آشنایی با ضرب المثل عجب کشکی سابیدم

  یکشنبه، 26 مرداد 1399   زمان مطالعه 5 دقیقه
آشنایی با ضرب المثل عجب کشکی سابیدم
درباره ضرب المثل عجب کشکی سابیدم در مطلب زیر توضیح داده ایم در این زمینه با ما همراه باشید.

ضرب المثل عجب کشکی سابیدم

عجب کشکی سابیدم همش دوغ پتی بود

این ضرب المثل را زمانی به کار می برند که چیزی خلاف انتظار شما اتفاق می افتد و در واقع انتظار آن عمل یا حرف را ندارید.

به طور مثال پدری از فرزندش درخواست کاری را می کند و پسر در کمال قباحت می گوید نمی توانم.

اینجاست که پدر می گوید: عجب کشکی سابیدم،همش دوغ پتی بود.

تصویر


ریشه و کاربرد این عبارت چیست

وقتی می خواستند به کسی بگویند تو اینکاره نیستی و حرف مفت می زنی ، می گفتند برو کشکت را بساب . یعنی که ادعای بیهوده مکن .
کشک سابیدن کاری بس دشوار است که زمان زیادی می برد. کشک ساییدن یعنی نرم کردن کشک به وسیله آب و زور دست و آماده کردن آن برای خوردن
پس عبارت «برو کشکت رو بساب» یعنی به دنبال کار خودت برو و به کار دیگران و در کاری که به تو مربوط نیست، دخالت نکن
می گویند در زمان مرحوم شیخ بهایی، دانشمند و فیلسوف دوره شاه عباس صفوی، «مش حسن» نامی که در یکی از مدرسه های اصفهان درس می خواند، با شیخ بهایی حسادت و بغض دیرینه ای داشت. هر جا می نشست از وی بد می گفت. شیخ کمابیش حرفهای مش حسن به گوشش خورده بود اما از آنجا که مرتبه و شأن او بالاتر از همزبانی و پاسخگویی به بدگویی های این طلبه تازه کار بود، چیزی نمی گفت. از قضا، روزی شاه، قصد دیدار از مدارس و مراکز علمی شهر کرد و در حین این گشت و گذار به مدرسه ای که مش حسن در آن درس می خواند رسیدند. وقتی که شاه و شیخ بهایی و ملا با هم به مدرسه رفتند، زمان فراغت بود و طلاب در گوشه و کنار حیاط مدرسه سرگرم کارهای شخصی بودند و مش حسن هم روی سکویی نشسته بود و سرگرم ساییدن کشک برای تهیه شام بود.
با ورود شیخ بهایی، شاه و همراهان همه برخاسته و به پیشواز رفتند جز مش حسن که از شدت بغض و حسد به شیخ بهایی در گوشه ای رفت و سرگرم کار خودش شد. شاه مشغول گفتگو با طلاب و استادان شد و شیخ بهایی هم برای سرکشی و بازدید از چگونگی زندگی آنان به گشت و گذار در مدرسه پرداخت که یکباره چشمش به مش حسن افتاد و چون او را از پیش می شناخت، جلو آمد و سلام و احوالپرسی کرد، اما مش حسن با سردی پاسخ وی را داد. شیخ به فراست حال و هوای او را دریافت و برای آنکه پاسخی مناسب به رفتار ناپسند او بدهد با چشمان گیرای خود نگاهی به وی انداخت و او را از دنیای طبیعی خود خارج کرد. مش حسن به یکباره در دنیای رؤیا، خود را کنار شاه دید و سرگرم گفتگو با وی شد. شاه چند پرسش از او کرد و او بدون لحظه ای درنگ پاسخ داد و مورد تشویق شاه و حضار قرار گرفت. همچنان در رؤیای خود دید که، چند روز گذشته و پیک نامه ای از دربار صفوی برای وی آورد که در فلان روز شاه قصد دیدار تو را دارد و همراه نامه، خلعتی و کیسه ای زر. در روز موعود، مش حسن به گرمابه رفت و رخت اهدایی شاه را پوشید و به دربار آمد و مانند نوبت پیش مورد پیشواز شاه و درباریان قرار گرفت. رفت و آمد مش حسن به دربار و مرحمتی ها و دلجویی های شاهانه ادامه داشت تا اینکه یکی از روزها که به دربار رفته بود و همه بزرگان مملکت گرد آمده بودند، شاه در حضور همه از تخت پایین آمد و ردای وزارت را از دوش شیخ بهایی برداشت و بر دوش او افکند و گفت: از این پس تو وزیر و همه کاره من هستی. مش حسن که از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید بادی به غبغب انداخت و گفت: قربان پس تکلیف شیخ بهایی چه می شود؟ شاه اشاره ای به او کرد و گفت: تکلیفش با توست. شیخ بهایی به زاری افتاد که مش حسن وزیر، رحمی کن، و مش حسن چپ چپ نگاهی به او انداخت و با فریاد گفت: برو جایی که دیگر چشمم به تو نیفتد، که ناگهان عطسه ای کرد و دید شیخ بهایی روبروی او ایستاده است و با لبخند اشاره به وی می کند که: مش حسن کشکتو بساب که بی شام نمونی! و بنده خدا تازه دریافت که همه اینها را در دنیای رؤیا دیده است.

معنای ضرب المثل:

سابیدن کشک که خود مشخص است که کشک را با آب درون تغارچه ای می ریزند و با حرکات چرخشی دست آن را می سابند تا آب درون تغارچه تیره می شود.

واژه ی پتی به معنای خالی،تهی،برهنه و لخت و ... است و در هر جایی معنای مختلف خودش را که همه البته در یکسو است می گیرد مانند واژه ی پاپتی که به کار می بریم و معنای آن همان پابرهنه است.

حال شخصیت اول ضرب المثل کشکی را با هزار زحمت سابیده و در انتها می بیند که تماما دوغ خالی است و هیچ گونه روغنی ندارد و در واقع نشان از نامرغوبیت کشک است و اینجاست می فهمد سرش کلاه رفته.

ضرب المثل به گونه ی دیگری هم به کار می رود و آن صورت دوم این است:

عجب کشکی سابیدم همش نرمه قروته

قروت همان کشک به زبان محلی است و اینجا مراد از نرمه قروت همان تکه های کوچک کشک و در واقع وجود ناخالصی است.

مثل همان فرزندی که سال ها زحمتش را بکشی و در نهایت ببینی حاصل زحماتت به بیراهه کشیده شده یا به تو توجهی ندارد.

لغات:

اصطلاح:

کشک خود را ساییدن/ سابیدن

معنی: دنبال کار خود رفتن؛ به کار بی اهمیت خود پرداختن و به کار دیگران کاری نداشتن

مثال:

اینجا چیزی به ما نمی ماسد، بهتر است برویم کشک خودمان را بسابیم.

- داداش برو کشکتو بساب، این کارها به تو نیومده.


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها