به گزارش پایگاه خبری ساعدنیوز به نقل از روزنامه جوان، در روزهایی که بر ما گذشت، شهید آیتالله سیدمحمدعلی آلهاشم امام جمعه محبوب و مردمی شهر تبریز روی از جهان برگرفت و به سوی ابدیت رهسپار شد. هم از این روی و در بازشناسی سیره و منش آن بزرگ با دکتر احمد فرشبافیان استاد دانشگاه تبریز به گفتگو نشستیم. امید آنکه تاریخپژوهان و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
به عنوان نخستین سؤال شهید آیتالله سیدمحمدعلی آلهاشم را با چه خصالی به یاد میآورید؟
با عرض تسلیت شهادت رئیسجمهور انقلابی کشورمان شهید آیتالله دکتر رئیسی عزیز و شهید آیتالله سیدمحمدعلی آلهاشم و شهید دکتر مالک رحمتی استاندار انقلابی تبریز و شهید دکتر حسین امیر عبداللهیان وزیر خارجه مجاهد و دیگر همراهان شهیدشان به محضر معظم انقلاب و مردم شریف ایران و تبریک این شهادت به ارواح ملکوتی این پاکباختگان مسیر رو به قله انقلاب اسلامی ایران. معمولاً شخصیتها را با مجموعهای از خصالی که سلوک شخصی آنهاست و نیز با مجموعهای از ویژگیهای مدیریتی به صورت جدا از هم معرفی میکنند، ولی در مورد امامت جمعهای که نماینده ولیامرمسلمین و متولی بسیاری از امور معنوی یک خطه است، این ویژگیها در هم ادغام میشوند. به عبارت دیگر در این رابطه، وقتی به ویژگیهای مورد نیاز و لازمی از قبیل: سلوک صمیمانه با مردم مؤمن به ویژه قشر جوان انقلابی و پرشور، قرارگرفتن در مسیر خدمت و پیشرفتهای فکری و عملی نظام اسلامی، ایجاد وحدت کلمه در میان عموم مردم، رابطه صمیمی با دانشگاهیان و نخبگان، همدلی با ایثارگران و همدردی با ضعیفان - که در حکم رهبر حکیم انقلاب به آیتالله شهید آلهاشم آمده نگاه میکنیم - به این واقعیت پی میبریم. البته عمل به این مأموریتها پیشزمینهای میخواهد که بدون وجود آنها در یک امام جمعه نمیتوان بدانها رسید؛ بنابراین ما همه این پیشنیازها را در شخصیت شهید آیتالله آلهاشم مشاهده کردیم؛ برخی از آنها به این قرار است:
1: ایمان و اعتقاد راسخ به مکتب که رهاورد تلاشهای انبیای الهی، زحمات و تلاشهای نبیمکرم اسلام (ص) و ائمههدی (ع) است.
2: تبعیت محض و عاشقانه از امام و رهبری در تمامی فرازهای زندگی.
3: تخلق به اخلاق اسلامی در ابعاد مختلف همچون: مهربانی به همه اقشار مردم، لطف و رأفت به ضعیفان و مستضعفین، محبت با جوانان از هر طبقهای و به طور ویژه جوانان انقلابی و پرشور.
4: اهمیت به قشر نخبه و فرزانه، سوز و گداز انقلابی برای ارتقای جایگاه علمی و پیشرفت تمدنی ایران.
5: قاطعیت در هنگام نیاز، برای هدایت مدیران استانی در راستای اهداف انقلاب اسلامی.
6: سادهزیستی و مردمی بودن با حذف فاصلهها بین خود و مردم.
7: تلاش برای پناهگاه مطمئن بودن، برای مردم در مشکلات و...
آشنایی شما با امام جمعه فقید تبریز به کدامین مقطع زمانی بازمیگردد؟
من از نیمه دوم دهه 60 - که معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی بودم و از طریق دفتر نمایندگی رهبری در دانشگاه- با آیتالله آلهاشم آشنا شدم. البته این ارتباط زیاد تنگاتنگ نبود و در حد مراودات دفتری و انجام برخی هماهنگیها بود. در واقع بعد از سال 74 که مرحوم آیتالله ملکوتی از تبریز رفتند، این ارتباط دیگر وجود نداشت تا اینکه در سال 96، این شهید سعید از سوی رهبر فرزانه انقلاب به امامت جمعه تبریز (یا بهتر بگویم به امامت همه روزهای مردم) منصوب شدند. در اولین دیداری که در مسجد دانشگاه تبریز اتفاق افتاد، ایشان بلافاصله بعد از 22 سال بنده را شناختند و فرمودند: «بیایید ببینمتان!.»
شما بیشتر در چه فرآیندها و برنامههایی از نزدیک با ایشان مراوده داشتید؟
در همان ماههای اول حضورشان در مسند امامت جمعه، با تعداد اندکی از اساتید به حضورشان رفتیم و مسائلی از دانشگاهها را خدمتشان عرض کردیم. مطمئن بودم که ایشان این مشورتدهی را در مجموعه بررسیهای خودشان از دانشگاه و نوع تعاملشان با این نهاد در آینده مورد توجه قرار دادند. در مراجعات بعدی، بنده برنامههای اندیشکده مطالعات راهبردی قفقاز- آناتولی دانشگاه تبریز را - که مسئولیتش با بنده است- خدمتشان ارائه کردم و ایشان با علاقه تمام این برنامهها را دنبال میکردند. از جمله برنامههایی که برایشان مهم بود و در همه سالهایی که این برنامهها برگزار شد، خودشان شخصاً حضور یافته و آغازگر برنامه بودند، کنگره بینالمللی ادبیات عاشورایی، کنگره بینالمللی نشان علمی- فرهنگی شهریار و دورههای دانشافزایی زبان فارسی برای دانشجویان کشورهای همسایه و بیدارسازی مردم و جوانان جمهوری موسوم به آذربایجان بود.
این روحیه آشنایی و صمیمیت پرسرعت چه حسی را در شما و دیگر مخاطبان برمیانگیخت؟
خیلی از بزرگان هستند که هرچند در طولانی مدت با افرادی آشنا باشند، ولی با کمی قطع ارتباط، دیگر همه چیز فراموششان میشود و من نبود این حالت را در آن بزرگوار حاکی از تیز هوشی و حساسیت ایشان به محیطهای علمی- فرهنگی میدیدم. فقید سعید به رغم حضور طولانی مدتشان در محیط ارتش، وقتی در جایگاه فرهنگی- اجتماعی امامت جمعه قرار گرفتند، به سراغ نیروهای عمدتاً فرهنگی جامعه رفتند و دانشگاه را هم جزو مؤلفههای علمی- فرهنگی میدیدند و انصافاً سرمایهگذاریهای ارزشمندی هم میکردند.
در مراودات اجتماعی ایشان چه خصلتی را بارزتر میدیدید و علت آن چه بود؟
ایشان در خیلی از وجوه شخصیتی اسوه بودند، ولی فکر میکنم مردمداریشان بارزتر بود. همگان داستان تماسهای تلفنی و مکرر امام جمعه فقید، با جوانان هنرمند و ... را شنیدهاند و میدانند. این تواضع و خودشکنی در برابر آنهایی که زمینه ارتقا و اصلاح دارند از کمتر کسی برمیآید. ایشان تلاش داشتند تا کسی از ایشان دل آزرده نشود یا اینطور بگویم که برای افراد و زحماتشان ارزش بسیار قائل بودند. یادم است در یکی از ملاقاتهایی که به محضرشان رسیدم، دو عنوان از کتب تألیفی خود را تقدیمشان کردم و درخواست اظهارنظر بعد از مطالعه را داشتم که ایشان با روی باز پذیرفتند. حدود یک ماه بعد که برای کاری خدمتشان بودم، از مطالعه و نقدشان بر کتابها سراغ گرفتم. فرمودند: «چون قول داده بودم که مطالعه کنم و دیدم که نمیرسم، دادم به یکی که بخواند و خلاصه دو کتاب را برایم بیاورد و سپس نظرم را اعلام کنم...» دیدم واقعاً برای زحمت حقیر ارزش قائل شدهاند که اینگونه عمل کردهاند. بگذارید قدرشناسی ایشان را نیز بگویم. در سال 97 و در جریان یک مأموریت علمی که به همراه یکی از اساتید (دکتر مهدیپور) به استانبول داشتیم، رئیس اتحادیه علمی مسلمانان در ترکیه، یک جلد قرآن چاپ شده از عکس قرآن نوشته شده به خط مبارک امیرالمؤمنین علی (ع) را به بنده و نسخه خط عثمان را نیز به همکارمان اهدا کرد. من در ملاقاتی دیدم ایشان صحبت از نسخ خطی قرآن میکنند، لذا تصمیم گرفتم قرآن مورد اشاره را به کتابخانه ایشان اهدا کنم و در ملاقات بعدی این کار را کردم. ایشان در آن جلسه بسیار اظهار لطف کردند. همچنین در دو ملاقات بعدی که در دانشگاه میسر شد، ایشان مدام یادآور اهدای این نسخه میشدند و تشکر میکردند؛ لذا قدرشناسی صفت بارز ایشان بود.
در تعاملات امام جمعه فقید با جوانان و دانشجویان تا چه حد گرایشات فرهنگی و علمی ایشان مشهود بود؟
ایشان به دانشگاه، آشنایی و اشراف کامل داشتند و حضورشان هم علمی بود و هم فرهنگی. جالب است که ایشان سه بار، در کنگره نشان علمی- فرهنگی شهریار حضور یافتند و انصافاً در هر کنگره هم، در مورد ابعاد علمی و ادبی شهریار با مهارت کامل سخنرانی کردند. البته ایشان ارتباط حضوری و نزدیک با استاد شهریار هم داشتند و این مسئله باعث شده بود که با ابعاد شخصیتی آن شاعر شهیر هم آشنا باشند. این امر در پربار شدن کنگره ما تأثیر داشت. جالب است که اساتید دانشگاههای باکو که مدعی آشنایی با اشعار شهریار بودند، بعد از سخنان ایشان اظهار میکردند که برای اولین بار در مورد شهریار این مطالب را میشنوند!
پس اهمیت دانشگاه در ذهن و رفتار آن شهید را بس مهم ارزیابی میکنید؟
قطعاً. من بارها و بارها وقتی به محضرشان میرسیدم، خیلی ریز و دقیق پیگیر مسائل مربوط به مدیریتهای دانشگاه، کیفیت آموزش و حتی حالات و روحیات دانشجویان بودند. اگر مدیری در دانشگاه براساس جناح بازی و سیاسی کاری مدیریت میکرد، ایشان حساس میشدند. کاری به گروه بندیهای سیاسی و مندرآوردی نداشتند. هر کس بیشتر در خدمت مردم بود، بیشتر مورد پذیرش ایشان قرار میگرفت و اگر از مدیری میرنجید، به علت ناتوانی و کارنابلدی یا بیلیاقتیاش در اداره محیط تحت مدیریتی بود نه چیز دیگر. همان روحیه مردمی که ایشان برای عامه مردم داشتند، در برخورد با دانشگاهیان و به ویژه دانشجویان نیز نشان میدادند. حضور در خوابگاههای دانشجویی، غذاخوردن برسر یک میز با دانشجویان، شرکت در برنامههای مختلف دانشگاه با جدیت تمام، حاکی از جایگاه این نهاد در فکر و اندیشه ایشان بود. اگر مدیری هم در دانشگاه، به ظاهر گرایش جناحی داشت، اما برای مصالح نظام اسلامی و منافع مردم کار میکرد و واقعاً برای شعائر دینی و ملی ارزش قائل میشد، این شهید بزرگوار مدام از او حمایت میکردند. البته این موضوع، فقط اختصاص به دانشگاه نداشت و در پستهای بالای مدیریتی استان هم چنین بود.
