آشنایی با تعریف آداب و رسوم
تعریف اداب و رسوم :
آداب و رسوم شامل شیوه های زندگی ، عادات و رسوم خاص یک ملت ، مردم و یا یک جماعت می شود. آداب و رسوم همچنین دارای ابعاد الزام و رضای عمومی شرکت کنندگان در حیات اجتماعی نیز هست.
از دیدگاه جامعه شناسی ، آداب و رسوم رایج را می توان چنین تعریف کرد:
۱. مدل های اساسی و مهم رفتار که افراد به اجبار در یک محیط اجتماعی می پذیرند.
۲. مجموع رفتارهائی که به صورت عادت در آمده اند و افراد متعلق به یک طبقه به انجام می رسانند و جامعه نیز در ترتیب ارزش های او ، برای آنان معنائی نهان قائی است. تخطی در رعایت آداب و رسوم رایج ، تقبیح افکار عمومی و در مواردی ، تعقیب افراد را با استناد به قوانین مدنی ، موجب می شود.
بنابر يک برداشت نادرست همگاني، برخى از اعضاء جامعه فرهنگ دارند و برخى ديگر فرهنگ ندارند. اما از ديدگاه جامعه شناختي، هر انسان بزرگسال عادي، از فرهنگ برخوردار است. فرهنگ را مى توان به عنوان مجموع ويژگى هاى رفتارى و عقيدتى اکتسابى اعضاء يک جامعهٔ خاص، تعريف کرد. واژهٔ تعيين کننده در اين تعريف، همان واژهٔ اکتسابى است که فرهنگ را از رفتارى که نتيجهٔ وراثت زيست شناختى است، متمايز مى سازد.
مثال:
همهٔ نوزادان هنگام گرسنگى يا تشنگى و يا ناراحتي، گريه سر مى دهند. اين گونه گريه سردادن نوزادان که در همهٔ جوامع بشرى موجود مشاهده شده، ويژگى رفتارى شاخص هيچ فرهنگ خاصى به شمار نمى آيد؛ بلکه پديده اى غيراکتسابى است که از وراثت زيست شناختى انسان سرچشمه مى گيرد.
تقسیم بندی آداب و رسوم
آداب و رسوم مردم ایران را می توان به دو بخش تقسیم کرد:
1- آداب و رسوم ملی که در سطح گسترده و عمومی رواج دارد
2- آداب و رسوم محلی که منحصر به مناطق محدودی است
معرفی آداب و رسوم محلی در این مقوله نمی گنجد و باید به کتابهایی که در این زمینه نوشته شده مراجعه کرد.
اما آداب و رسوم ملی که در همه جای فلات ایران، حتی در کشورهایی که زمانی جزو قلمرو سیاسی ایران بودند و الان هم از حیث قلمرو فرهنگی باز جزو قلمرو فرهنگ ایرانی به حساب می آیند ریشه در تاریخ هفت هزار ساله ایران دارد بنابراین شکل گرفتن فرهنگ ایران را می توان در ایران پیش از مهاجرت آریایی ها، فرهنگ مردمان کوچ روی آریایی(ایرانی)، پادشاهی ماد، امپراتوری هخامنشیان، حکومت اشکانیان، دوران شاهنشاهی ساسانیان، سلطه خلفا بر ایران، حملات مغول و دوران صفوی جست و جو کرد. همچنین برای شناخت فرهنگ ایران باید به کشورهای مستقلی که در پیرامون ایران هستند نیز نگریست. افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، جمهوری آذربایجان و حتی ارمنستان و گرجستان و همچنین کردهای عراق و ترکیه و پاکستان همگی کم یا زیاد گوشه ای از فرهنگ ایران را به ارث برده اند. حتی سرود ملی پاکستان به زبان پارسی است.
در مجموع می توان عناصر فرهنگ ایرانی را که فراتر از مرزهای سیاسی ایران است به اختصار چنین برشمرد: ۱-زبان پارسی و گویش ها و لهجه های پارسی
۲- جشن های ملی از جمله نوروز و شب یلدا و گاه شماری خورشیدی
۳- دین اسلام
۴- فلسفه ایرانی
۵- دین ها و آیین های زرتشتی و مهرپرستی
۶- هنر ایرانی (ادبیات و شعر پارسی، معماری ایرانی و خوراک ایرانی)
۷- فرهنگ های محلی اقوام ایرانی
۸- موسیقی سنتی ایران
عُرف به چه چیزی گفته میشود؟
به رسومى اطلاق مى شود که دلالت هاى مهم شايست و ناشايست دارند. عرف هاى هر جامعه اى غالباً در نظام حقوقى و آموزش هاى مذهبى آن متجسم مى شوند. قوانين در واقع همان عرف هائى هستند که اهميت ويژه اى دارند و از همين روي، به صورت مقررات قانونى رسميت مى يابند. آنهائى که اين مقررات را نديده مى گيرند، در معرض مجازات قانونى قرار مى گيرند.
