر شد
من به خود گفتم
یک روز گذشت
مادرم آه کشید
زود برخواهد گشت

ابری آهسته به چشمم لغزید
و سپس خوابم برد
که گمان داشت که هست این همه درد
در کمین دل آن کودک خرد؟
آری آن روز چو می رفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمی دانستم معنی هرگز را
تو چرا بازنگشتی دیگر؟

آه ای واژه ی شوم
خو نکرده ست دلم با تو هنوز
من پس از این همه سال
چشم دارم در راه
که بیایند عزیزانم آه…

نشسته ام به در نگاه می کنم

دریچه آه می کشد

تو از کدام راه میرسی

خیال دیدنت چه دلپذیر بود

جوانی ام در این امید پیر شد

نیامدی و دیر شد

نیامدی و …

دیر شد …

کتاب‌شناسی

  • نخستین نغمه‌ها، 1325

  • سراب، 1330

  • سیاه‌مشق، فروردین 1332، نسخه نهایی: 1378، انتشارات کارنامه

  • شبگیر، مرداد 1332

  • زمین، دی 1334

  • چند برگ از یلدا، آبان 1344

  • یادنامه، مهر 1348 (ترجمه شعر هوانس تومانیان شاعر ارمنی، با همکاری نادر نادرپور، گالوست خاننتس و روبن)

  • تا صبح شب یلدا، مهر 1360

  • یادگار خون سرو، بهمن 1360

  • حافظ به سعی سایه (دیوان حافظ با تصحیح ابتهاج)

  • آینه در آینه (برگزیدهٔ اشعار)، با گزینش محمدرضا شفیعی کدکنی، 1369

  • تاسیان (اشعار ابتهاج در قالب نو)، انتشارات کارنامه، مهر 1385

  • پیر پرنیان‌اندیش (خاطرات سایه در گفت‌وگو با میلاد عظیمی و عاطفه طیه)، انتشارات سخن، 1391

  • بانگ نی، انتشارات کارنامه، 1395

  • ‏هدیه (برگزیدهٔ اشعار)، به خط عبدالله فرادی، انتشارات محمود افشار، 1397


برای مشاهده سایر اشعار با سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز همراه باشید.

دیدگاه ها


  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها