ضرب المثل جدمان قصاب بود ما را به نعلبندی چکار؟
استفاده از ضرب المثل کمک می کند به جای این که منظورمان را در چند جمله بیان کنیم، خیلی کوتاه و مؤثر، مفهوم مد نظرمان را به طرف مقابل انتقال دهیم. منشأ اصلی خیلی از ضرب المثل ها مشخص نیست؛ به عبارت بهتر، اولین کسی که یک عبارت مثلی را به کار برده، به همان اندازه ناشناس است که شاعران و نویسندگان ادبیات فولکلور و عامیانه.
همچنین استفاده از ضرب المثل کمک می کند به جای این که منظورمان را در چند جمله بیان کنیم، خیلی کوتاه و مؤثر، مفهوم مد نظرمان را به طرف مقابل انتقال دهیم.
داستان ضرب المثل
مي گويند خر پير و از كار افتاده اي را كه ديگر هيچ كاري ازش ساخته نبود در صحرا ول كرده بودند. يك گرگي او را ديد و در كمينش نشست تا بميرد و او را بخورد. خر كه گوشه اي افتاده بود گرگ را ديد و فهميد كه چه منظور و نيتي دارد. پيش خودش نقشه اي كشيد و بلند و گرگ را صدا زد. گرگ آمد پيش او، خر گفت: «مي دونم كه مي خواي همين كه جونم دراومد مرا بخوري، منم حرفي ندارم چون در دنيا خيلي زحمت كشيدم و ديگه نمي خوام زجر بكشم و صبر كنم تا از گرسنگي جونم دربياد، حالا براي اينكه هم تو زودتر از گوشت من بخوري و سير بشي، هم من زودتر از رنج پيري و گرسنگي خلاص بشم فكري به خاطرم رسيده و آن اينكه نعلي را كه صاحبم درسم دستم كوبيده تا قدرت و توانايي پيدا كنم و براش باركشي كنم تو با دندون هاي تيزت دربياري جون منم درمياد و زود مي ميرم»
گرگ باورش شد. خر دستش را بالا گرفت و گرگ زير دست خر خوابيد و با دندان هاي تيزش ميخي را كه به نعل او زده بودند گرفت و همين كه خواست ميخ را با يك ضرب از دست خر بيرون بكشد خر دستش را محكم به دهن گرگ زد و تمام دندان هاي گرگ شكست و دهنش پر خون شد. گرگ كه خيلي پشيمان شده بود به خودش گفت: «جدمان قصاب بود ما را به نعلبندي چكار!»
مورد استفاده
هنگامي كه يك نفر داوطلب انجام كاري شود كه نه از عهده اش برآيد نه سررشته اش را داشته باشد و عاقبت هم آن كار را خراب كند و ضرر هم ببيند آنان كه درباره او «گاف» مي زنند و صحبت مي كنند از سر تمسخر اين مثل را مي زنند.
لغات
نعلبندی. [ ن َ ب َ ] (حامص مرکب ) نعل بستن. نعل زدن. بر سم ستور نعل کوبیدن. عمل نعلبند. || (اِ مرکب ) دکان نعلبند. آنجا که ستوران را نعل کنند. || خراج. (آنندراج ). خراج اندکی که از رعیت گیرند. (ناظم الاطباء). || در تداول ، خوراک ها و تنقلات و میوه های پیش از شام یا ناهار است و با فعل کردن صرف شود. (یادداشت مؤلف ).
قصاب. [ ق َ ] (از ع ، ص ، اِ) قَصّاب است که در ضرورت شعری مخفف آمده است :
گوسفندان که بروننداز حساب
زَانبهیشان کی بترسد آن قصاب ؟