تاکِسْتان، شهرستان و شهری در استان قزوین می باشد، که به علت داشتن باغ های انگور بسیار، تاکستان نامیده شدند.تاکستان یکی از مهم ترین قطب های اقتصادی استان قزوین است. از نظر کشاورزی به سبب دشتی بودن منطقه و دسترسی آسان به آب، زمین های وسیعی به شیوۀ آبی زیر کشت انواع محصولات کشاورزی است. گندم، جو، گیاهان علوفه ای، بنشن، تره بار، انگور، هلو، شلیل و سیب درختی عمده ترین محصولات کشاورزی آنجاست.
همچنین وجود مراتع طبیعی نسبتاً غنی، این شهرستان را به یکی از کانون های دامداری بدل ساخته است و پرورش گاو، گوساله، گوسفند و بز به شیوه های سنتی و صنعتی در این شهرستان رواج دارد. پرورش طیور به صورت صنعتی و نیمه صنعتی، و پرورش زنبور عسل از دیگر فعالیت های اقتصادی مردمان تاکستان است. افزون براین، ده ها واحد صنعتی و تولیدی در این شهرستان به فعالیت مشغول اند.
زبان مردم تاکستان
مردم شهر تاکستان و شهر اسفرورین و روستاهای قرقسین، خروزان تات هستند و به تاتی سخن می گویند. تاتی از شاخه زبان های شمال غربی و از زبان های باستانی است و نزدیکی ساختمان دستوری و آوایی آن به زبان های ایرانی کهن مانند مادی قابل اثبات است.
چهارشنبه سوری
قبل از شروع نوروز مراسم چهارشنبه سوری [کِله کِله چارشنبه] برگزار می شدو تات ها برای این مراسم یک شعر به زبان تاتی می خواندند:
عید بُومه چارشنبه سوری/ گَلبَرَ بِشکِنج، تاکِنه، حوری/ آتش جو رَیَه سو کویَه، فوری
بدین معنی : عید آمد و چهارشنبه سوری است و تاکنه یعنی همان ظرف سفالی قدیمی را بشکن و در سه جا آتش مهیا کن.
آنها معمولا سه توده آتش بر پشت بام ها می افروزند و روی آتش اسپند می ریزند و می گویند :
«زَردِیم بَا اِشته سُرخی با چِمِه »surxi ba cemeh / zardim ba estah »
یعنی:زرد رویی، بیماری وناتوانی را از من بستان و سرخی ، شادابی و تندرستی را که در خود داری به من ببخش .
ویا به فارسی می گویند «کُله کُله چارشنبه ،چرا دیر آمدی ، حلوای شیراز آمدی ،سرخی تو از من ،زردی من از تو»
یعنی: زرد رویی ،رنج ،پیسی و هر چه بلا و نکبت است توای آتش ای رها ننده از من بگیر و سرخ رویی ، شادابی و طراوت را به من ارزانی دار.
آتش در نظر تات زبانان مظهر روشنی ،پاکی، طراوت ،سازندگی ،زندگی ،سلامت و تندرستی ودرنهایت مظهر خداوند است .مردم تات زبان تاکستان پس از پایان آتش افروزی خاکستر آن را داخل آب جاری می ریزند و معتقدند که هر کشت گاه با آن مشروب شود حاصلش پربرکت می شود.
تات های تاکستان بر اساس یک باور قدیمی در چهارشنبه سوری ظرف سفالی بزرگی یا همان تاکِنه که از آن در طول سال استفاده می کردند، بر بالای پشت بام برده و آن را به پایین انداخته و می شکستند تا با شروع سال نو کهنگی را از خود و خانه دور کنند.
نو و تمیز کردن خانه ها
عباس رحمانی کارشناس زبان تاتی درباره این سنت دیرینه که از روزگاران قدیم تا به امروز همراه با آداب ورسوم خاص جشن گرفته می شود می گوید: درگذشته به جهت بافت خاص خانه های قدیمی که عموماً از مصالح ساده استفاده می شد مانند خانه های کاه گلی، زن ها برای نو کردن نمای خانه ها از ماده ای به نام [لاوُیَه] که مخلوطی از آب، گچ، خاک و کاه بسیار ریز بود، استفاده می کردند که در دو نوع سفید برای پایین نما و قرمز برای بالای دیوارها وجود داشت.
