آشور نام دولتی باستانی است كه در شمال بین النهرین قرار داشت.حدود چهار هزار سال پیش این دولت تشكیل شد و مدت هزار و سیصد و پنجاه سال دوام آورد.این امپراتوری بر سرزمینهای فنیقیه، فلسطین ،مصر ،بابل،ایلام و غرب فلات ایران تا خلیج فارس حكمرانی میكرد. در سال 600 م دولتهای ماد و بابل دولت آشور را شكست دادند. شهرت آشوریها به جنگیدن ، خونریزی، ساخت سلاح ، سنگتراشی، ساخت جاده و پست است.آشوریها بر همسایگان خود تاثیرات زیادی گذاشتند.
زندگی اقتصادی مردم آشور با مردم بابل تفاوت فراوانی نداشته، چه ساكنان این دو ناحیه، در واقع، ساكنان شمال و جنوب فرهنگ و تمدن واحدی بوده اند. مهمترین اختلاف آشور و بابل در آن است كه مردم بابل بیشتر به بازرگانی اشتغال داشتند، و آشوریان بیشتر به كار كشاورزی می پرداختند؛ ثروتمندان بابلی غالباً تاجر بودند، ولی اكثر ثروتمندان آشوری صاحبان املاك بزرگ بودند و شخصاً اداره زمین های وسیع خود را برعهده می گرفتند و، مانند رومیان كه پس از ایشان آمدند، به كسانی كه از راه ارزان خریدن و گران فروختن ثروتمند می شوند به چشم حقارت می نگریستند.
دو نهر دجله و فرات بر زمین های هر دو كشور جاری بود و خوراك مردم از آنها به دست می آمد؛ سدبندی و ترعه سازی، برای نگهداری زیادی آب و تقسیم آن، و همچنین شادوف هایی كه با آن آب را از نهرها بالا می آوردند، در هردو جا به یك شكل بود؛ در شمال و جنوب محصولات مشابهی، مانند گندم و جو و ارزن و كنجد كشت و زرع می شد.
در شهرهای هر دو ناحیه فعالیت های صنعتی با یكدیگر شباهت داشت؛ در هر دو كشور ترتیب واحدی برای وزن كردن وكیل كردن و سنجیدن كالاهایی كه با یكدیگر مبادله می شد به كار می رفت؛ اگر چه نینوا، و شهرهای بزرگ دیگر آشور، به اندازه ای در شمال واقع شده بود كه نمی توانست عنوان مركز بزرگ بازرگانی پیدا كند، ثروت های هنگفتی كه سلاطین آشور به این شهرها می آوردند سبب آن بود كه جریان امور بازرگانی و صنعتی در آنها رونقی داشته باشد.
فلزات از داخل كشور استخراج می شد، یا آنها را از خارج به مقدار زیاد وارد می كردند؛ در حوالی سال 700 ق م، آهن، به جای مفرغ عنوان فلز اساسی در صناعت و ساختن ساز و برگ جنگی آشور را پیدا كرد. گداختن فلزات و ساختن شیشه و رنگ كردن پارچه و لعاب دادن سفال در آشور رایج بود؛ آراستن و پیراستن خانه های آشوری به صورتی بود كه خانه های اروپا، پیش از انقلاب صنعتی، چنان صورتی را داشت.
در زمان سناخریب آبراهه ای بر روی پایه هایی ساختند كه آب را از پنجاه كیلومتری به شهر نینوا می رساند- بتازگی در حدود سیصد متر از این آبراهه ها را از زیر خاك بیرون آورده اند و این قدی ترین آبراهه پایه داری است كه تاكنون شناخته شده. بانك های خصوصی به بازرگانان و صاحبان صنایع وام می دادند و، در مقابل، سودی معادل 025/0 می گرفتند.
سرب و مس و نقره و طلا عنوان پول و وسیله مبادله اجناس را داشت؛ در حوالی 700 ق م، سناخریب سكه هایی از نقره ضرب كرد كه ارزش هر یك نیم شكل (شاقل) بود؛ این قدیمیترین مسكوك رسمیی است كه تاریخ از آن به ما آگاهی داده است.
