به گزارش پایگاه خبری ساعدنیوز به نقل از سی ان ان، تا همین چند دهه پیش، تصور عمومی از نئاندرتالها به انساننماهای خشن، شکارچی و صرفاً گوشتخوار محدود میشد. موجوداتی که در غارها زندگی میکردند، با استخوانهای حیوانات میجنگیدند و گوشت خام شکارهای روزانهشان را بر آتش نیمپز میکردند. اما یافتههای جدید باستانشناسی و زیستمولکولی، یکییکی این کلیشهها را به چالش میکشند. تازهترین این یافتهها، مطالعهای است که نشان میدهد نئاندرتالها نهتنها از منابع غیرشکاری نیز استفاده میکردند، بلکه رژیم غذایی آنها مملو از حشرات و بهویژه لارو و کرمهای فاسدکننده گوشت بوده است. به بیان دیگر، نئاندرتالها برای تأمین پروتئین به خوردن چیزی روی میآوردند که امروزه در ذهن بسیاری انسانها «چندشآور» تلقی میشود.
مطالعه اخیر که توسط گروهی از پژوهشگران اروپایی انجام و نتایج آن در یک ژورنال معتبر انسانشناسی منتشر شده، به تحلیل میکروسکوپی باقیماندههای غذایی در فسیلهای دندانی نئاندرتالها، بقایای استخوانهای حیوانی، و خاک محل سکونت آنها پرداخته است. آنچه در این تحلیلها آشکار شده، وجود قطعات قابل شناسایی از اندامهای داخلی حشرات، تخم و لارو مگس و نشانههایی از فرآیند گوارشی در بدن نئاندرتالهاست که نشان میدهد آنها این جانداران را به شکل مستقیم بلعیدهاند. این شواهد نهتنها از حضور کرمها در غذای آنان خبر میدهد، بلکه احتمال مصرف آگاهانه آنها را نیز تقویت میکند.
نکته جالبتر آن است که مصرف حشرات در برخی نقاط حتی به شکل عامدانه و انتخابی بوده است. برخی از لاروهایی که در فسیلها شناسایی شدهاند، تنها در گوشتهای در حال تجزیه رشد میکنند؛ یعنی نئاندرتالها احتمالاً آگاهانه منتظر میماندند تا گوشت شکار کمی فاسد شود و سپس در مرحلهای که کرم در آن ایجاد میشود، آن را مصرف میکردند. این نوع «پیشفرآوری طبیعی» میتوانسته باعث هضم بهتر و دریافت پروتئینهای بیشتر شود. از این منظر، رفتار نئاندرتالها نهتنها ابتدایی و ناآگاهانه نبوده، بلکه نوعی سازگاری پیچیده با محیط محسوب میشود.
از دیدگاه زیستی، کرمها منبعی بسیار غنی از پروتئین و چربیهای حیاتی هستند. در شرایطی که دسترسی به منابع گوشت دشوار یا نامنظم بوده، مصرف حشرات و کرمها میتوانسته نقش نجاتدهندهای در بقای گروههای کوچک انسانی ایفا کند. پژوهشگران همچنین اشاره میکنند که مغز نئاندرتالها برای بقا در محیطهای سخت نیازمند تغذیهای پرکالری بوده و رژیمهای انعطافپذیرتر احتمالاً به افزایش امید به زندگی آنها کمک میکرده است.
اما آنچه این کشف را از جنبه علمی به موضوعی فرهنگی و فلسفی نیز تبدیل میکند، بازنگری در «مرزهای پذیرفتگی غذایی» است. آنچه امروزه در فرهنگ مدرن به عنوان غذای مطلوب یا چندشآور شناخته میشود، در واقع ساخته و پرداخته تاریخ فرهنگی و اقتصادی جوامع است. نئاندرتالها، برخلاف انسان معاصر که غذا را بر اساس معیارهای زیباییشناسی، بهداشتی یا طبقه اجتماعی ارزیابی میکند، با دیدی کاملاً عملگرایانه به آن مینگریستند. هرآنچه قابل هضم، قابل جذب و انرژیزا بود، در سبد تغذیه قرار میگرفت.
از سوی دیگر، این کشف میتواند نوری بیندازد بر موضوع امروزیتری به نام «حشرات در رژیم غذایی آینده بشر». با توجه به بحران اقلیمی، رشد جمعیت و محدودیت منابع غذایی، سازمانهای بینالمللی از جمله فائو در سالهای اخیر بارها بر اهمیت گنجاندن حشرات خوراکی در زنجیره تغذیه بشر تأکید کردهاند. این که نئاندرتالها هزاران سال پیش چنین منابعی را مصرف میکردهاند، بهنوعی مشروعیت تاریخی به ایدههای نوین در تغذیه پایدار میدهد.
با این حال، واکنش عمومی به چنین یافتههایی معمولاً با انزجار یا شگفتی همراه است. اما از نگاه علمی، اطلاعات بهدستآمده نهتنها افقهای تازهای در درک ما از زندگی انسانهای اولیه میگشاید، بلکه درک ما را از هوش، انعطاف زیستی و قابلیتهای تطبیقی نئاندرتالها بازتعریف میکند. این یافته همچنین در تضاد با نظریههایی است که انقراض نئاندرتالها را صرفاً ناشی از ضعف در مهارتهای بقا یا تغذیه ناکافی میدانند.
در پایان، شاید لازم باشد نگاهمان را به نئاندرتالها از موجوداتی «بدوی و کمهوش» به گونهای سازگار، نوآور و قابل احترام تغییر دهیم؛ گونهای که میتوانست در دل شرایط سخت طبیعت، با خونسردی کرمها را از دل گوشت فاسد بیرون بکشد و با آن شکم خود را سیر کند — نه از سر ناآگاهی، بلکه بهخاطر دانشی زیستی که هزاران سال بعد، تازه در حال کشف آن هستیم.
برای پیگیری اخبار علمی اینجا کلیک کنید.