معرفی فیلم زیبا صدایم کن، مهم‌ترین فیلم‌ جشنواره فجر با بازی متفاوت امین حیایی/ پدری در خیابان ولی‌عصر تهران + تیزر و معرفی بازیگران

خلاصه داستان فیلم زیبا صدایم کن

داستان فیلم زیبا صدایم کن در خیابان ولی‌عصر تهران و در طول یک روز اتفاق می‌افتد و در خلاصه داستان رسمی آن آمد است: «خسرو که در آسایشگاه روانی به اجبار بستری‌ست، تمام این سال‌ها را در فکر دخترش زیبا سپری کرده. امروز، روزِ تولد 16 سالگی زیبا است و خسرو نمی‌خواهد از این روز ساده بگذرد…». رسول صدرعاملی، کارگردان برجسته سینمای ایران، پس از دو سال کار روی فیلمنامه، این اثر را برای نمایش در چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر آماده کرده است.

نقد و بررسی فیلم زیبا صدایم کن

این نقد و نوشته‌ها، نظر کوتاه ولی دست‌اولِ منتقدان و نویسندگان سینمایی است؛ شاید بعدها همه چیز تغییر کند! در ضمن، انتشار آن‌ها -لزوما- به معنای تایید فیلیموشات نیست

نسیم قاضی‌زاده

انگار سالها بود یادمان رفته بود که موسیقی فیلم چقدر می‌تواند ما را لطیف‌تر کند. چقدر می‌تواند حس‌های ما را زلال کند. چقدر می‌تواند تکنیک نباشد و دلی باشد و به قول دوستان شاعر کوششی نباشد و جوششی باشد. در آخرین ساخته رسول صدرعاملی اما همانقدر که از اساس نگاهی مهربان به جهان دارد، از یک موسیقی مهربانانه هم برخوردار است.

فیلم زیبا صدایم کن

بعد از سال دوم دانشکده من، زیبا صدایم کن، دومین همکاری صدرعاملی و کریستف رضاعی است. کریستف رضاعی آهنگساز گزیده‌کار سینمای ایران که پیوسته به عنوان یکی از مولفین خلاق موسیقی ایران شناخته می‌شود، در این همکاری، قطعاتی ساخته است که حتی در میان کارهای سال‌های اخیرش هم شاخص است.

او مانور اصلی را روی تم‌هایی که ساده‌فهم هستند و در تطابق با شخصیت دختر نوجوان فیلم‌اند گذاشته. با توجه به اینکه فیلم دو شخصیت اصلی پدر و دختر را دارد، او نیز روی دو ساز پیانو و سه‌تار متمرکز شده است؛ سه‌تاری که توسط علی بوستان نواخته شده و صدایی مدرن دارد. حجم موسیقی در زیبا صدایم کن بالاست اما زیاد نیست. آنقدری است که مخاطب از شنیدن آن لذت می‌برد و حتی اگر در سکانس‌هایی به اشک‌انگیزی فیلم کمک می‌کند، کاری است که فی‌الواقع در زمره موسیقی فیلم و کارکرد آن باید در نظرش گرفت.

یکی از جالب‌ترین کارهایی که رضاعی در موسیقی متن این فیلم انجام داده است، استفاده از اصوات الکترونیک در زمان حمله‌های عصبی شخصیت خسرو (امین حیایی) است که ناخودآگاه فضای آشفته ذهنی او را، خاطراتی که به ذهنش هجوم می‌آورند، حضورش بعد از مدت‌‌ها در فضای شهر، اثر داروهایی که مصرف می‌کند و در عین حال عالم پرشور دختری نوجوان و عشقی که بین پدر و دختر در جریان است را همزمان در ذهن متبادر می‌کند. این تیری است که با چند نشان زده شده است. تنها جایی که صدای آرام پیانو و سه‌تار و مضراب‌های کوتاه و ملودیک‌شان با این اصوات الکترونیک گره می‌خورد، در پایان فیلم و سکانس بینظیر جرثقیل است. در لحظات نفسگیر و عزیز حضور صمیمانه پدر و دختر در کنار هم بر فراز چراغ‌های شهر و بالای جرثقیل، موسیقی جنسش با یک پیچ تغییر می‌کند. ترکیب دیوانگی‌های پدر، و کودکانگی دختر، ترکیبی‌ست زیبا که البته گل‌درشت نشده و از فیلم بیرون نمی‌زند. نکته مهم‌تر اینکه حالت مصنوعی ندارد و همچون فایل الصاقی عمل نکرده است.

