به گزارش سرویس روانشناسی پایگاه خبری ساعدنیوز، عشق اجباری یا عشق از روی ترحم، مفهومی دردناک اما واقعی در بسیاری از روابط است. گاهی یکی از طرفین، به دلایلی مانند ترس از تنهایی، فشار اجتماعی، یا صرفاً برای نشکستن قلب شما، در رابطهای میماند که دیگر شور و اشتیاق واقعی در آن وجود ندارد. این فرد شاید شما را انسانی فوقالعاده بداند و معتقد باشد که "باید" عاشق شما باشد، اما در عمل، احساساتش چیز دیگری میگوید. تشخیص این علائم هشداردهنده، اولین قدم برای جلوگیری از آسیبهای عمیقتر به هر دو طرف در درازمدت است. یک ازدواج سالم بر پایه صداقت و عشق دوطرفه بنا میشود، نه تحمل و اجبار.
در ادامه به 7 نشانه مهم میپردازیم که میتواند زنگ خطری برای وجود عشق اجباری در زندگی زناشویی شما باشد.
پایان دادن به یک رابطه و شکستن قلب کسی که برایش احترام قائل هستید، کار سادهای نیست. فردی که از روی اجبار در یک رابطه مانده، اغلب از رویارویی مستقیم با این حقیقت تلخ فرار میکند. اگر همسر شما به طور مکرر از شما "زمان" میخواهد یا برای فکر کردن به "فرصت" نیاز دارد، این میتواند نشانهای باشد که او بین عذاب وجدان برای ترک شما و عدم تمایل به ماندن همیشگی، گیر کرده است. این درخواستها راهی برای به تعویق انداختن تصمیم نهایی و فرار از مسئولیتی است که احساس میکند.

در هر رابطه طولانی و متعهدانهای، بحث و اختلاف نظر برای حل مشکلات و رشد ارتباط، امری طبیعی و حتی ضروری است. زوجهایی که به آینده رابطه خود اهمیت میدهند، برای حل مسائل تلاش میکنند، حتی اگر این تلاش به معنای بحثهای چالشبرانگیز باشد. اما اگر همسر شما به هر قیمتی از ورود به بحثهای عمیق خودداری میکند و با جملاتی مانند "حالا وقتش نیست" یا "بیخیال" صورت مسئله را پاک میکند، ممکن است دلیلش این باشد که دیگر انرژی و انگیزهای برای سرمایهگذاری روی پایداری این رابطه ندارد. او ترجیح میدهد شما را ناراحت نکند تا آرامش ظاهری حفظ شود، زیرا هدف بلندمدتی برای ماندن ندارد.
به گذشته رابطه خود فکر کنید. چه کسی اولین بار گفت "دوستت دارم"؟ چه کسی برای قرارهای ملاقات پیشقدم میشد؟ چه کسی برای برداشتن قدمهای جدیتر مانند ازدواج، اشتیاق بیشتری نشان داد؟ اگرچه اینکه چه کسی شروعکننده بوده اهمیت ندارد، اما اگر این الگو به صورت دائمی ادامه داشته و شما همیشه فردی هستید که رابطه را به جلو هل میدهد، برنامهریزی میکند و برای حفظ هیجان تلاش میکند، این یک نشانه خطر جدی است. در یک رابطه سالم، اشتیاق و تلاش دوطرفه است. اگر یکی از طرفین منفعل باشد، یعنی به راحتی میتواند از این رابطه دست بکشد.

این یکی از تلخترین حقایق است: آیا همسرتان عاشق "شما" است یا عاشق "بودن در یک رابطه"؟ برای برخی افراد، تنهایی آنقدر ترسناک است که ترجیح میدهند در یک رابطه متوسط و بدون عشق واقعی بمانند تا اینکه تنها باشند. اگر همسر شما درست قبل از آشنایی با شما یک شکست عاطفی سنگین را تجربه کرده یا از تنهایی شدید رنج میبرده است، این احتمال وجود دارد که شما را به عنوان یک راه نجات دیده باشد، نه یک شریک عشقی واقعی.
طبیعی است که افراد سطوح مختلفی از ابراز احساسات داشته باشند. اما اگر شما همسرتان را از قبل (مثلاً دوران دوستی) میشناسید و متوجه شدهاید که رفتار عاطفی او در زندگی مشترک به شکل چشمگیری تغییر کرده، باید هوشیار باشید. این تغییر میتواند به صورت محبتهای ناگهانی و شدید (که اغلب از روی عذاب وجدان است) و سپس دورههای طولانی بیتفاوتی و سردی خود را نشان دهد. این نوسانات عاطفی غیرمعمول، نشانه یک تعارض درونی است که احتمالاً ربطی به شما ندارد، اما زندگی شما را تحت تأثیر قرار میدهد.

"من عاشقت هستم، اما..." این "اما" میتواند نابودکننده باشد. اگر همسرتان دائماً در حال انتقاد از ویژگیهای ذاتی و معمولی شماست، این نشانه عشق نیست. جملاتی مانند:
"کاش وقتی عصبی میشی اینقدر صدات رو بالا نبری."
"اگه یکم مثل فلان شخص لباس بپوشی عالی میشی."
"همه چیزت خوبه، فقط کاش اینقدر هیجانی نبودی."
این جملات یعنی او عاشق یک "نسخه ایدهآل و خیالی" از شماست، نه خود واقعی شما. او در تلاش است تا شما را به فردی تبدیل کند که بتواند "واقعاً" دوستش داشته باشد، و این یعنی در حال حاضر این عشق وجود ندارد.
وقتی دو نفر عاشق یکدیگر هستند و آیندهای مشترک را تصور میکنند، با هیجان درباره آن صحبت میکنند. از برنامهریزی برای یک سفر ساده گرفته تا خرید خانه، بچهدار شدن یا اهداف شغلی مشترک. اگر همسر شما از صحبت درباره آینده طفره میرود یا هیچ شور و اشتیاقی برای برنامهریزیهای بلندمدت نشان نمیدهد، این میتواند به این معنا باشد که او ناخودآگاه خود را در آینده این رابطه نمیبیند.
اگر چندین مورد از این نشانهها را در رابطه خود مشاهده میکنید، بهترین راهکار، گفتگوی صادقانه و بدون قضاوت است. به جای متهم کردن، از احساسات خودتان صحبت کنید. مشاهده الگوهای رفتاری در طول زمان اهمیت دارد، نه یک اتفاق مقطعی. در نهایت، شاید کمک گرفتن از یک مشاور زوجدرمانگر بتواند فضایی امن برای هر دوی شما فراهم کند تا حقیقت احساسات خود را کشف کرده و بهترین تصمیم را برای آینده زندگیتان بگیرید؛ چه این تصمیم به معنای ترمیم رابطه باشد و چه پایانی محترمانه.