زبان فرانسه:
ریشه زبان فرانسه یک زبان رومی از خانواده زبان های هندو اروپایی است از این زبان به عنوان زبان شعر و ادبیات یاد شده است شاعران بزرگی همچون شارتیه، پیوم آپولینز، پل آدامز، لویی آراگون و … شعرها و داستان های را با این زبان سروده و به دنیا عرضه کرده اند. این زبان جز زبان های پرکاربرد در جهان محسوب می شود و دلیل آن هم توسعه در بخش های صنعتی به ویژه صنعت توریسم در کشور فرانسه می باشد.
زبان فرانسه بین قرن های ۹ تا ۱۴ میلادی در این کشور رواج پیدا کرد در واقع ابتدا در این کشور زبان لاتین مورد استفاده قرار می گرفت و به مرور با تغییر این زبان در لهجه و تلفظ لغات تبدیل به زبان جدید شد. ریشه بسیاری از کلمات در زبان فرانسه از لاتین گرفته شده است،
برای مثال کلمه chef (سرآشپز) و chief (رئیس) در فرانسوی کهن، ریشه در کلمه لاتین capute دارند. در ابتدا قبیله ای به نام پاریسی ها در منطقه ای به نام رودخانه سن زندگی می کردند و به مرور زمان شهر پاریس و کشور پاریس را تشکیل دادند. شارل پنجم پادشاه فرانسه در قرون ۱۳۶۵ تا ۱۳۸۰ به دلیل علاقه به شعر و ادب و ترجمه آثار کلاسیک دنیا مردم را به ترجمه آثار ادبی و شهر و ادبیات ترغیب می کرد.
در قرن ۱۶ میلادی انقلاب عظیمی در فرهنگ و هنر اروپا به ویژه در فرانسه به وجود آمد که به دنبال آن کلیساها قدرت خود را از دست دادند و به دنبال آن فرهنگ و هنر و صنعت شکوفا شد.
زبان فرانسه در اقسا نقاط دنیا از محبوبیت بالایی برخوردار است و زبان دوستان بسیاری در پی فراگیری آن هستند. این زبان بعد از انگلیسی و اسپانیایی سومین زبان از لحاظ سهولت یادگیری می باشد. در ایران زبان فرانسوی بعد از انگلیسی بیشترین درصد زبان آموزان را در کلاس های آموزشی و دانشگاهی به خود اختصاص داده است دلیل آن هم اهمیت این زبان بین سیاستمداران و اهل شعر و ادب در گذشته و زمان حال می باشد. این زبان در زمان قاجار جز کتب درسی آموزشی برای دانش آموزان محسوب می شده و دلیل آن هم روابط بین ایران و فرانسه در آن زمان ها بوده است.
25 فعل پر استفاده:
فرانسوی |
فارسی |
1. être |
بودن |
2. avoir |
داشتن |
3. pouvoir |
توانستن |
4. faire |
ساختن، انجام دادن |
5. mettre |
گذاشتن، قرار دادن |
6. dire |
گفتن |
7. devoir |
مجبور بودن، بدهکار بودن |
8. prendre |
گرفتن |
9. donner |
دادن |
10. aller |
رفتن |
11. vouloir |
خواستن |
12. savoir |
دانستن |
13. falloir |
نیاز داشتن |
14. voir |
دیدن |
15. demander |
درخواست کردن |
16. trouver |
پیدا کردن |
17. rendre |
واگذار کردن، تسلیم کردن، ارائه کردن |
18. venir |
آمدن |
19. passer |
گذراندن |
20. comprendre |
فهمیدن |
21. rester |
ماندن |
22. tenir |
نگه داشتن |
23. porter |
حمل کردن |
24. parler |
صحبت کردن |
25. montrer |
نشان دادن |