در سکانس پایانی که پرموسیقی‌ترین بخش فیلم محسوب می‌شود، موسیقی ملودیک تماما در جریان است. مخاطب به دلگرمی حضور اوست که می‌تواند آنهمه فشاری را که روی یک پدر عاشق و دیوانه است، روی یک دختر نوجوان تنها و قدرتمند است، روی زنی رنج‌کشیده و رها شده است را دوام بیاورد و رقیق شود. همینجا باید اشاره کنم به بهترین بخش موسیقی این فیلم که زمانی است که پدر و دختر در پشت موتور در شهر می‌چرخند و موسیقی ارکسترال شنیده می‌شود.

موسیقی در زیبا صدایم کن، بار دیگر یادمان می‌آورد که قدرت موسیقی فیلم تا چه اندازه می‌تواند بالا باشد و چقدر شباهت این سادگی عمیق و فهم آسان آن همچون تمامی دیالوگ‌ها و شخصیت‌ها دهه شصت و هفتاد سینمای ایران را یادآور می‌شود که اتفاقا آهنگسازان از ملودی فرار نمی‌کردند و نمی‌ترسیدند اگر روزی آدم‌هایی پیدا شوند که ملودی‌‌سازی‌های آنها را پای سانتیمانتالیسم بگذرانند و با انگشت نشان‌شان دهند. کریستف رضاعی که پیش از این هم ملودی‌های ماندگاری را برای سینمای ایران نوشته است که از بهترین آنها می‌توان به موسیقی فیلم کنعان اشاره کرد، در زیبا صدایم کن، بازگشتی طلایی به موسیقی فیلم داشته و امید به اینکه هنوز می‌توان تم‌های بیادماندنی در این سینما شنید را زنده کرده است.

شک ندارم که مهر پدری او به حضور دخترش ژولیت در نقش زیبا تا چه اندازه به کمک آمده است تا این موتیف‌های کودکانه و سراسر مهر ساخته شود.

زیبا صدایم کن با تک‌ضرب‌های پیانو زمانی که زیبا در اتوبوس نشسته است تا به دیدار مادرش برود و تمام شهر را دیگر پر از خاطرات پدر-دختری می‌بیند به پایان می‌رسد.

احسان ناظم بکایی

بالاخره بعد ار 5 روز، کاخ جشنواره به احترام یک فیلم، ایستاد و آن را تشویق کرد. آخرین ساخته صدرعاملی با نمادهای آشنای دوست‌داشتنی او مانند دختر نوجوان، کفش، خیابان ولی‌عصر، رفاقت و اعتماد، چشم‌نواز و دلنشین است. او نشان داد همچنان زبان و دغدغه نسل نوجوان و جوان را می‌شناسد، خواه تداعی «دختری با کفش‌های کتانی» و ترانه «من ترانه 15 سال دارم» و چه آیدای «دیشب بابات رو دیدم آیدا» باشد و خواه زیبای «زیبا صدایم کن» در کنار این موضوع، بازی درخشان ژولیت رضاعی، دختر کریستف رضاعی، آهنگساز نامدار کشورمان نوید بخش ظهور بازیگر جوان دیگری را بعد از ترانه علیدوستی و پگاه آهنگرانی داد.

امین حیایی نیز چنان خیره‌کننده نقش یک روان‌پریش را با جزئیات روی پرده برد که اگر امسال نیز به مانند پارسال و بازی خوبش در فیلم «برف آخر»، سیمرغ نگیرد مسئولان جشنواره فیلم فجر باید به طور اساسی کلاه خود را قاضی کنند. زیبا صدایم کن، فیلمی رحمانی است که همراهی و بخشش در آن حرف اول را می‌زند و نگاهی دوست داشتنی به تهران دارد. شهری که ناجوانمردانه و دور از انصاف در اغلب فیلم‌ها غرق در سیاهی و نابودیست.

