آغاز زندگی مشترک برای اکثر زوج ها شیرین است. از همان لحظه بله برون تا روز عروسی، دختر و پسر هر کاری برای رسیدن به همدیگر می کنند. اختلافات جزیی و سوتفاهم ها را با صبوری حل می کنند و نمی گذارند چیزی یا کسی خوشی شان را ناخوش کند. اما زندگی مشترک که شروع می شود و هر چه از زمان ازدواج شان می گذرد، انگار خیلی چیز ها تغییر می کند. دیگر تلاشی برای حل مشکلات نمی کنند و اختلافات جدی شان شروع می شود
آسیب های زنانه طلاق چیست؟
ترس از تنهایی پس از طلاق، احساسی است که زنان بیش از مردان ابراز می کنند. این ترس بیشتر ناشی از این نگرانی است که آیا شریک زندگی دیگری خواهند داشت؟ ترس از این که نتوانند بدون یک مرد زندگی کنند و فرزندان خویش را به تنهایی بزرگ کرده و شغلی بیابند و از نظر مالی خود و فرزندانشان را تامین کنند.این ترس ها ناشی از نگاه واقع بینانه در زندگی فردی و اجتماعی است. گاهی زنان مطلقه با احساس گناه زیادی درباره متلاشی شدن خانواده دست به گریبان هستند. به اعتقاد برخی از صاحب نظران مهم ترین احساسی که پس از طلاق در پدر و مادری که متارکه کرده اند پدید می آید، احساس گناه و خیانت نسبت به خوشبختی فرزندان است. به علاوه بیم از آینده ای مبهم برای خود و فرزندان، واکنش های گوناگونی را در آنان پدید می آورد و این وضعیت، احساس گناه را افزایش می دهد. نبود همسر و تنهایی پس از طلاق موجب می شود که بیشتر زنان پس از جدایی به ناراحتی های روحی و جسمی دچار شوند و همچنان نیازهای عاطفی خود را در شوهر سابق خود جست وجو کنند.
کمبود معاشرت و تفریح ها به علت مسائل شهرنشینی در کلانشهرها، بر مشکلات عاطفی زن و البته مشکلات روحی پس از طلاق به مراتب بیش از صدمات جسمانی آن است. زن مطلقه به علت نداشتن استقلال اجتماعی از پایگاه اجتماعی معینی برخوردار نیست و به خانواده پدر یا برادر وابسته است. زنان در ارتباط با فرزندان خود با دوگانگی نقش مواجه می شوند و حضور نداشتن پدر، فرزندان را دچار مشکل می کند. زن مطلقه برای فرزندانش هم باید پدر باشد هم مادر. مرد نیز در صورتی که کودک با او زندگی کند، باید هم نقش مادر و هم نقش پدر را بر عهده بگیرد. یکی از مهم ترین مشکلات زنان پس از طلاق مسئله اقتصادی است. این موضوع برای زنان کم سواد و فاقد مهارت به صورت حادتری جلوه می کند. واکنش اعضای خانواده نسبت به طلاق و جدایی مختلف است. در برخی موارد آنان نگرانند عضو متارکه کرده خانواده شان، از نظر اقتصادی و مالی به آن ها وابسته شود. طلاق می تواند وضعیت اقتصادی اجتماعی فرد مانند شغل او را نیز تحت تأثیر قرار دهد. از دیگر مسائل و مشکلات زنان مطلقه، تهیه مسکن و مکانی برای زندگی است. طلاق شرایطی ایجاد می کند که به کاهش نفوذ اجتماعی و حتی تضعیف برخی موقعیت ها و فرصت های اجتماعی فرد منجر می شود. در برخی مواقع رفتار جامعه با زنان مطلقه به گونه ای است که آن ها احساس می کنند دیگر جایی در جامعه ندارند. فرد مطلقه نه در مقام یک مجرد است و نه در مقام یک متأهل. جامعه ما تعریف و جایگاه مناسبی را برای وی در نظر نمی گیرد و نگرش منفی نسبت به فرد مطلقه وجود دارد. زنان مطلقه نسبت به مردانی که متارکه کرده اند، کمتر ازدواج مجدد می کنند. از جمله علل اجتماعی این وضعیت، وجود فرزندان، سن زن و تمایل نداشتن مردان برای ازدواج با زن مطلقه است. در فرهنگ ایرانی زنان مطلقه برای ازدواج، از اعتبار کمتری برخوردارند و مردی که ازدواج نکرده است کمتر به سراغ آن ها می رود و در اغلب موارد مردانی که زنان خود را از دست داده یا همسر خود را طلاق داده اند، به خواستگاری آن ها می روند، در این شرایط زن مطلقه دیگر نمی تواند آزادانه حق انتخاب داشته باشد و سطح توقعات او از طرف مقابل، بسیار تنزل می کند و بسیاری از شرایط ناگوار را به اجبار پذیرا می شود؛ زیرا در غیر این صورت برای همیشه تنها خواهد ماند.