در آشور مردم به پنج طبقه قسمت می شدند: اعیان و اشراف؛ صاحبان صنایع و رؤسای حرف، كه تشكیلات صنعتی داشتند و بازرگانان و پیشه وران هر دو در این طبقه قرار می گرفتند؛ كارگران و كشاورزان آزاد و غیرماهری كه در شهرها و دهكده ها به سر می بردند؛ كشاورزانی كه، مانند كشاورزان اروپای قرون وسطی، در املاك اربابی بزرگ كار می كردند و با زمین خرید و فروش می شدند؛ غلامانی كه یا اسیر جنگی بودند، یا به واسطه مقروض شدن به حالت بندگی درآمده بودند، و ناچار، برای آنكه همه آنان را بشناسند، باید گوششان سوراخ و سرشان تراشیده باشد، و كارهای حقیر و پست به دست آنان انجام شود. در نقش برجسته ای از زمان سناخریب پاسبانی دیده می شود كه، تازیانه به دست، دو صف متوازی ازاین بندگان را، كه با طناب مجسمه بزرگی را بر روی تیرهای چوبی می كشند، به كار وا می دارند.
سرزمین آشور
سرزمین آشور ابتدایی دو نوع ساکن داشت: مردم مقیم شهرهای مستقل آشوری یا گروههای کوچ روی بازرگان که در شمال سوریه و آناتولی زندگی می کردند و تحت کنترل آشوریان بودند. کاپادوکیه شهر بزرگ آناتولی بود. در بیش از ده هزار لوح کشف شده از آناتولی تجارت مردم کاپادوکیه با آشوری ها ذکر شده است. آنها راه درازی را از آشور به کانش در آناتولی می آمدند و مسیر را با خر و قاطر طی می کردند. لباس بافته شده در آشور می فروختند و نقره دریافت می کردند.
در نیمه دوم قرن نوزدهم پیش از میلاد در پی نبرد هیتی ها با مردم بومی آناتولی تجارت آشوریان نیز دچار خدشه شد. در 1740 پ م هیتی ها توانستند سیستم حکومتی خود را بنا نهند و در قرن بعد از آن شاهنشاهی قدیم هیتی تاسیس شد که جانشین قدرتهای محلی آناتولی شد . در حالی که هیتی ها در حال قدرت گرفتن بودند سلسله حمورابی رو به ضعف نهاد. مطابق نوشته های آشوری شاه اشنونا بر آشور حکومت می کرد و شمشی اداد در بابل.
وقتی اشنونا مرد شمشی اداد آشور را فتح کرد. او پسر بزرگ خود ایشمه داگان را در شهر بزرگ آشوری به نام اکالاتوم نهاد و پسر کوچک خود را در شهر گاری. خود در شمال سوریه شهر شوبات انلیل(تل لیلان) را به پایتختی برگزید اما هنوز سرزمین های بین دجله و فرات در دست آموری ها بود. بعد از مرگ شمشی اداد پسرش شورشهای محلی را سرکوب کرد ولی بخشهایی از شمال غرب را از دست داد و بخشهایی را ایلامیان گرفتند.
حمله آشوری ها به همسایگان
در قرن نهم پ م آشور شروع به حمله به سرزمینهای اطراف کرد. ادد نیراری 911-891پ م در مقابل آرامی ها که می خواستند مستقل شوند جنگید و بابل و خابور را هم فتح کرد و تا دو نسل بعد از او آشوری ها مشغول فتوحات گسترده خود بودند.
مطابق سالنامه های آشوری بین 881 پ م تا 815 پ م 193000 اسیر به سرزمین آشور آورده شد که 139000 نفر آنها آرامی بودند. آنها تا مدیترانه را فتح کردند و حکمرانان محلی لبنان را به رسمیت شناختند. سپس به سمت آناتولی و شمال غرب ایران آمدند. همه شهر های این مناطق می دانستند یا باید به آشور خراج دهند یا باید حمله سنگین آنها را بپذیرند.
آشوریان ترکیه
آشوریان ساکن ترکیه نگران فردایشان هستند. جمعیت آنها در ترکیه رو به کاهش است. در روستاها برای به جا آوردن آیین های مذهبی کمبود کشیش دارند. نسل جوان روستاها را ترک می کنند و علاقه ای به ماندن در آنجا ندارند. سرزمین های جنوبی شرقی ترکیه محل زندگی آبا و اجدادی آنها به شمار می رود.
با این حال آنها نگران آینده آشوریان و ادامه حیات شان در ترکیه هستند.در داخل یک کلیسای متعلق به قرن سیزدهم میلادی در جنوب شرقی ترکیه، ده ها زن و مرد مسیحی آشوری مشغول برگزاری آیین دعای روز یکشنبه خود هستند.
این زنان و مردان آشوری حالا از جمله ۴ هزار شهروند آشوری به شمار می آیند که در ترکیه زندگی می کنند.آن هم پس از اینکه اجدادشان به دنبال خشونت و فقر مجبور شدند این کشور را در قرن بیستم ترک کنند.کلیسای تاریخی مور بهنام کرکلار در استان ماردین در جنوب شرقی ترکیه محل عبادت و گردهمایی آشوریان است.
آشوریان از ترکیه تا عراق و سوریه و ایران
آشوریان، کلدانی ها، آرامی ها و سُریانی ها اقوامی هستند که ریشه آن ها به مردمان سامی بین النهرین باستان می رسد. آنها به زبان آشوری سخن می گویند و مذهب شان مسیحی است. منطقه زندگی بومی آشوریان در حال حاضر در شمال عراق، جنوب شرقی ترکیه، شمال شرقی سوریه، استان های مرکزی و شمال غربی ایران واقع شده است.
خبرنگار خبرگزاری فرانسه پیش از شیوع ویروس کرونا در ترکیه به این منطقه سفر و در گفت وگو با مردم گزارشی تهیه کرده است.
«دولت باید برایمان کاری کند»
یوانون آکای از ساکنان آشوری روستای گولگوز می گوید: «واقعیت اینکه از سیصد خانوار در این روستا الان به سه خانوار تقلیل یافتیم و این به معنای پایان کار ماست، ما رو به محو شدن هستیم. معتقدم اگر آنها [دولت] بخواهد که مردم اینجا بمانند برای این کار پشتیبانی لازم را انجام می دهد، اگر می خواهند که ما با هم زندگی کنیم باید بالاخره از جایی شروع کنند.»
سونیا آکا، از دیگر ساکنان روستای گولگوز در ماردین است و می گوید: «به پسرم گفته بودم همینجا ازدواج خواهی کرد، همینجا برایت خانه درست می کنیم اما او نمی خواهد. چرا که دیگر هیچ کسی اینجا باقی نمانده است. آنها نمی خواهند اینجا بمانند چرا که هیچ دوستی ندارند؛ شهر خالی شده است.»
«در بسیاری روستاها کشیش نداریم»
اِوگیل تورکر، رئیس انجمن آشوریان ترکیه نیز می گوید: «آشوریان چنین نیازی را احساس می کنند، ما در باره آن صحبت می کنیم و تلاشمان این است که این مشکل را برطرف کنیم، در بسیاری از روستاها دیگری خبری از کشیش نیست. این درست نیست. آشوری ها عادت دارند روزی دو بار به کلیسا بروند. و روزهای یکشنبه. این برای ما بسیار مهم است.»
دنیز کورلماز، معلم بازنشسته در مدرسه ای در ماردین است. او نیز وضعیت مشکلات زندگی آشوریان در گولگوز را اینطور روایت می کند: «آشوریان نخستین کسانی بودند که مسیحیت را به رسمیت شناختند و سال های سال اینجا زندگی می کردند. برای زندگی ما در اینجا کلیساها نقش بسیار مهمی دارند. چرا که اجداد ما هم در اینجا زندگی می کردند. برای ما تحقق این امر بسیار مهم است.»