3 نکته از فیلم:

  • تهران زیر نگاه تاور کرین‌ها. بعد از کتاب رهش امیرخانی این فیلم نگاهی جالب به آنها داشت.

  • اقتباس همیشه به کار می‌آید. مثل اینجا که از کتاب فرهاد حسن‌زاده به همین نام بهره برده شده است.

  • احیای صنعت فیلمسازی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.

محمد تقی‌زاده

زیبا صدایم کن شروع خوبی دارد، شخصیت‌ها رو خوب معرفی میکند، پدرانگی و بازی امین حیایی به دل مینشیند داستان خوب پیش می‌رود تا اینکه روایت داستان به یکباره وارد سانتی‌مانتالیسم شدید و غلیظی می‌شود که هر اتفاقی را ممکن می‌سازد و اینجاست که فیلم سقوط می‌کند.

سقوط آزاد فیلم از بی‌منطقی رفتارها و موقعیت‌ها شروع می‌شود پدر به راحتی آب خوردن موتور می‌دزدد، وارد کارگاه ساختمانی می‌شود و جرثقیل هوایی را روشن می‌کند و… تا جایی که در انتها مشخص است که گویی فرمان از دست فیلمساز رها شده و وقوع هر اتفاقی در راستا و یا برخلاف مضامین داستان ممکن می‌شود.

مشکل اصلی فیلم بی منطقی درام است که در ابتدا وقایع باورپذیر است ولی داستان به استناد اقتباسی بودن از میانه به بعد رها میشود؛ مادر به یکباره تصادفا راننده اتوبوس دختر و پدرش میشود، پدر اتفاقی وارد ساختمان نیمه‌کاره شده و پشت جرثقیل مینشیند، حیایی به راحتی اب خوردن ماشین گشت ارشاد را می‌رباید و اب از اب تکان نمیخورد، 400 میلیون پول در گلدان خوابگاه مخفی میشود و مشکل رهن خانه دختر در منطقه شمالی تهران حل میشود و ….

وقتی ژانر و فضای فیلم یک ملودرام رئال تعریف شده این حجم از بی منطقی و اتفاقات عجیب و غریب باعث سقوط فیلم میشود فیلم از نیمه به به بعد هم در باورپذیری قصه و هم در کارگردانی و بازی‌ها افت میکند.

بازی حیایی در نیمه نخست درخشان و شایسته نامزدی است، ژولیت رضاعی خوب بازی میکند ولی نقص شخصیت‌پردازی دارد؛ چرا یک دختر دهه هشتادی باید اینقدر عاقل و منطقی باشد و حتی یک حرف و کلام بچه‌گانه و تینیجری از او بیرون نمی‌زند. در نیمه اول فیلم این اشکالات به دلیل جذابیت درام و کارگردانی خوب صدرعاملی پیدا نیست، مثل بی دلیل پول ندادن صاحب کافه به دختر، اما در ادامه این بی‌منطقی درام و حجم عجیب غریب شدن‌ها بدجوری توی ذوق میزند.

3 نکته از فیلم:

  • بازی امین حیایی

  • پدرانگی و رابطه دختر پدری

  • رها شدن یکباره فیلم

سید مهرزاد موسوی

خیلی خوش برگشتید آقای صدرعاملی! اینکه شما برخلاف بسیاری از هم‌نسلان و کارگردانان نسل قبلی، ناامیدمان نکردید، خودش بزرگترین دستاورد این جشنواره است. فیلم زیبا صدایم کن، دست مخاطب را می‌گیرد و او را آرام آرام به دنیای پدرانه و دخترانه‌اش می‌برد. فیلم از انسجام روایی خوبی برخوردار است، (جز در چند دقیقه پایانی) از ریتم نمی‌افتد، اگرچه شگفتی ندارد و می‌توان رفتار شخصیت اول داستان را حدس زد ولی روند روی اعصابی ندارد و از همه مهم‌تر در میان فیلم‌هایی که این چند روز در جشنواره به نمایش درآمده و از روایت قصه علی و معلولی خود عاجزند، یک کیمیای بزرگ است.

بازی امین حیایی و ظرافت‌هایی که در میمیک صورتش رعایت می‌کند، مثال‌زدنی است و گفتن ندارد که صدرعاملی چگونه می‌تواند از تجربه اول بازیگران یک شاهکار بیرون بکشد و این‌بار ژولیت رضاعی به سینمای فقیر ما معرفی شده است. بازی تخت، کم‌احساس و بی‌اعتماد او، از کاراکتر خودساخته و با اعتماد به نفسش سرچشمه گرفته و چقدر این ویژگی‌ها به خوبی به نمایش درآمده است. خودداری آگاهانه نویسندگان و کارگردان از اشک‌انگیزی و ملودرام شدن یکی از ویژگی‌های بزرگ زیبا صدایم کن است.

فیلمی که روی شانه‌های امتحان پس‌داده یک رمان ایستاده و سرنوشت کاراکترهایش از پیش مشخص است؛ این هپی‌اند اگرچه شاید از عمق تاثیرگذاری آن بکاهد، اگرچه با پایان تلخ شاید منتقدپسندتر باشد، ولی همه این‌ها را باید به روایت روان، ساخت استادانه، اقتباس وفادارانه و البته امیدبخشی کمیاب آن بخشید. پس حرف اولم را تکرار می‌کنم که چقدر منتظرتان بودیم آقای صدرعاملی؛ خوش برگشتید و بمانید.

3 نکته از فیلم:

  • حیف از سکانس شاهکار گشت ارشاد که حتما در اکران عمومی حذف می‌شود

  • بار دیگر؛ امین حیایی درخشان

  • کاش در یک‌سوم پایانی کمی فیلم از کتاب فاصله می‌گرفت

سعیده نیک‌اختر

بالاخره یکی از بهترین فیلم‌های فجر چهل و سوم را دیدیم. تاییدش دست‌ها و کف زدن‌های بی‌پایان اهالی رسانه در پایان فیلم بود. شاید بشود گفت زیبا صدایم کن، یکی از بهترین فیلم‌های رسول صدرعاملی است. صدرعاملی با این فیلم یک چرخش اساسی در سینمایش ایجاد کرد. متن قوی و پر از جزئیات، پرداخت شخصیت خوب و عمیق، هدایت بازیگری درست و کنترل شده از فاکتورهای موفقیت این فیلم است. همه ما عادت کرده بودیم امین حیایی را در قامت یک کمدین ستاره در سینما ببینیم اما چند سالی است که فیلمسازان ما فهمیده‌اند حیایی قابلیت های ناشناخته دیگری هم در بازیگری دارد. وقتی حمید نعمت‌الله در شعله‌ور توانست یک بازی متفاوت مبنی بر شخصیتی درونگرا از حیایی بیرون بکشد تایید این اتفاق بود. همچنین امیرحسین عسگری در برف آخر توانست حیایی را صاحب سیمرغ بهترین بازیگر مرد کند. امسال هم بعید نیست صدرعاملی با زیبا صدایم کن سیمرغ دیگری برای حیایی بیاورد.

گاهی اوقات بازی رها و خارج از کنترل عامل موفقیت یک بازیگر می‌شود اما در مورد حیایی، بازی کنترل شده و حساب شده او را بالا کشید. بازی ای که با چشم‌های گرد شده و متعجب روان پریشی که 9 سال از عمرش را دور از شهر و در یک بیمارستان روانی گذرانده، شانه های افتاده، راه رفتن های لخ‌لخی که پاها را روی زمین می‌کشاند و لب‌هایی که در هنگام هیجان کج و کوله می‌شود، همراه شد و او را بالا کشید. خسروی روان‌پریش فیلم دائما مخاطب را در حالت خوف و رجا نگه می‌دارد تردید از اینکه خسرو واقعا خوب شده یا نه لحظه‌ای بیننده را رها نمی‌کند. زیبا دختر شانزده ساله‌ای که باهوش است اما عاری از خطا نیست لحظه‌ای تایید مخاطب را می‌گیرد و لحظه دیگری تردید را به دل مخاطب می‌اندازد.

