تفسیر شنیدنی شب یلدا با کلام دلنشین رشید کاکاوند با شعرخوانی بی‌همتا از سعدی / هنوز با همه دردم امیدِ درمان است... + ویدئو

  یکشنبه، 30 آذر 1404
تفسیر شنیدنی شب یلدا با کلام دلنشین رشید کاکاوند با شعرخوانی بی‌همتا از سعدی / هنوز با همه دردم امیدِ درمان است... + ویدئو
ساعدنیوز: در این فیلم زیباترین شعر سعدی و تفسیر شب یلدا با رشید کاکاوند را بشنوید و لذت ببرید.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز، رشید کاکاوند (زادهٔ 1346 در نیشابور) دکتر ادبیات فارسی، شاعر، داستان‌نویس، ترانه‌سرا، پژوهشگر ادبیات فارسی، مجری رادیو و تلویزیون و مدرس دانشگاه آزاد اسلامی است. دوره کارشناسی ادبیات را در دانشگاه علامه طباطبایی، فوق لیسانس در دانشگاه آزاد کرج و دکتری ادبیات فارسی را دردانشگاه کردستان در سنندج خوانده و اکنون عضو هیئت علمی و مدرس دانشگاه آزاد کرج است. کاکاوند به تفأل حافظ و قصه‌گویی نیز معروف است.


مشرف‌الدین مصلح بن عبدالله شیرازی شاعر و نویسندهٔ بزرگ قرن هفتم هجری قمری است. اهل ادب به وی لقب «استادِ سخن»، «پادشاهِ سخن»، «شیخِ اجلّ» و حتی به‌طور مطلق، «استاد» داده‌اند. تخلص او «سعدی» است که از نام اتابک مظفرالدین سعد پسر ابوبکر پسر سعد پسر زنگی گرفته شده است. او احتمالاً بین سال‌های 600 تا 615 هجری قمری زاده شده است. در جوانی به مدرسهٔ نظامیهٔ بغداد رفت و به تحصیل ادب و تفسیر و فقه و کلام و حکمت پرداخت. سپس به شام و مراکش و حبشه و حجاز سفر کرد و پس از بازگشت به شیراز، به تألیف شاهکارهای خود دست یازید. سعدی در سال 655 ه.ق سعدی‌نامه یا بوستان را به نظم درآورد و در سال بعد (656 ه.ق) گلستان را تألیف کرد. علاوه بر اینها قصاید، غزلیات، قطعات، ترجیع‌بند، رباعیات و مقالات و قصاید عربی نیز دارد که همه را در کلیات وی جمع کرده‌اند. سعدی نخستین شاعر ایرانی است که آثارش به یکی از زبان‌های اروپایی ترجمه شده است. او بین سال‌های 690 تا 694 هجری قمری در شیراز درگذشت و در همانجا، که اکنون به سعدیه معروف است، به خاک سپرده شد.

اگر تو فارغی از حال دوستان یارا

فراغت از تو میسّر نمی‌شود ما را

تو را در آینه دیدن جمالِ طَلعتِ خویش

بیان کند که چه بوده‌ست ناشکیبا را

بیا که وقت بهار است تا من و تو به هم

به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را

به جایِ سرو بلند، ایستاده بر لب جوی

چرا نظر نکنی یار سروبالا را؟

شمایلی که در اوصافِ حسنِ ترکیبش

مجالِ نطق نمانَد زبان گویا را

که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد؟

خطا بُوَد که نبینند روی زیبا را

به دوستی که اگر زهر باشد از دستت

چنان به ذوقِ ارادت خورم که حلوا را

کسی ملامتِ وامق کند به نادانی

حبیب من، که ندیده‌ست روی عَذرا را

گرفتم آتش پنهان خبر نمی‌داری

نگاه می‌نکنی آب چشم پیدا را؟

نگفتمت که به یغما رَوَد دلت، سعدی

چو دل به عشق دهی دلبران یغما را؟

هنوز با همه دردم امیدِ درمان است

که آخری بُوَد آخر، شبانِ یلدا را

غزل شمارهٔ 4


برای مشاهده سایر اشعار با سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز همراه باشید.

دیدگاه ها


  دیدگاه ها
از سراسر وب   
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها