امروزه با بالا رفتن سن ازدواج شاهد بسیاری از ناسازگاری ها و انعطاف پذیری کمتری می شویم با این وجود که در سن پایین ازدواج کردن حسن های خوبی دارد ولی باز هم از انجام دادن آن گریزان هستند. مثلا زن و شوهر در کنار هم به رشد و منطق دست پیدا می کنند ولی با این شرایط دخترانی سن آن ها بالا رفته دیگر انعطاف ندارند و شخصیت وجودی آن ها شکل گرفته است. در این مورد ازدواج ها سازش بسیار کم و نفاق و دورویی زیاد خواهد بود که این ها عواقب و عوارض دیر ازدواج کردن می باشد. در خلاف این قضیه افرادی که دیر ازدواج می کنند و زندگی را آغاز می نمایند از مشکلات عاطفی کمتری برخوردار هستند.
دلایل دیر شدن ازدواج
ازدواج یکی از مراحل مسیر طبیعی رشد در انسان است، همه انسان ها مراحل رشدی را سپری می کنند که این مراحل تکالیفی را به همراه می آورد؛ در دوره بزرگسالی ما در مرحله صمیمیت و روابط عاطفی قرار می گیریم. متاسفانه در سال های اخیر شاهد بالارفتن سن ازدواج و دیر ازدواج کردن در جامعه هستیم و به نظر می رسد این موضوع در حال تبدیل شدن به یک اپیدمی است. بدیهی ست که دیرازدواج کردن و افزایش سن ازدواج مشکلات و دردسرهای زیادی برای جوانان دارد, بالا رفتن سن ازدواج شما به عوامل مختلفی بستگی دارد اما مهم ترین آنها به شرح زیر است:
درک درستی از خودتان ندارید
بسیاری از افراد حتی با رسیدن به سن ۳۰ سالگی، باز هم درک درستی از خود، توانایی ها و خواسته هایشان ندارند. اصلا نمی دانند برای چه دارند زندگی می کنند و هدفشان در این دنیا چیست؟ چه ارزش هایی دارند و از چه چیزهایی بدشان می آید؟ خط قرمزهای آنها در زندگی چیست و اصلا چه چیزی حال آنها را خراب می کند؟ همین سردرگمی و کلافگی سبب می شود تا شما هنگام برخورد با خواستگارانتان یا زمانیکه به خواستگاری می روید ندانید که باید چه سوالاتی را مطرح کنید. زمان می گذرد و وقتی پیش خودتان فکر می کنید می بینید سنتان بالا رفته و یکی پس از دیگری موردهای مناسب ازدواجتان را بخاطر همین سردرگمی و ترس رد کرده اید.
از لحاظ مالی آمادگی ندارید
این مورد بیشتر مربوط به پسرهایی است که ازدواج را تا زمانی که به شرایط مالی ایده آلی نرسند به تعویل می اندازند، اینجاست که این افراد به خودشان می آیند و می بینند در سن ۳۰ و چند سالگی که همه تشکیل خانواده داده اند او تازه باید به فکر پیدا کردن همسر باشد. اما توجه داشته باشید که این موضوع میتواند پیامدهایی هم داشته باشد. زیرا با بالاتر رفتن سن و متمرکز شدن در شغل و حرفه خود، زمان کافی برای گذراندن با همسرتان نخواهید داشت. شما بیشتر وقت خود را به کار کردن میگذرانید و تنها اوقات کم و بی کیفیتی را برای همسرتان خواهید داشت.
اعتماد کردن به جنس مخالف برایتان سخت است
یکی دیگر از دلایل دیر شدن ازدواج ترس و بی اعتمادی نسبت به جنس مخالف است. ریشه این بی اعتمادی می تواند متفاوت باشد؛ برای مثال دختری که در خانه شاهد بدرفتاری پدر با مادرش بوده است مسلما احساس خوبی نسبت به ازدواج و مردها ندارد یا پسری که در اطراف خود دیده است که همه زن های فامیل پر توقع و اهل چشم و هم چشم بوده اند و همسرشان را مجبور به کار ۲۴ ساعته می کردند طبعا او نیز نسبت به ازدواج جبهه می گیرد یا کسی که شاهد خیانت پدر و مادرش بوده است احتمالا بقیه زن و مردها را هم غیرقابل اعتماد می بیند. این افراد شاید دوست داشته باشند که ازدواج کنند و در کنار همسرشان آرام بگیرند اما این ترس درونی این تصمیم گیری را برای آن ها سخت کرده است.
ملاک های سخت گیرانه دارید
اما مهم ترین عاملی که امروزه دلیل بسیاری از ازدواج های دیر هنگام شده است وجود وسواس و سخت گیری در انتخاب است. ما همیشه به لزوم داشتن ملاک ها و معیارهای روشن در انتخاب اشاره کرده ایم، اما بعضی از افراد در این مورد زیاده روی کرده به گونه ای که حالت بیمارگونه پیدا می کنند. دختری را تصور کنید که هر خواستگاری که برایش می آید را به دلایل نامعقولی مثل طرز نشستن، مدل مو، فرم بینی و… رد می کند. یا پسری که حتما می خواهد همسر آینده اش رنگ چشم و هیکل خاصی داشته باشد و شبیه یکی از ستاره های سینمایی باشد. مسلما اگر شما چنین خصوصیاتی داشته باشید شانس های خود را برای ازدواج یکی پس از دیگری از دست خواهید داد و در نهایت احتمالا مجبور می شوید با کسی ازدواج کنید که خیلی از ملاک های سخت گیرانه شما را برآورده نمی کند.
خانواده برای ازدواج شما سخت گیری می کنند
در برخی موارد هم پیش می آید که دلیل دیر شدن ازدواج مخالفت والدین و آوردن بهانه های ریز و درشت باشد. شاید والدین شما از آن دسته افرادی هستند که معتقدند تا پیدا شدن خواستگاری با شرایط ایده آل و درجه یک باید صبر کنید، درصورتیکه شاید خواست قلبی شما اینطور نباشد. گاهی اوقات نیز سخت گیری خانواده ها روی فرزندان اول و آخر بیشتر است چرا که نسبت به آنها احساس تعلق و وابستگی بیشتری می کنند و تصور می کنند با ازدواج آن ها را از دست می دهند و باید کسی پیدا شود که واقعا لیاقت زندگی با آن ها را داشته باشد.
شغل مناسب ندارید
بعضی از پسرها هم از لحاظ روحی آمادگی ازدواج کردن دارند اما هنوز نتوانسته اند علیرغم تحصیلات دانشگاهی شغل مناسبی پیدا کنند که حقوقش بتواند کفاف تشکیل خانواده را بدهد. به همین دلیل این افراد نیز علیرغم علاقه و تلاش هایی که می کنند باز هم ناخواسته سن ازدواجشان بالا می رود.
خواستگار ندارید
از بین مواردی که در بالا مطرح شد، نداشتن خواستگار تنها موردی است که شاید تا حدودی از اختیارات شما خارج است. زمانیکه شما آمادگی ازدواج کردن را دارید اما خواستگار مناسب ندارید احتمالا مجبور می شوید تا پیدا شدن مورد مناسب صبر کنید. یادتان باشد که معمولا همه دختران حداقل یک یا دو خواستگار دارند اما مسئله سر سخت گیری و احتمالا مخالفت های خانواده شما است که بعد از مدتی سبب می شود از تعداد خواستگاران شما کاسته شود.
عواقب دیر ازدواج کردن
این روزها که سن ازدواج بالا رفته است، ازدواج در سن پایین محاسن زیادی دارد که نمی توان منکر آن شد. به طور مثال زن در کنار همسر و با درک شرایط رشد می کند.امروزه دیگر کسی با دیدن یک دختر 27 ساله و مجرد تعجب نمی کند .دختران همپای پسرها کار می کنند و درس می خوانند و زندگی خود را کم و بیش اداره می کنند. با این حال آسیب ها و مشکلات روحی و روانی بسیاری که ناشی از افزایش سن ازدواج است گریبانگیر نسل امروز شده که در این مختصر اشاره ای به هر یک از این آسیب ها داریم.
ازدواج و استقلال
هر دختر و پسری به مرور زمان یک موقعیت اجتماعی، شغلی یا تحصیلی برای خود فراهم می کند و به استقلال می رسد. همین حس استقلال باعث می شود که آنها نخواهند زیر یوغ کسی حتی همسر باشند. در موارد زیادی زندگی انفرادی باعث می شود بی خیال تر شوند و نخواهند یا نتوانند زیر بار مسئولیت زندگی مشترک بروند.بدترین قسمت ماجرا این است که با افزایش سن، شخصیت افراد شکل می گیرد و انعطاف پذیری شان به حداقل می رسد. این افراد وقتی در سن بالا ازدواج می کنند دیگر قادر به درک مفاهیمی مثل گذشت، صبر، محبت و... نیستند، بنابراین زندگی بادوامی ندارند و در نهایت زندگی شان به طلاق و جدایی منجر می شود.
ازدواج در سن پایین محاسن زیادی دارد که نمی توان منکر آن شد. به طور مثال زن در کنار همسر و با درک شرایط رشد می کند، در حالی که دخترانی که در سن بالاتر ازدواج می کنند، شخصیت آنها شکل گرفته است و ناسازگاری در آنها بیشتر و انعطاف کمتر است. هر چند از سوی دیگر دیگر زوج هایی که در سن بالا زندگی مشترک را آغاز کرده اند به خاطر شناخت بهتر از خود و نیازهای درونی یکدیگر، مشکلات عاطفی کمتری دارند.
اشتیاقی که خاموش می شود
افزایش سن باعث می شود نشاط و شادی اولیه انسان ها تحلیل برود، به خصوص اگر همچنان مجرد مانده باشند منزوی و گوشه گیر خواهند شد. مسلما یک جوان 36 ساله نمی تواند صبر و حوصله یک جوان 26 ساله را برای یک نفر به عنوان همسر داشته باشد. در واقع این افراد تا این سن و سال هنوز نتوانسته اند یک نفر را به صورت دائم کنار خود داشته باشند که تنهایی خود را با او پر کنند و به قول معروف محرم رازشان باشند.همین موضوع باعث می شود امنیت درونی شان کاهش یابد و اعتماد به نفس پایینی داشته باشند.
احساس پوچی و تنهایی این افراد در مواردی آنقدر سیر صعودی دارد که گاهی منجر به خودکشی می شود.»وقتی سن افراد بالا می رود و از 60سال می گذرد نداشتن همسر و بچه یا به اصطلاح سر و سامان گرفتن به شکل یک حسرت درمی آید، به خصوص وقتی پیر و ناتوان می شوند خلأ بچه یا به قول معروف عصای پیری را بیشتر از نبود همسر احساس می کنند.
کاهش اعتماد به نفس
با وجود این مسئله امنیت درونی آن ها کم شده و دچار کمبود اعتماد به نفس می شوند که در آن ها احساس شدید تنهایی و پوچی رخ خواهد داد. در برخی مواقع این افراد دست به خود کشی می زنند و تمام آرزو های خود را نادیده می گیرند. این ها هنگامی که به سن بالاتر یعنی ۵۰ یا ۶۰ سال می رسند از زندگی خود ناراضی بوده و حسرت زن و بچه و زندگی دیگران را می خورند و زمانی که سالخورده و ناتوان می شوند دنبال کسی می گردند که همدم تنهایی ها و عصای دستشان باشد.
استانداردهای بالا
انتظارات افراد از استانداردهای زندگی تغییر کرده است. دختران مجرد به خصوص کسانی که تحصیلات بالایی دارند یا از طبقات بالای جامعه هستند با این اعتقاد که هزینه های ازدواج بیش از فایده های آن است و این امر باعث می شود فرصت های زندگی مثل پیشرفت در تحصیل، کار و شغل را از دست بدهند از ازدواج خودداری می کنند. داشتن معیارهای دست نیافتنی و به دنبال همسر رۆیایی بودن، داشتن آزادی به مفهوم غربی و ایجاد هنجارهای فرهنگی مسائلی هستند که ازدواج را به تأخیر می اندازند. در واقع ازدواج های بعد از 35 سالگی برای مردان و زنان، ازدواج دیرهنگام محسوب می شود. از نظر پزشکی ازدواج دیر هنگام خطر کاهش باروری، به دنیا آوردن فرزندانی با نقایص ژنتیک و نیز عوارض حاملگی و زایمان را افزایش می دهد.