شخصیت ها ابدا صفر و صد نیستند. فیلم شعار نمی‌دهد، پرگویی نمی‌کند و در عین حال لحظه‌ای بیننده را به حال خودش رها نمی‌کند. ریتم تند و درست فیلم چشمهای مخاطب را اسیر می‌کند که لحظه ای به ساعتش نگاه نکند. نهایتا پیام فیلم رحمانیت و بخشش است همان سینمایی که سال‌هاست دم از آن زده می‌شود و خبری از آن نیست.

  • مساله فردی خوب به مساله های اجتماعی گره خورده است.

  • بازی خوب ژولیت رضاعی

  • یک فیلم حال خوب کن

سهام‌الدین بورقانی

گاهی اوقات، هم سازنده موفق می‌شود تماس احساسی درستی با مخاطب برقرار کند و هم مخاطب به‌دقت پاسخ درستی به تماس می‌دهد. این خلاصه اتفاقی است که با تماشای «زیبا صدایم کن» رخ می‌دهد. فیلمی که معماری پیچیده‌ای ندارد، ساختار درامش با همه ایرادها به‌قاعده است و در نهایت موفق می‌شود جای درستی را هم نشانه بگیرد. همین‌قدر کفایت می‌کند تا از تعدادی باگ‌های فیلمنامه هم چشم‌پوشی کنیم و عیش تماشای اثری درست را برای خودمان منقص نکنیم.

معمولا چندان طرفدار فیلم‌هایی که قهرمان آن ردای ناجی بر تن می‌کند و یک‌تنه مشکلات را حل می‌کند نیستم، اما گاهی قهرمان را باید در زمینه اجتماعی موجود در نظر گرفت. صدرعاملی آگاهانه از ناامنی روانی موجود در جامعه و شرایط آنومیک آن استفاده کرده و داستان را به‌آرامی جلو می‌برد؛ خسرو می‌کوشد خانواده ازهم‌گسیخته‌اش را ترمیم کند، همراه فرزند می‌شود و کنارش می‌ایستد و حتی دختران بازداشت‌شده توسط گشت ارشاد را نجات می‌دهد. طرفه آنکه همه اینها توسط کسی انجام می‌شود که سال‌هاست با بیماری روحی دست‌وپنجه نرم می‌کند و در نهایت هم خود توسط دیگری نجات پیدا می‌کند.

با همه این‌ها پایان‌بندی فیلم می‌توانست کمی غیرمستقیم‌تر باشد و همه گره‌های فیلم به‌ناگاه باز نمی‌شدند. گاهی اگر شعاع نوری هم نشان داده شود کارکرد خود را پیدا می‌کند و نیازی نیست حتما نشانی خورشید را داد.

3 نکته از فیلم:

  • چند واقعه کوچک در فیلم وجود دارند که اگر رخ نمی‌دادند مسیر فیلم تغییر می‌کرد؛ این وقایع بستر منطقی درستی ندارند.

  • پایان‌بندی فیلم نیازی به اشاره مستقیم نداشت.