مثال:
در بيشتر جوامع بشري، آدمکشي، ضرب و جرح، خيانت به کشور، تجاوز به عنف، به شدت ممنوع هستند. گذشته از اين منهيات قانونى کاملاً آشکار، عرف هائى نيز هستند که اگر کسى آنها را رعايت نکند، با واکنش شديد عامهٔ مردم روبرو مى شود؛ مانند اهانت به نمادهاى مذهبى و برهنه ظاهرشدن در يک مکان عمومي. عرف ها ممکن است طى فراگردى ناخودآگاه و برنامه ريزى نشده و غيرمستقيم، و يا با تصويب قانونى که برنامه ريزى شده و عمدى است، دگرگون شوند.
تفاوت اخلاق با اداب و رسوم
ميان «اخلاق» و «آداب و رسوم » چهار تفاوت اساسي وجود دارد. نخستين فرق اينكه اگر يكي از مجموع آداب و رسوم جامعه يي تغيير يافت هيچ مشكلي در آن جامعه پديد نمي آيد. مثلا اگر در ميان ما ايرانيان تا ديروز رسم بر آن بود كه به قصد اداي احترام به ديگران كلاه از سر برداريم و از امروز اجماع بر آن شود كه به علامت احترام كلاهي كه در دست داريم را بر سر بگذاريم مشكلي پيش نمي آيد. يا في المثل قرار بگذاريم در تعطيلات نوروز به جاي سيزده به در، پنج به در داشته باشيم، يا به جاي چهارشنبه سوري، بر دوشنبه سوري توافق كنيم، باز هم اتفاقي نمي افتد. در واقع اگر يكان يكان و فقره به فقره آداب و رسومِ يك جامعه تغيير يابند، به شرطي كه «اجماع» عمومي بر اين عوض شدن وجود داشته باشد، مشكلي پيش نمي آيد. اما آيا مي توان همين كار را با «اخلاق» صورت داد؟ به فرض بياييم به جاي صداقت، تزوير و ريا بورزيم، به جاي تواضع، تكبر پيشه كنيم، به جاي وفاي به عهد، خلف وعده و پيمان شكني كنيم، به جاي آنكه امانتدار باشيم، در امانت خيانت بورزيم، به جاي عادل و منصف بودن، بي انصاف باشيم و به فرض، همگان نيز اين تغييرات را بپذيرند، در چنين شرايطي «كيان اجتماع» از ميان خواهد رفت.
چرا كه استقرار احكام اخلاقي، قراردادي نيست. آنچه قراردادي باشد را با قرارداد مي توان تغيير داد (مانند آداب و رسوم)، اما آنچه قراردادي نيست (احكام اخلاقي) را با هيچ قراردادي نمي توان تعويض كرد. به تعبير ديگر، «اخلاق»، قرارداد بين انسان ها نيست بلكه از ذات امور انساني و طبيعت بشري برمي خيزد. در واقع قوانين اخلاقي سلسله يي از «تكوينيات»اند نه «تشريعيات»؛ سلسله يي از امور طبيعي اند و نه قراردادي.
نتيجه فرق اول، فرق دومي است كه در بيان آن بايد گفت: اخلاق و آداب و رسوم به زمان، مكان و اوضاع و احوال هيچ بستگي ندارند. يعني اگر يك سلسله قواعد اخلاقي، به واقع اخلاقي باشند- و نه خلط شده با حقوق، آداب و رسوم، دين و مذهب مصلحت انديشي و… – در هر زماني، مكاني و اوضاع و احوالي الزام آورند و خواه به آن عمل شود و خواه به آن عمل نشود بر دوش انسانند.
البته بايد گفت كه مكان و زمان و اوضاع و احوال، اگرچه احكام اخلاقي را عوض نمي كنند اما ممكن است يك حكم اخلاقي را «بلاموضوع» كنند كه بسيار هم رخ مي دهد. ديده ايد كه گاهي در بازار زير شيشه ميز اين آيه را قرارداده اند كه «فضل الله مُجاهدين علي القاعدين اجرا عظيما»، حال اينكه مقتضاي صدق آن بود كه آيه يي همچون «أحل الله البِيع و حرم الربا» قرار داده شود. چراكه مضمون اولي هرچند صحيح ولي براي تاجر «بلاموضوع» است. چرا كه بازار، مكان مجاهده نيست كه مجاهدان را بر قاعدان ارزشي باشد. در نمونه يي ديگر، گاه با از دست رفتن موضوعيت حكمي اخلاقي، كساني بر نسبيت احكام اخلاقي گمان برده اند. در حالي كه اگر حكم اخلاقي «راستگو باش» براي فرد گنگ مادرزاد موضوعيت نمي يابد نتيجه نمي شود كه «راست نبايد گفت». چرا كه راست گفتن و دروغ نگفتن در جايي موضوعيت مي يابد كه «گفتني» در كار باشد.
حال آنكه «آداب و رسوم» تابعي از مكان (بين دو كشور كه البته نافي برخي همپوشاني ها در جوامع همجوار نيست) و زمان (بين دو مقطع تاريخي) و وضع و حال (بين فقرا و اغنيا) هستند.