از کنگره بزرگداشت استاد شهریار گفتید. آیا در کنگره ادبیات عاشورایی نیز از ایشان خاطرهای دارید؟
علاقه ایشان به فرهنگ و ادبیات عاشورایی که بسیار مشهود بود و از کنگرهای تا کنگره دیگر، مدام پیگیر بودند که در چه زمانی برگزار میشود. از سال 97 تا همین 1402 و غیر از دو سال کرونا در همه کنگرهها حضور یافته و سخنرانی کردند. در کنگره سال 1400، صبح روز اصلی کنگره، 25 نفر از میهمانان خارجی از کشورهای آذربایجان، ترکیه، گرجستان و عراق را به محضرشان بردیم و یک سخنرانی کردند و میهمانان نیز شعرخوانی، مداحی و سخنرانی داشتند. تقریباً دو ساعتی طول کشید و بعد از مراسم از محضرشان دعوت کردم که در برنامه اصلی شب هم سخنرانی داشته باشند، مکثی کردند و قبول فرمودند. وقتی عصر به مراسم آمدند، دیدیم با عصا راه میروند و ما از کمردردشان بیاطلاع بودیم! وقتی معذرتخواهی کردم که نمیدانستیم وضع اینطوری است وای کاش میگفتید، گفتند فقط، چون اسم عاشورا روی برنامه بود، قبول کردم. این نشان از علاقه و اعتقاد راسخ ایشان به فرهنگ عاشوراست. بعد از آن برنامه هم - که ادامهاش با مساعدت مسئول محترم و بزرگوار حوزه نمایندگی ولی فقیه در سپاه عاشورا (برادرمان حاج آقای سرایی) در مشهد مقدس برگزار شد- برای ارائه گزارش خدمتشان رسیدم. فرمودند: این برنامه ادبیات عاشورایی با حضور محققین و مداحان و شاعران سایر کشورها خیلی ابتکار خوبی است، پررونقش کنید، من هم هرچه بتوانم حمایت میکنم. کنگره 1402 هم آخرینش بود که در آن حضور گرمی داشتند و متأسفانه امسال از حضورشان بیبهره خواهیم بود. انشاءالله با صاحب عاشورا حضرت سیدالشهدا (ع)، محشور شوند و ما نیز از دعای ایشان بهرهمند باشیم.
آیا در برنامههایی که در کشورهای همسایه داشتید، از وجود شهید بهره میبردید؟
اینکه آن بزرگوار نسبت به مسائل مسلمانان، به ویژه شیعیان در کشورهای همسایه حساس بودند، کاملاً واضح بود، ولی اقدامات ایشان یا به درخواست شیعیان و مسلمانان کشورها یا با برنامهریزی از طرف خودشان انجام میگرفت. مثلاً حضور ایشان در بین شیعیان شهر ایغدیر ترکیه، تأثیر به سزایی در رونق گرفتن برنامههای دینی فرهنگی در بین جوانان داشت و حضور ایشان در این مناطق، باعث سهولت ارتباطگیری ما نیز میشد و بهرهگیری ما از حضور ایشان بدین منوال بود. با اشرافی که به مسائل بینالمللی داشتند، انصافاً خیلی از مشکلات گروهها و جمعیتهای دینی جوان آنها را حل میکردند و وجودشان واقعاً مغتنم بود.
شهید آلهاشم چگونه با افراد و اقشار متفاوت و دگراندیش به تعامل میپرداخت و آنها را جذب میکرد؟
آنچه به طور عام مشهود بود، این است که ایشان ابتدا به ساکن، بین مردم اعم از انقلابی و افراد زاویهدار با نظام، در حل مشکلاتشان خط کشی نمیکرد و چه بسا با ساختن یک مرجع و پناهگاه مطمئن از خود برای مسئلهدارها، آنها را نسبت به انقلاب و نظام خوش بین میکرد و تا جایی که بنده خبر دارم، مثالهای متعددی برای این امر وجود دارد. با این همه در برابر هجمه به اصول انقلاب و نظام اسلامی از طرف هر کسی میبود، کوتاه نمیآمد و به وظیفه دینی خویش عمل میکرد.