رحمانی تأکید می کند: این کار فقط توسط زن هایی که تبحر خاصی در آن داشتند انجام می رگرفت و پشت بام هم معمولاً توسط مردها به جهت جلوگیری از نفوذ آب باران های بهاری، گل اندود می شد.
وی ادامه می دهد: زن ها حتماً کل خانه را تمیز می کردند که این کار با شستشوی فرش، گلیم و نظافت پنجره ها پایان می یافت و سپس با کاشتن سبزه، برکت را از خداوند آرزو می کردند.
سبزه عید
رحمانی با اشاره بر کاشتن سبزه عید می گوید: معمولاً زن ها با کاشتن هفت نوع سبزه از قبیل: عدس [مَرجومَکه] جو [یُو] گندم، نخود، لوبیا و ارزن [قرص] از خداوند طلب برکت می کردند؛ نکته قابل توجه ماجرا این بود که هر سبزه ای که بهتر سبز می شد، کشاورزان در آن سال آن را بیشتر کشت می کردند چون اعتقاد داشتند برکت و شگونش بیشتر است.
آداب ورسوم عیدی دادن
از دیگر مراسم استقبال از عید، ارسال عیدی برای نوعروسان [نومازِیَه] بود که با وسایلی ازجمله حنا [خَنه]، لباس نو، برنج [پِلا] و کلّه قند همراه بود؛ همه این وسایل در داخل سینی [مَرجُومه] بزرگی قرار می گرفت و زن ها با پوشیدن لباس محلی و تزیینات مخصوص این سینی با پارچه های نو و زرین را، به خانه نوعروس می بردند و در اصطلاح محلی به این عمل؛ پِلا بری می گفتند.
رسومات مختلفی در بین تات زبان های تاکستان مرسوم بوده که اصغر فردنیا یکی از اهالی تات زبان در این باره می گوید: مردم تاکستان با دعوت از سایر اقوام تات که در هم جواری شهر و استان بودند، شکوه بیشتری به مراسم نوروز می بخشیدند.
معمولاً تات های طالقان و الموت با خواندن اشعار تاتی مختص منطقه خود، نوروز را به تاکستانی ها تبریک می گفتند.
هر منطقه از استان قزوین در ایام نوروز دارای آداب و رسوم مختص خود است که بسیاری از این سنن به دلیل غرق شدن مردم به ویژه جوانان در فضای مدرن در معرض فراموشی قرار دارند؛ بنابراین باید با شناخت و عمل به آداب و رسوم گذشتگان خود برای حفظ میراث فرهنگی ملموس و معنوی کهن سرزمین قزوین گامی بلند برداریم.
رسم لوکه ویجینه
در شب عید داماد شال سه متری بافته شده از پشم گوسفند را به کمر بسته و به بالای بام خانواده ی عروس رفته و شال را از سوراخ بام به درون خانه آویزان می کرد در این موقع مشاجرات لفظی شوخ طبعانه برای کشف هویت شال انداز صورت می گرفت و شرط بر این بود که به هیچ وجه نام آویزان کننده شال نباید فاش گردد اگر کشمکش بین آویزان کننده ی شال و افراد خانه به زورآزمایی منجر می شد و شال از دست آویزان کننده رها می شد و هرگاه شال در دست شال انداز باقی می ماند ساکنین خانه هدایایی به شال بسته و به بالا می فرستادند به تاتی به این رسم « لوکه ویجینه» می گفتند.
پنجاه بدر
پنجاه بدر آیین سنتی و قدیمی مخصوص مردم این شهر است که به پاس بارش های بهاری ، پنجاهمین روز سال یا فصل بهار را در طبیعت سپری می کنند.
غذاها و شیرینی های سنتی
ره آورد شهر قزوین پسته ، باقلوا و شیرینی است .قیمه نثار معروف ترین غذای سنتی و متداول ترین شیرینی های قزوین باقلوای لوزی، نان برنجی، نان نخودی، نان قندی، باقلوای پیچ ، نان بادامی، نان گردویی و پادرازی می باشد.
ازدواج در تاکستان
ازدواج در تاکستان نسبت به شهرهای دیگر که معمولا در یک شب برگزار می شود . باشکوه تر و پر هزینه تر است . معمولا فامیل نزدیک به مدت یک هفته در خانه عروس و داماد به پایکوبی و همچنین کمک می پردازند .
مراسم عروسی امروز تاکستان نسبت به چند دهه گذشته تغییراتی داشته حتی برخی از مراسم با گذشت زمان و ماشینی شدن زندگی دیگر برگزار نمی شود ولی بد نیست جوانان تاتستانی ( تاکستانی ) بدانند که مراسم عروسی پدر و مادر یا حتی مادربزرگ و پدربزرگشان به چه صورتی و با چه رسومی برگزار می شده است.
رسومی که شرح داده می شود مربوط به 70 سال پیش است در این مطلب از منبع یا کتابی استفاده نشده بلکه با استفاده مطالب افرادی خود شاهد آن بوده شرح می دهیم . عروسی ها یا نامزدی ها در تاکستان اکثراً در فصل پائیز انجام می شد چون درآمد مردم تاکستان از راه فروش محصولات باغ انگور بود بنابراین در فصل پائیز که انگور و کشمش ها جمع آوری و بفروش می رسید ، وضع مالی مردم خوب می شد و زیارت روندگان به زیارت می رفتند و عروسی ها نیز در این فصل انجام می شد .
بنابراین اگر پسر و دختری را برای هم نامزد می کردند عروسی آن ها تا پائیز سال آینده طول می کشید و در فاصله یک سال مراسم ها یی انجام می شد.
عروسی یک تات تاکستانی هفت شبانه روز طول می کشید . بدین ترتیب 1- نان پختن 2- مهمانی فامیل 3- تسبیح انداختن 4- چَروا سر آربینی یعنی سر بریدن گوسفندان 5- اَرماز بری یعنی لباس بردن 6- حمام رفتن داماد 7- خَنِه بری ( خنه شو ) حنابندان 8- فِل باشیندن یعنی پول انداختن 9- زُما قابا تََن یَردَن ، یعنی قبای دامادی پوشاندن 10- جیز بوردن ، یعنی جهازیه آوردن 11- کمر بستن 12- وِیه بوردن ( عروس آوردن – عروس کشون ) که مشروح هر یک ذیلاً به استحضار می رسد .
ُنونَِه بندی :
یعنی پختن نان تقریباً بیست روز قبل از عروسی ابتدا بایستی آرد مورد مصرف تهیه شود لذا جوانان فامیل یا دوستان داماد می آمدند و جوال های پر از گندم را به الاغ ها و قاطرها بار کرده برای آرد کردن ، آسیاب می بردند آسیابهای آن زمان به وسیله فشار آب کار می کردند گندمها را آرد کرده و به خانه می آوردند وقتی که آرد حاضر می شد مادر داماد زنان سفید گیس فامیل را دعوت می کرد تا اجازه دهند نان پختن برای عروسی شروع شود گیس سفیدهای فامیل جمع می شدند دو زن جوان که آنها را ( زَرین کیسه ) می گفتند با پوشیدن لباس های نو ، آراسته به زر و زیور به دستور گیس سفیدان برای دعوت زنان می رفتند.
به هر خانه که می رسیدند می گفتند دست به پسر شما باشد اجازه بدهید برای عروسی داماد نان پختن را شروع کنیم زن صاحبخانه با گفتن خدا مبارک کند ، یک جفت جوراب یا قدری میوه یا چیز دیگر به دعوت کنندگان انعام می داد و زنان زَرین کیسه که همراه خود کیسه سرخ رنگی داشتند هدایا را در آن کیسه گذاشته و می رفتند از فردای آن روز نان پختن شروع می شد معمولا حدود چهار خروار آرد را نان می پختند.