آسیب های اختصاصی مردان چیست؟
از آنجا که بسیاری از مردان توانایی کمتری در کنار آمدن با مشکلات دارند و توانایی روانی زنان در این گونه مسائل بیشتر و علت آن نیز ترشحات هورمون استروژن است، هنگام متارکه، مردان به دلیل وابستگی به همسر از نظر مسائل تربیتی و مسائل حاکم بر زندگی ضربه بیشتری می بینند. دوگانگی عاطفی و تغییرات خلقی شدید و افسوس احساسی است که بیشتر مردان با آن درگیر می شوند. بلافاصله بعد از جدایی، برای بیشتر مردان دوگانگی عاطفی و تغییرات خلقی شدید به وجود می آید. تضاد از این نظر که مردمتارکه کرده همیشه این تردید را دارد آیا تصمیم اش درست بوده یا نه وهمیشه با این سوال که آیا می توانسته کار بهتری انجام دهد یا نه مواجه است.
آیا به آسیبهای بعد از طلاق مطلع هستیم؟
آسیب های اجتماعی بعد از طلاق موضوعی نگران کننده است که هنوز تحقیقاتی برای شناسایی دقیق این مشکل آغاز نشده است . خانمی که در جامعه طلاق می گیرد از لحاظ شخصیتی با فرد دزد و حتی معتاد متفاوت است و شخصیت او، شخصیت پرآسیبی نیست، چرا که این فرد قربانی یک انتخاب و یا یک ناسازگاری شده است. باید بین طلاق و بقیه آسیب ها تفاوت قائل شد و ازدواج با زنان مطلقه نباید در میان جامعه یک فعل مذموم باشد. نگاه منفی به بعد از جدایی باید از بین برود.متاسفانه افراد پس از طلاق رها می شوند و مدیریت پس از طلاق در کشور وجود ندارد. حتی در بسیاری موارد شاهد هستیم که زوج ها پس از طلاق پشیمان شده و با چند جلسه روانشناسی می توان دوباره آنها را به زندگی مشترک با همسرشان برگرداند. به همین دلیل درصدد هستیم کارگروه ویژه طلاق را در وزارتخانه ایجاد و جوانان را پس از طلاق مدیریت کنیم. البته در این کارگروه، تلاش هایی برای کاهش آمار طلاق در سطح جامعه انجام می شود. لازم است همراه با شناسایی راهکارهای پیشگیری از طلاق در زمینه اصلاح موارد قانونی طلاق تلاش کنیم، بنابراین با همکاری معاونت پیشگیری از وقوع جرم و معاونت فرهنگی قوه قضاییه و سازمان بهزیستی این موضوع را پیگیری می کنیم و در این زمینه کارشناسان معاونت امور زنان و خانواده نهاد ریاست جمهوری و وزارت کشور نیز به ما کمک می کنند.
آیا بعد از طلاق همه چیز تمام می شود ؟
فرآیند طلاق براساس مطالعات جامعه شناختی فرایندی است که ابتدا دارد، اما انتهایی ندارد، به این معنا که طلاق صد در صد اتفاق نمی افتد و صرفا این مساله به شکل حقوقی پایان می پذیرد، اما مسایل عاطفی ناخودآگاه در ذهن طرفین می ماند.
منظور از طلاق مخفیانه چیست ؟
فرآیند طلاق در بررسیهای جامعه شناسان 13 مرحله است، هفتمین مرحله آن طلاق پنهان است که با رنگ باختن عش و علاقه در محیط خانواده بین زوجین اتفاق می افتد، و از آنجاییکه ساختار سنتی بر جامعه حاکم است، زنان به جمله «می سوزم و می سازم» اکتفا می کنند. در این مرحله زن معتقد به سوختن و ساختن برای نگاهداری از پیوند خود است، این در حالیست که هر چه بسوزد می سوزاند، و قربانی این تفکرزنان، مردان می باشند، در این مرحله که به ظاهر بر اساس ایثار زن صورت گرفته است و مرد برنده آن است، آثار مخرب روحی و روانی و زیانبار آن بیشتر متوجه مرد می شود.
