به گزارش سرویس جامعه ساعدنیوز به نقل از فارس، در کشوری غنی از فرهنگ و تمدن زندگی میکنیم با جشنهای متنوعی که رد پایشان در تمام فصول سال به چشم میخورد و گرچه هر کدام میتواند بهانهای باشد برای شادیها و دورهمیهای خانوادگی اما بااینحال بعضیهایمان چنگ میاندازیم به جشنهایی وارداتی همچون هالووین که برخلاف جشنهای پرمحتوای ایرانی، عملاً جز ژست غربگرایی، آوردهای برایمان ندارند و صرفاً بستهای کادوپیچ ضدفرهنگ همراه با ژانر وحشت و خشونت را به کودکانمان هدیه میدهد! گرچه هالووین و نفوذ آن به جامعه ایرانی از ابعاد مختلف قابلبررسی است اما ما در این گزارش میخواهیم شرح مختصری داشته باشیم از ورود این جشن به دنیای کودکانی که متأثر از فضای خانواده و جامعه، خواسته یا ناخواسته هالووین یا همان جشن مردگان را تجربه میکنند و این تجربه بدون هرگونه دستاوردی که به درد کودکان بخورد، در مواقع بسیاری مساوی است با نهادینهشدن یک فرهنگ غلط و تصویرسازیهای ذهنی از مرگ و ژانر وحشت.
گرچه بسیاری از خانوادههای ایرانی برای تربیت فرزندانی مطابق با سبک زندگی ایرانی -اسلامی، همواره فیلترهایی برای فرزندانشان در نظر میگیرند تا آنها را از دام آسیبهای مختلف دور کنند اما با توجه به قدرت رسانه و فضای جامعه، پیشگیری از ورود بعضی چیزها به درون خانواده اجتنابناپذیر است؛ مثلاً میبینیم کودکانی را که متأثر از همین فضا و از سر کنجکاوی، از والدین خود میخواهند تا آنها را به جشن هالووین ببرند و در عالم کودکی خود ماسکهای شخصیتهای کارتونی موردعلاقهشان را برای ابراز قدرت و ترساندن دیگران بهصورت بزنند! احتمالاً خانوادههای آگاه در چنین شرایطی با مدیریت درست میتوانند با زبان ساده به فرزندانشان بفهمانند که هالووین با آنچه در ذهن آنها میگذرد، تفاوت دارد و بهعنوان جشن مردهها نمیتواند برایشان شادیآور باشد، اما به هر حال عدم مدیریت این شرایط نیز میتواند آسیبهایی را متوجه کودکان معصومی کند که درکی از هالووین، اسکلتهای مردگان و دیگر نمادهای ترسناکش ندارند و رهاورد این مراسم برای آنها، نه شادی و حال خوب بلکه ترسهایی فراموشنشدنی است!
البته جای شکرش باقیست که بعد از گزارشاتی از مدارس متخلف در برپایی جشن هالووین باهدف سوداگری مدیران و درنتیجه اعتراض والدین و واکنش جدی مسئولان، حداقل شاهد فراگیرشدن این جشن بیمحتوا در مدارس و آسیبهای ناشی از آن نیستیم، هرچند که بههرحال، اشتراک تجربیات دانشآموزان در بستر مدارس اجتنابناپذیر است و هنوز هم هستند مدارسی که بهواسطه فاز روشنفکری مدیران باهدف متمایز نشاندادن مدارس لاکچری خود، دانشآموزان را وارد جریانی ضدفرهنگی و آسیبزا میکنند که قطعاً در برابر این اهمال کاری خود نباید از واکنش قاطع آموزشوپرورش بینصیب بمانند.
جشن مردگان! این مراسم بیش از 2000 هزار سال پیش بدون ماهیت جشن گونه، بر پایه خیال و خرافات و صرفاً برای رهایی از ارواح خبیث و سرگردان پایهگذاری شد تا انسانهای آن دوره با ماسکهایی وحشتناک و ادای آیینهایی خاص بتوانند در ایامی که به اعتقادشان مرز بین مردگان و زندگان برداشته میشود، از خود در برابر مردگان محافظت کنند. مراسمی که امروزه بعد از کریسمس به دومین جشن بزرگ غربیها تبدیل شده و طی یک دهه اخیر، به ایران نیز ورود پیدا کرده و خانوادههایی هستند که بدون آگاهی از ماهیت اصلی این مراسم و صرفاً با ژست غربگرایانه، خود و فرزندانشان را در مسیری غلط میاندازند. معمولاً هرساله در این ایام و به لطف فضای مجازی! شاهد برنامههای گسترده بهظاهر روشنفکرانه برخی خانوادهها در برپایی جشن هالووین هستیم. خانوادههایی که برای تهیه لباسهای خاص، عکاسیهای لاکچری و تهیه ماسکها، کیکها و نمادهای عجیبوغریب برای فرزندانشان از هزینههای آنچنانی دریغ نمیکنند و ژست خارجی بودن و لایکها و کامنتها بیش از هر چیز دیگری برایشان اهمیت دارد. پیامدی که البته مختص به هالووین نیست و به اعتقاد روانشناسان، تظاهرات این چنینی برای خودنمایی، ریشه در خلأهای فرهنگی و عزتنفس پایین این افراد دارد و این نیز به فرزندانشان منتقل میشود. نکته جالبتر اینکه به قول یکی از فعالان مجازی، این مبلغان و مجریان جشن هالووین همانهایی هستند که ما وقتی لباس نمادین حضرت علیاصغر (ع) را بر تن فرزندانمان میکنیم، ما را متحجر و خشونتطلب خطاب میکنند اما خودشان برای جشن بیپایه و اساسی چون هالووین، بچههایشان را به شکل خونآشام و زامبی درمیآورند…!
باید بپذیریم که در بحث هالووین و نهادینهشدن این جشن بیمحتوا برای کودکانمان بهعنوان نسل آینده، درواقع با یک آسیب فرهنگی دیگر دستوپنجه نرم میکنیم که انگشت اتهام بیش از همه به سمت نهادهای فرهنگی و آموزشی و کوتاهیهای صورتگرفته است، زیرا همانطور که گفته شد ما کشوری بافرهنگ غنی و جشنهای باستانی متنوعی هستیم که هریک از آنها میتوانند با ایجاد فرصتهایی برای تفریح و نشاط، تا حد قابلتوجهی جشنهای وارداتی را از گود خارج کرده و اصالت و فرهنگ ایرانی را به رخ بکشند. مثلاً ایرانیان باستان در همین ایام پاییز، جشنهای مختلفی از جمله جشن مهرگان را برگزار میکردهاند که پایه تمام این جشنها نیز دورهمیهای خانوادگی، ادای آدابورسوم منطقی و صرف خوراکیهای سنتی متناسب با فصل پاییز از جمله کدوحلوایی بوده است، اما متأسفانه امروزه این جشنها بهصورت انگشتشمار فقط در برخی از شهرهای کشور برپا میشود و هیچگاه برای فرهنگسازی و رونق آنها اقدامی صورت نگرفته که پیامدهای این بیتوجهی را امروز با ترند شدن جشنهای بیمحتوایی چون هالووین و تأثیرپذیری نسل جدید از جمله کودکان مشاهده میکنیم! بهواقع تجربه جشن یلدا به ما نشان داده که اگر برنامهریزی و هدفگذاری لازم بر روی جاانداختن جشنهای سنتی فارغ از تجملگرایی صورت بگیرد، اتفاقاً مردم کشورمان با پرشدن خلأهای تفریحی موجود، از سنتهای وطنی بسیار استقبال میکنند و به ایرانی بودن خود میبالند.