این عمل چند روزی طول می کشید و هر روز از زنان دعوت شده برای گفتن مبارک باد به خانه داماد می آمدند وقتی که برای دیدن نان پختن نانوایی می رفت نانوا به عنوان انعام نانی به او می داد و او در عوض مبلغی پول به نانوا انعام می داد بدین ترتیب حدود 10 روزطول می کشید تا نان پختن تمام شود و در این مدت در خانه داماد مرتب بزن و بکوب و رقص و آواز برقرار بود و هر روز چندین نفر در خانه داماد میهمان بودند تا اینکه پختن نان تمام می شد.
پدر داماد چند روز قبل از عروسی بزرگان فامیل را به ناهار یا شام دعوت می کرد و آمادگی خود را برای برگزاری مراسم عروس اعلان می نمود بزرگان فامیل ابتدا فکر می کردند که آیا در بین فامیل یا دوستان فامیل های وابسته و دوستان ، خانواده های عزادار هستند یا خیر . اگر از فامیل ها یا دوستان ، کسی فوت شده بود و هنوز چهلمین روز درگذشتش نرسیده بود برای دلجویی از آن خانواده عزادار پدرو مادر داماد همراه چند تن از بزرگان فامیل با در دست داشتن یک کله قند به خانه عزاداران می رفتند و با عرض تسلیت و خواندن فاتحه دلجویی از آنها اجازه برگزاری مراسم عروسی را می گرفتند.
گاهی هم برای احترام بیشتر حمامی را قرق می کردند یعنی در آن وقت قرق هیچ کس دیگر حقی نداشت به آن حمام برود ریش سفیدان فامیل داماد و عروس به آن حمام می رفتند و پس از استحمام از حمام خارج می شدند ، پس از صرف چای و قلیان و میوه اجازه عروسی داده می شد این حمام قرق کردن یعنی دور کردن عزا و سیه روزی از جسم و روح عزاداران سپس همگی به خانه داماد آمده و تاریخ عروسی بوسیله بزرگان مشخص می شد ( اولین مرحله مهمانی دادن ) .
بوسیله بزرگان لیست مدعوین تهیه می شد مثلا 200 نفر از بزرگان محل را در نظر می گرفتند و بوسیله چوپان محل آنها به مهمانی دعوت می شدند بدین ترتیب که یک نفر با سواد لیست مدعوین را در دست داشت اسامی را به چوپان می گفت چوپان در محل می گشت و درب خانه افراد را کوبیده با صدای بلند می گفت . آهای فلانی دس ِ اشته فِرَر با ( انشاا… عروسی پسر شما باشد ) شب مثلا شب جمعه به خانه فلان کس تشریف بیاورید برای مهمانی و در داخل خانه جواب می آمد خدا مبارک کند.
بدین ترتیب تمام میهمانان برای صرف شام به خانه پدر داماد آمده پس از صرف شام با گفتن خدا مبارک کند به خانه خود بازمی گشتند ناگفته نماند که از شروع نان پختن تا آخرین ساعات عروسی در اکثر اوقات دف زدن و رقصیدن زنان برقرار بود و عاشقان قصه گو در شبها داستان« شاه اسماعیل و گلزار» و« طاهر میرزا و زهره» و« کرم و اصلی » را می گفتند و با نواختن چگور ، بالابان و دف برای سرگرمی و شادی اهل عروسی به آوازخوانی و داستان گوئی می پرداختند
پدر داماد پس از اینکه همه وسایل عروسی را فراهم می کرد مثلاً نان را تهیه می کرد و گوسفندان را( که از چند ماه پیش پروار بسته و خوب چاق نموده) آماده می کرد.
ابتدا با درمیان گذاشتن عروسی با پدر و مادر عروس و رضایت آنها چند زن از طرف فامیل عروس و چند زن از نزدیکان داماد وپدر داماد برای خرید لوازم عروسی می رفتند و پس از خرید وسائل برای زنان نزدیک داماد و همچنین برای نزدیکترین زنان فامیل عروس نیز خلعت می خریدند.
ناهار را در بیرون از خانه میل نموده با شادمانی و خوشحالی به خانه داماد می آمدند و هر چه را که خریده بودند در خانه داماد می گذاشتند تا یک روز قبل از عروسی زنان فامیل داماد آن لباس ها و لوازم را در مجمعه قرار داده بسر می گذاشتند و دف زنان به خانه عروس می بردند.