بعد از طلاق مرد افسردگی می گیرد یا زن؟
غالبا احساساتی نظیر ناامیدی، یاس، افسردگی، کاهش اعتماد به نفس، کاهش پذیرش شخصیت فردی، زیر سوال بردن زیباییهای شخصی و زیر سوال بردن تواناییهای شخصی و فردی بعد از متارکه به شکل گسترده و پنهان در مردان شکل می گیرد. افسردگی در این دوران بسیار شایع است؛ زیرا مردان نمی داند چه وضعیتی در انتظار آنهاست. به طور کلی در دوره ی پس از طلاق، خشم و تاسف و عشق و نفرت در هم می آمیزند. ممکن است بعضی اوقات، مرد احساس راحتی کند؛ زیرا بر این باور است که دیگر فشارها و دخالتها تمام شده؛ اما ترس از آینده ی نامعلوم، این احساس راحتی موقت را از بین می برد. در این دوران، مردان با یادآوری های مکرر گذشته و بررسی رابطه ی ازهم گسیخته ی خودشان، دچار اختلال تمرکز می شوند و نمی توانند به هیچ چیزی به طور طبیعی فکر کنند. متارکه می تواند استرس مضاعفی را برای مردان ایجاد کند، در کنار افسردگی حاصل از این اتفاق، مرد دچار اضطراب می شود، اضطرابی که در مردان بعد از متارکه شکل می گیر بسته به نوع شخصیت مردان باعث بروز ناراحتیهای قلب و عروق، بیماریهای ریوی، ناراحتیهای گوارشی، ریزش مو و یا سفید شدن موی سر می شود. آثار مخرب طلاق ضربه روحی سنگین تری را بر مردان وارد می کند و حوزه آسیب ها و کارکرد های منفی طلاق بر روی مردان شبیه زنان نیست و به مراتب بیشتر است، اما جلوه دادن و تجلی دادن آثار منفی نزد زنان بیشتر است که آن هم به مکانیزم دفاعی زنان باز می گردد. زنان مکانیزم دفاعی بسیار خوبی دارند و آن مکانیزم برون ریزی اتفاقات تلخ و بیان مشکلات و تجلی آن است که باعث ایجاد تعادل در زنان می شود، اما مردان از آنجاییکه از این مکانیزم برخوردار نیستند و آثار روانی و اجتماعی طلاق و مشکلات ناشی از آن را نهفته و پنهان در خود دارند که این مساله باعث اختلال در مکانیزم دفاعی مردان می شود. پیامدهای منفی اقتصادی بعد از طلاق را در دو دهه اخیر پر رنگ تر دانست و یکی از پیامدهای منفی طلاق برای مردان که در دو دهه گذشته رواج پیدا کرده است مسایل اقتصادی ناشی از مهریه های سنگین است. متاسفانه بخاطر رسم و عرف اشتباه حاکم بر جامعه مردانی که توان مالی کمتری دارند براساس هیجان، احساسات، چشم و همچشمی و بیان عشق و علاقه خود مهریه های سنگینی را که دور از عقل و منطق است تقبل می کنند و دلیل برخورد خود را جمله بی معنای « کی داده ، کی گرفته » می دانند. این مساله باعث ضررهای سنگین اقتصادی، روانی و اجتماعی برای مرد می شود و سپس مرد را دچار عقده های نهفته برای بازپرداخت مهریه می کند، و در صورت عدم توان پرداخت مرد دچار فرایند قضایی تازه ایی می شود که تبعات روانی منفی در پی خواهد داشت.
چه عواملی باعث سر خوردگی مردان بعد از طلاق:
عادتا مدت پایداری مردان پس از متارکه یا فوت همسر بسته به میزان علاقه و وابستگی متغیر است، در بعضی اوقات علاقه و وابستگی به همسر سابق مدت پایداری مردان را بالا می برد، و در شرایطی دیگر سرخوردگی از ازدواج اول باعث بالا رفتن مدت تجرد مردان بعد از متارکه می شود. تجربه نشان می دهد مدت پایداری مردان به سه دلیل نیاز فردی مردان به یک شریک، وجود کودک در محیط خانواده و فشار اطرافیان، درصد بسیاری از مردان در دو سال ابتدایی بعد از متارکه اقدام به ازدواج مجدد می کنند.
آیا مردان راحتتر با طلاق کنار می آیند یا زنان؟
مردان در مقابله با تمامی مراحل مختلف قطع رابطه از زنان ضعیف تر هستند و طی چند سال اول پس از طلاق، روابط کمتری با دوستانشان برقرارمی کنند. روانشناسان و محققان معتقدند زنان در مقایسه با مردان در مواجهه با بحران ناگهانی مثل طلاق، با شرایط بهتر کنار می آیند. بنابر یک تحقیق در یورکشایر انگلستان ، 61 درصد از زنان طی 2 سال اول بعد از طلاق، بسیار خوشحال تر از موقعی هستند که هنوز در حال زندگی مشترک بودند در حالی که این رضایتمندی تنها در 51 درصد از مردان وجود داشته است. براساس این تحقیقات زنان در مقابله با تمامی مراحل مختلف قطع رابطه از مردان قوی تر هستند و طی چند سال اول پس از طلاق، این روابط بیشتری با دوستانشان برقرار و وقت بیشتری را صرف خانواده شان می کنند و به دنبال مشاوره ها و درمان ناراحتی هایشان هستند در حالی که مردان غالبا به دنبال لذت های موقتی اند. با از بین رفتن قبح فرآیند طلاق و افزایش آمار روبه رشد آن، روزانه افراد بسیاری را در قالب دوست یا آشنا مشاهده می کنیم که خواسته یا ناخواسته درگیر این اتفاق شوم شده اند. اما در این بین تأثیر طلاق بر روی مردان به صورت ناهنجاری هایی در جامعه بروز می کند، گاها برای مقابله با مشکلات ناشی از طلاق به مسایلی پناه می برند که از لحاظ عرف جامعه مذموم و نکوهیده است و برای خود شخص بار منفی بسیاری دارد. بی شک عدم اندیشه و وجود راهکار مناسب برای مقابله با این مشکلات، جامعه را به سوی ورطه ای هولناک سوق می دهد، ورطه ای که هر لحظه هر کداممان را به سوی خود می کشد و می بلعد.
4 سال پیش
4 سال پیش