به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعدنیوز به نقل از همشهری آنلاین، اگر قرار بود کسی را برای مراسم شادی مثل عروسی، ولیمه و... دعوت کنند، بیتردید درجه یکترین فرد هر خانواده کاسه نقلی به دست میگرفت و کل محله، آبادی و... را پای پیاده گز میکرد و از همه دوستان و اقوام و آشنایان برای حضور در مراسم دعوت میکرد. اما به مرور زمان با تغییر سبک زندگی و مدرنیته شدند دهههای 30 و 40 کارتهای دعوت با رنگ و لعاب زیبا و متناسب باسلیقه افراد جایگزین کاسه نقل و یکی از رکنهای اساسی دعوت برای اجرای هر مراسمی از شادی تا غم شد. دنیای کارتهای دعوت برای مراسم مختلف، عالم جالب و پرماجرایی دارد. در این گزارش سری به راسته بازار کارتفروشیهای میدان بهارستان زدیم و با کاسبان درباره وقایع شیرین و جالب سفارش کارتهای دعوت گفتوگو کردیم.
کارتهای خارجی و سلبریتیها
به مسیر گشتوگذار در راسته بازار کارتهای دعوت ادامه میدهیم. در میان مغازههای مختلف و حرفهای تقریباً تکراری کاسبان به مغازه «علی بختیاری» تنها مغازه فروش کارت دعوتهای خارجی بازار میدان بهارستان میرسیم؛ کاسبی که سلبریتیهای زیادی مثل «علی دایی»، «میلاد عبادی پور»، «مجید صالحی» و... را با کارتهای عروسی مغازهاش راهی خانه بخت کرده است.
درباره ویژگیهای فروش کارتهای وارداتی میگوید: «با توجه به رقابت سنگین بازار، چند سال بعد از شروع کارم تصمیم گرفتم کار متفاوتی به مشتریان عرضه کنم. به همین دلیل سراغ کارتهای وارداتی رفتم. کارتها بیشتر بهصورت خام، وارد و متن نوشتهها همینجا روی کارت حک میشود. البته در این میان مشتریهایی هم هستند که دوست دارند نوشتههای کارتشان با زبان کشور واردکننده باشد.» به گفته بختیاری یکی از پرتعدادترین کارتهای دعوت متعلق به عروسی پسر یکی از کارخانهداران مشهور تهرانی بود که تقریباً 3 هزار کارت دعوت برای مهمانان، آماده و هزینه کارتها حدود 350 میلیون تومان شد.
دامادهایی که جابهجا شدند
در اینگشت و گذار سراغ قدیمیها و موسپیدان بازار را هم گرفتیم تا ببینم آنها از خاطرات زیبای حرفهشان و مراجعات عجیب و غریب در چنته چه دارند. اما کسی پیدا نشد. به تعریف بیشتر کاسبان، اکثر قدیمیها به دیار باقی شتافتهاند و فرزندان آنها به دلیل کسادی بازار چندان برای مصاحبه روی خوش نشان نمیدهند. در مقابل واکنش مختلف فروشندگان کارت دعوت «عباس کریمی» از همان سلام وعلیک اولیه گرم میگیردو ماجراهای جالبی از سفارشهای مشتریانش تعریف میکند. عباس آقا با اشاره به روزهای آغازین شروع کارش سر صحبت را باز میکند: «هر شغلی به اقتضای شرایطش بیشک یکسری آزمون و خطا دارد. حرفه ما هم از این امر بینصیب نیست. گاهی اوقات اتفاقات و خاطرات جالبی هم در دلش رقم میخورد. برای مثال پیش آمده که در زمان چاپ کارت عروسی اسامی عروس و داماد، اشتباه یا جابهجا شده.
این جابهجایی واکنشهای جالبی هم داشته. خاطرم است یکبار برای 2 زوج کارت عروسی چاپ کردیم که در این کارتها اسامی دامادها جابهجا شده بود. داماد اول وقتی با این صحنه مواجه شد که کنار نام همسرش اسم شخص دیگری ثبت شده حسابی بههم ریخت. هرچه برایش توضیح دادیم که اشتباه چاپی بود و اسم شما هم در کارت دیگری اشتباه رفته، قبول نمیکرد. ماجرا را حسابی ناموسی کرده بود و دنبال قتل داماد مورد نظری بود که نامش کنار اسم همسرش خورده بود. دعوا بالا گرفت. حتی پای پلیس هم به میان آمد. تا اینکه با پادرمیانی یکی از اقوام نزدیک خانواده ختم به خیر شد.»
به گفته عباس آقا در این میان افرادی هم بودهاند که نسبت به این قبیل اشتباهات روی خوش نشان میدادند. او میگوید: «در مقابل پیش آمده نام داماد حسن بوده اشتباهی حسین خورده که فرد مورد نظر با شوخی و طنز از کنار ماجرا ردشده و درپاسخ گفته کلی باید هزینه میکردم و برای تغییر نام تا ثبت احوال میرفتم اما شما کار مرا راحت کردید. اینطوری به خوبی و خوشی همه چیز پایان گرفته است.»
دامادی که برای ما شیرینی گرفت
برای عباس آقا خاطرات روزهای شیرین کاریاش و سفارشات جالب مشتریها مثل فیلم کوتاه چند ثانیهای از ذهنش میگذرد. کارتهای که برای جشن عروسی فوتبالیستهای دهه هفتاد مثل صادق ورمرزیار و... یا مراسمترحیم پدر علی دایی سفارش گرفته یاد میکند و در ادامه از ماجرای داماد خارجی که شیرینی واقعی برای کارکنانش گرفت، تعریف میکند: «رسم شیرینی گرفتن یکی از کارهای مرسوم در مراسمهای شادی است. زوجی به ما مراجعه کردند که آقا خارجی بود. روز تحویل کارت همراه یکی از اقوام آمده بود به رسم رایج به شوخی، طلب شیرینی برای همکاران مغازه کردم. بنده خدا فکر میکرد باید یک جعبه شیرینی تهیه کند. رفت و با یک جعبه شیرینی برگشت و همگی زدیم زیر خنده که بابا منظورمان از شیرینی وجه نقد مرسومی است که میگوییم نه شیرینی به این شکل. البته بنده خدا به همکاران هم شیرینی نقدی داد.»