  • توجه درست به مسائل اجتماعی روز

محمد جلیلوند

همراه شدن دو نفر با مختصات متفاوت، ایده ای کلاسیک در فیلمنامه نویسی به حساب می‌آید که نمونه‌های درخشانی هم در سینمای جهان دارد. حال وقتی یکی از این دو نفر مبتلا به مشکلات روحی و روانی باشد، جذابیت قصه چندبرابر شده و تماشاگران بیشتری را به سمت خود می‌کشاند. کاری که بری لوینسون در فیلم سخاوتمند با بازی داستین هافمن و تام کروز انجام داده و رسول صدرعاملی نیز در آخرین فیلم خود زیبا صدایم کن به شکل دیگری آن را انجام داده است.
فیلم با تمرکز روی خسرو به عنوان قهرمان آغاز شده و خیلی زود مساله‌اش برای تماشاگر روشن می‌شود: او می‌خواهد با وجود مخالفت پزشک آسایشگاه روانی، در تولد 18 سالگی دخترش زیبا حاضر باشد. نقطه عطف نخست هم بر این پایه شکل گرفته و رابطه نه چندان دوستانه پدر و دختر کلید می‌خورد. خسرو بخشی از خلأهای زیبا را پر کرده و به مرور و با شیبی ملایم، این دو به هم نزدیک‌تر می‌شوند.
در پرده میانی نیز قصه براساس الگوی شاه پیرنگ پیش رفته و قصه‌های فرعی چندانی ساخته نمی‌شود. تنها شاهد حضور کوتاه خلیل برادر خسرو هستیم که اطلاعاتی از گذشته آن‌ها به تماشاگر داده می شود. معمایی هم که پیرامون مادر زیبا و رها کردن دخترش شکل گرفته، جای خود را در قصه باز کرده و به موازات قصه اصلی پیش می رود. در پرده پایانی، فیلم با سکته خفیفی مواجه می شود اما بر آن فائق آمده و به خط پایان می‌رسد.
مهمترین نقطه قوت زیبا صدایم کن، کارگردانی سرشار از ریزه کاری و جزئیات است که تماشاگر حرفه‌ای‌تر سینما را به وجد می‌آورد. در عین حال، از جغرافیای تهران به درستی بهره گرفته شده و به فیلم هویت بخشیده است. همچنین باید به بازی درخشان امین حیایی در نقش خسرو و نیز ژولیت رضاعی در نقش زیبا اشاره کرد که ترکیب فوق‌العاده‌ای را به وجود آورده و پدر و دختر باورپذیری را خلق کرده‌اند.

3 نکته از فیلم:

  • دست زدن‌های پیاپی تماشاگران در سالن اهالی رسانه!

  • استفاده درست از بناهای قدیمی شهر. از دبیرستان انوشیروان عادل تا شعبه قدیمی بانک ملی

  • ریتم و ضرباهنگ خوب فیلم با وجود مدت زمان نزدیک به دو ساعت

احسان طهماسبی

تکرار تماشایی دغدغه‌های صدرعاملی در عنوان جدیدی به نام زیبا صدایم کن. ملودرامی به روز، جذاب و آنارشیستی با شناختی درست از احوالات طبقه آسیب‌پذیر که علاوه بر اینکه به دل نگرانی‌های همیشگی ‌سینمای صدرعاملی در خصوص نوجوانان می‌پردازد، مشرف به رنج‌های پدری مغموم و رنج کشیده نیز هست. پدری عصیان‌گر اما مهربان و دلسوز با رنج‌های سایکوتیک موروثی که جامعه آشفته، بی‌رحم و قهرمان‌کش، فرصت حضور را به او نمی‌دهد و دختری مستقل و باهوش که مسحور الگوهای مغرضانه جامعه خود شده و برای رهایی از این پیله، به خوی ساختارشکنانه پدر متوسل می‌شود. فیلم آشکارا و بدون پروا راه‌حل حذف شکاف نسل خسرو و نسل زیبا را جنون و نبوغ می‌داند. به رسم عادت دیرینه رسول صدرعاملی، زیبا صدایم کن نیز یک بازیگر نوجوان دیگر به جمع سینمای ایران اضافه میکند: ژولیت رضاعی.

بازیگران و عوامل فیلم زیبا صدایم کن

در این فیلم، امین حیایی به همراه ژولیت رضاعی (بازیگر نوجوانی که برای نخستین بار جلوی دوربین حاضر می‌شود) نقش‌آفرینی می‌کنند.

فیلم زیبا صدایم کن به کارگردانی رسول صدرعاملی، اقتباسی از رمان نوجوانانه‌ای به همین نام نوشته فرهاد حسن‌زاده است.فیلمنامه را آرش صادق بیگی، میلاد صدرعاملی، محمدرضا صدرعاملی نوشته‌ اند و سامان لطفیان مدیر فیلمبرداری بوده است.

این فیلم با همکاری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و بنیاد سینمایی فارابی و کمپانی میلادفیلم تولید شده و سیدمازیار هاشمی تهیه‌کنندگی آن را بر عهده دارد.