از سوی دیگر وقتی فاصله سنی والد با فرزند زیاد باشد والدین نمی توانند ارتباط فکری و عاطفی خوبی با فرزند خود برقرار کنند و آمادگی تحول و به روز شدن کمتری در قبال فرزندشان دارند، چرا که معمولا سن یائسگی مادر با سن بلوغ فرزند همزمان می شود و در واقع دو موجود که هر دو در یک بحران هویتی به سر می برند و گرفتار بی ثباتی خلقی هستند و به حمایت عاطفی و روانی نیاز دارند در کنار هم قرار می گیرند.
تنهایی و ناکامی نتیجه دیر ازدواج کردن
هنگامی که انگیزه های قوی تشکیل خانواده به وسیله موانع غیرقابل قبول یا موانعی که فرد برای رفع آنها ناتوان است، سرکوب شوند یا معطل بمانند، احساس ناکامی رخ می دهد. احساس ناکامی یکی از الگوهای قدرتمند ناهنجاری رفتاری، ارزشی و نگرشی است که شخصیت و هویت فرد را زیرسلطه می گیرد.افرادی که ازدواج به هنگام ندارند، معمولا از ثمرات یک زندگی رضایت بخش، ایمن، لذت بخش، توام با شادکامی و بهزیستی روانی برخوردار نبوده و همیشه یک نوع بلاتکلیفی و فاقد هویت و به نوعی سردرگمی را تجربه می کنند و در صورت عدم پایبندی به اصول اخلاقی، اکثرا با لذت طلبی ها و کام جویی های بدلی به دنبال تکیه گاه های غیر حقیقی هستند تا از فشارهای روانی آسوده شوند، یا به نوعی آن را تعدیل کنند.
مشکلات جنسی
یکی دیگر از عواقب و عوارض دیر ازدواج کردن که اکثر زوجین به آن مبتلا هستند مشکل و ناتوانی جنسی است. در این شرایط به دلیل گذشتن از سن زیاد و گذشت از بلوغ جنسی به مشکل درک نکردن همدیگر با رفتار متقابل که از لحاظ احساسی سرکوب شده سرد مزاج می شوند. مشکل واژینیسم خطراتی از جمله سرطان دهانه رحم را دارد که نیاز جنسی سرکوب می شود. اگر هم طرف مقابل تجربه ای در رابطه با تحریک جنسی داشته باشد در برخورد اول خود را نشان داده و موجب بدبینی زوج می گردد. اختلاف جنسیتی در زن و مرد زیاد می باشد به طوری که زن ۳۰ ساله با مرد ۴۳ ساله از شدت تفاوت جنسیتی زیادی به مشکل بر خواهند خورد. به این صورت که مردان در دهه ۵ خود و زنان در دهه ۴ با اختلاف تضاد جنسی مواجه می شوند. در سنین بالا تر با تفاوت سنی زیاد نزول از هفته ای ۴ بار به هفته ای ۱ مرتبه رو به کاهش می باشد که آن هم دلیل ناتوانی جسمی و بدنی در آقایان می باشد که همین مسئله باعث مشکل روحی در زن و مرد می شود.
انعطاف پذیری کم
در ازدواج با سن پایین بسیار مزیت ها وجود دارد که بنا به درک و شناخت در کنار همسر به شرایط وفق داده می شوند و رشد می کنند. عوارض دیر ازدواج کردن به ناسازگاری و شرایط دشوار منجر می شود ولی در عوض با این که از خودشان شناخت کافی دارند نیاز های درونی خود و همسر را بهتر می شناسند.
فاصله سنی زیاد والد با فرزند
از سوی دیگر وقتی فاصله سنی والد با فرزند زیاد باشد والدین نمی توانند ارتباط فکری و عاطفی خوبی با فرزند خود برقرار کنند و آمادگی تحول و به روز شدن کمتری در قبال فرزندشان دارند، چرا که معمولا سن یائسگی مادر با سن بلوغ فرزند همزمان می شود و در واقع دو موجود که هر دو در یک بحران هویتی به سر می برند و گرفتار بی ثباتی خلقی هستند و به حمایت عاطفی و روانی نیاز دارند در کنار هم قرار می گیرند.