شواهد نشان میدهد که ایشان در طول مدت تصدی مسئولیت، توانست جریان تجزیهطلب را کنترل کند. وی در این کار بزرگ از چه شیوهای استفاده میکرد؟
به نظر من جریان تجزیهطلب، دو وجه یا دو لایه دارد. یک لایه تئوریسینها و برنامهریزهای پشت صحنه آنها و وابسته به سیستمهای امنیتی خارجی هستند که هیچ نسبتی با مردم مؤمن و شریف ما ندارند. بالطبع همه دستاندرکاران و مدیران فرهنگی هم، در قبال این طیف مسئولیتهای تعریف شده دارند، اما بخشی از افرادی که بعضاً از روی فریب و غفلت شعارهای ساخته آنها را در میادین مختلف اجتماعی سر میدهند، جوانانی هستند که عوامل متعدد آنها را به این وادی کشانده است و شهید آیتالله آلهاشم، پیوسته دغدغه نجات این قشر از چنگال اربابان فکری تجزیه طلبی را داشتند و با حضور در مجامع مختلف جوانان حتی ورزشگاهها، تقریباً در این عرصه نیز از موفقیت نسبی برخوردار بودند. یقیناً حضور دلسوزانه ایشان در کنترل این جریان مخرب در استان ما تأثیر به سزایی داشته است.
شهید آلهاشم تا چه حد توانست طراز امام جمعهگی را ارتقا دهد و افق پیشروی امام جمعه آینده شهر تبریز چیست؟
یکی از عواملی که میتواند افراد را در مسیر تحول قرار دهد، فهم شرایط زمانی و مکانی است و عدم فهم آن در طول زمان فاجعه بار میشود! آنچه ایشان را در مقام امامت جمعه موفق کرد، «بودنشان» بود. نکته قابل توجه اینکه ایشان در مدت زمانی مدید، در محیط امر و نهی ارتش بودند و انتظار اولیه این بود که آن روحیه سلسله مراتبی و دستوری از بالا چگونه با لطافت رفتاری مورد نیاز در رفتار یک امام جمعه خواهد ساخت؟ ولی ایشان با قرارگرفتن در جایگاه امامت جمعه با به کارگیری اخلاق، منش و سلوک اسلامی در همه جایگاهها را به رخ کشیدند که اگر منش، فکر و اندیشه الهی باشد، در تمام میدانها وظیفه را مطابق نیاز برعهده میگیرد و نتایج مهم میآفریند.
برخی در اولین روزهای امامت ایشان در تبریز و برداشتن نردههای حدفاصل مسئولان و مردم در مصلا، کوچک، سطحی و غیرمفید بودن این حرکت را مطرح میکردند و نیز حرکتهای مردمی ایشان مانند حضور در مترو و اتوبوس عمومی و کارهای دیگر را کوچک میشمردند! غافل از اینکه اگر برخی از مسئولان از مردم فاصله گرفتهاند، با رعایت نکردن همین نکات کوچک بوده است و باید با رعایت همان کوچکها، جبران مافات میشد و مردان بزرگ نیز با رعایت نکات کوچک، بزرگ میشوند. ارتقای طراز امامت جمعه تبریز از مسیر همین رفتارها مانند همدمی با قشر ضعیف جامعه حضور در متن مردم و ارزش دادن به جایگاه و مقام انسانی و دینی افراد عبور میکند و به هدف میرسد و شهید آیتالله آلهاشم با بازاندیشی و انجام رفتارهایی اخلاقمدارانه، توانست این امر را محقق سازد و امام جمعه بعد از ایشان مسیر دشواری را در پیش خواهد داشت. چون توقع مردم دیگر انتظارات سال 96 نیست، بلکه طراز امامت جمعه حداقل در تبریز تغییر و ارتقا یافته است، بنابراین هم کار انتخاب چنین امام جمعهای برای شورای سیاستگذاری ائمه جمعه سخت است و هم کسی که انتخاب میشود، باید در قبول این مسئولیت تأمل بیشتری کند تا بتواند جای خالی چنین شخصیتی را پر کند.