درباره رسول صدرعاملی کارگردان فیلم

رسول صدرعاملی تا اینجا، مهمترین دلیل برای تماشای این فیلم است. کارگردانی که پس از 7 سال پشت دوربین فیلمسازی ایستاده است. فیلم اقتباسی از یک رمان موفق است که حول محور نوجوانان می‌گذرد و این همان دغدغه‌مندی همیشگی فیلمساز مولفی چون صدرعاملی است. اینکه تمام داستان فیلم در خیابان ولیعصر اتفاق می‌افتد و از میدان راه‌آهن آغاز می‌شود و در یک صبح تا شب به تجریش می‌رسد نیز می‌تواند برای مخاطب، وسوسه‌انگیز باشد. صدرعاملی که پیش‌تر هم فیلم های «من ترانه پانزده سال دارم»، «دختری با کفش‌های کتانی» و «دیشب باباتو دیدم آیدا» را در باره دختران نوجوان ساخته بود.

داستان کتاب زیبا صدایم کن درباره چیست؟

کتاب زیبا صدایم کن نوشته فرهاد حسن‌زاده که توسط کانون منتشر شده داستان دختر پانزده ساله‌ای است که در موسسه‌ای زیر نظر بهزیستی زندگی می‌کند. مادر معتادش ازدواج کرده و پدرش به دلیل بیماری روانی در آسایشگاه بیماران روانی بستری است. زیبا در روز تولدش به پدر کمک می‌کند تا از آسایشگاه فرار کند. پدر موتور یکی از کارکنان آسایشگاه را می‌دزد تا با هم به گردش بروند و تولد زیبا را جشن بگیرند. اما به زودی از همدستی با پدرش پشیمان می‌شود. پدر تعادل روانی ندارد و هر لحظه به حالی درمی‌آید؛ گاهی خوب است و گاهی بد و گاهی دچار جنون و گاهی دچار توهم می‌شود. سرانجام زیبا پدر را به بیمارستان برمی‌گرداند و تولدش را با کسانی که در کنارشان امنیت دارد جشن می‌گیرد.

زیبا صدایم کن سال 95 برگزیده‌ شورای کتاب کودک و هیجدهمین جشنواره کتاب کانون پرورش فکری شده و در فهرست کتاب‌های کلاغ سفید کتابخانه بین‌المللی مونیخ آلمان 2017 و فهرست افتخار دفتر بین المللی کتاب برای نسل جوان 2018 هم قرار گرفته است. به علاوه به سبب پرداختن به موضوع کودکان بدسرپرست نامزد شورای کتاب کودک برای فهرست کتاب برای کودکان با نیازهای ویژه دفتر بین المللی کتاب برای نسل جوان 2017 بود.

حرف‌های عوامل فیلم در نشست خبری جشنواره فیلم فجر

رسول صدرعاملی | کارگردان: پنج سال پیش در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان محمدرضا کریمی صارمی کتاب «زیبا صدایم کن» فریدون حسن‌زاده را به من داد که در کانون منتشر شده بود. وقتی کتاب را خواندم احساس کردم می‌توان کاری از آن ساخت و با اجازه نویسنده قصه را به‌روز کنم، حدود چند سال درگیر آن موضوع بودیم. در ابتدا کامبوزیا پرتوی کار را آغاز کرد که متأسفانه او را از دست دادیم. بعد اصغر عبداللهی کار را شروع کرد و باز به نتیجه نرسید تا درنهایت میلاد و محمدرضا و آرش فیلمنامه را نوشتند و این تیم بیش از یک سال زحمت کشید. بعد از آن حامد علامتی به‌عنوان مدیرعامل کانون آمد و اعتماد کرد و همه‌جوره ما را برای ساخت این اثر حمایت کرد.

«شنای پروانه» باب آشنایی من با مازیار هاشمی بود و به‌خاطر من پای‌کار آمد. اراده جمعی کانون پرورش فکری، مازیار هاشمی و بنیاد سینمایی فارابی باعث شد این فیلم ساخته شود و برای من مهم بود که موقعیت کانون دوباره احیا شود و مرغک کانون باز روی پرده سینما بیاید. از قبل نیت نداشتم که «ترانه» دیگری به سینما اضافه کنم. خیلی خوشحالم که بعد از مدت‌ها به بازیگری رسیدم که بسیار دانا و باهوش است. ژولیت دختر کریستف رضاعی است و بعد از 300 نفر از او هم تست گرفتم و زیبای قصه خود را پیدا کردم.

این فیلم یکی از سخت‌ترین پروژه‌های ممکن برای من و مازیار هاشمی بود. حدود 70 درصد فیلم خارجی بود. سر «دختری با کفش‌های کتانی» هم چنین تجربه‌ای داشتم که بسیار به من کمک کرد. دقیقاً فیلمنامه‌ای که داشتیم به تصویر کشیده شد و این نسخه پاک و بدون دست‌کاری است. امیدوارم برای اکران هم دچار ممیزی نشویم. تمام نیت من این بود که تجسم و تصور مهربانی را روی پرده ببینید. از زمان «من ترانه پانزده سال دارم» تلاش کردم از زاویه‌ای به خانواده نگاه کنم که نگاه تازه‌ای باشد. امین حیایی هم سفر است و عذرخواهی کرد که نتوانست اینجا باشد. هنوز بخش قابل‌توجهی از توانایی‌های او دیده نشده است. به نظر می‌آید این دو نسل دهه پنجاه و زد از هم دور افتاده‌اند؛ ولی این‌گونه نیست. اگر رابطه پدر و دختری با رفاقت و همدلی ایجاد شود، مانا خواهد بود. سینما بیش از هر چیزی به تهیه‌کننده خوب نیاز دارد و خوشحالم که در این پروژه سید مازیار هاشمی را در کنار خود داشتیم.

سید مازیار هاشمی | تهیه‌کننده: آشنایی من با آقای صدرعاملی به زمانی برمی‌گردد که «بچه خور» را کار کردیم و همکاری ما به «شنای پروانه» برمی‌گردد. بعد از آن پروژه، کتاب «زیبا صدایم کن» را به من دادند و کار از آنجا شروع شد.

آرش صادق بیگی | نویسنده: نیاز بود نوجوان جدید و امروزی را در فیلم ببینیم و آقای حسن‌زاده نویسنده کتاب هم به ما اجازه دادند که راحت با قصه پیش برویم و دخل و تصرف داشته باشیم.

میلاد صدرعاملی | نویسنده: تفاوت اصلی این بود که ما باید یک مادر را وارد قصه می‌کردیم. آدم‌های جداافتاده که هرکدام در طرفی از شهر پرت شده‌اند و باز در کنار هم جمع می‌شوند. کار بسیار سختی بود که اگر درنمی‌آمد، قصه تأثیرگذاری خود را از دست می‌داد.

محمدرضا صدرعاملی | نویسنده: درست است که خسرو به‌ظاهر از آسایشگاه بیرون می‌آید، ولی خسرو است که آدم درست قصه است و جامعه با او به‌خوبی رفتار نمی‌کند.

ژولیت رضاعی | بازیگر: تشکر می‌کنم که اجازه دادند چنین تجربه‌ای داشته باشم. وقتی وارد پروژه شدم بسیار شکرگزار بودم که توانستم وارد چنین پروژه‌ای شوم.

کریستف رضاعی | آهنگساز: آن‌قدر داستان قوی است که غرق آن می‌شویم و کار من را راحت‌تر کرد. از همان ابتدا می‌دانستم که باید به سمت موسیقی ظریف از منظرسازی بروم.

مهران غفوریان | بازیگر: من پدرم و یک دختر دارم. آقای صدرعاملی ممنونم از شما برای نشان‌دادن چنین رابطه پدر و دختری و ممنونم که به من اعتماد کردید.

منبع: فیلیموشات


برای مشاهده سایر مطالب معرفی فیلم و سریال با سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز همراه باشید.

1 دیدگاه


  دیدگاه ها
نظر خود را به اشتراک بگذارید
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها