ضرب المثل به مرگ گرفته به تب راضی بشه
داستان ضرب المثل
اینکه چه کسی هست که به مرگ می گیرد و به تب راضی می کند، هم مانند گوینده نامشخص است. در مواقع مختلف آدم های مختلفی هستند که به این کار تبادر می ورزند.(درست بود؟؟) یعنی شاید اوایل که این کار را می کردند، پزشک بودند و پرستار ولی الان به مشاغل دیگری مشغولند. البته در این میان نگاهی تاریخی هم شاید به کمک ما بیاید که آن اوایل پزشک ها، قصاب و آرایشگر هم بودند و همین مساله هم باعث می شود که نتیجه بگیریم که همه ی آن مشاغل دیگر هم در واقع از پزشکی و پرستاری شاخه گرفته اند و جدا شده اند. مثلا همین چند وقت پیش، املاکی سر کوچه مان که می خواست خانه ی همسایه را بفروشد، به وی گفته بود خانه اش حتا به درد خراب کردن هم نمی خورد! اما به قیمت بالایی آن را فروخت.
از آن طرف از خریدار هم شنیدیم بعدتر، که گفته بود، خانه اش کاخ است و به قیمت راضی اش کرده بود.
نافع در این ضرب المثل در واقع فاعل و گوینده ی همان به مرگ گرفتن و به تب راضی کردن است. در واقع در مثال املاکی، آقای بنگاه دار، توانست با این روش، حق فروش خوبی را صاحب بشود. در این بین گاهی البته نافع و نفعش کاملن معلوم نیست! یعنی هر کسی فکر می کند سر آن یکی را کلاه گذاشته و نفعش را برده و این وسط تنها تاریخ نویس خارجی است که خواهد توانست بی طرف! قضاوت کند.
با چند مثال این ضرب المثل را به پایان می رسانم. برگردیم به پزشکان و پرستاران. فکر کنید که پزشکی بخواهد به شما خدایی ناکرده خبر مریضی تان را بدهد. اگر همان اول پیشنهاد مرگ یا زندگی را پیش پای شما بگذارد شما راضی خواهید شد هر دارویی با هر عوارض جانبی را بخورید! مثال دیگر در این زمینه بحث شیرین و پرحاشیه ی حجاب است. اگر دقت کرده باشید حجاب در اسلام یک حدودی را مشخص کرده و گفته اگر این را داشت، حجاب دارد و اگر نداشت بی حجاب. حالا بحث مرگ و تب اینجا مطرح می شود. مسئولان وقتی بین انتخاب بین باحجابی و بی حجابی مخیر به انتخاب می شوند، به تب راضی شده و «بدحجابی» را انتخاب می کنند.
اینجا نافع معلوم نیست و برخی معتقدند نافع نفعش را جایی دیگری غیر از اصل این موضوع جست و جو می کند که اگر نافع خودش را معرفی کند بیشتر می توانیم اطلاعات از وی تهیه کنیم. اما مثال آخر که این بار نافع در آن نه مثل املاکی تابلو است و نه مثل مورد حجاب نامعلوم!، البته تلاش کردم که این یکی که می نویسم ربطی به سیاست نداشته باشد ولی چه می شود کرد که ما بخش اعظمی از زندگی خود را جلوی اخبار سیما هستیم و اخبار سیما ماشاالله پر است از سیاست و...(زیر سایه پدر به حمدلله و ان شاالله سایه اشان هیچ وقت کم نشود). اما مثال ما بحث نسبتن شیرین هسته ای است.
(این بحث نسبت به حجاب از شیرینی کمتری برخوردار است) در مورد هسته ای طرف غربی می خواست پیچ و مهره ی صنعت هسته ای را هم باز کند(مرگ) اما به تصحیحاتی در این صنعت توسط ما و یک سری بررسی ها و بازرسی ها راضی شد(تب).
ما هم می خواستیم کلن تحریم ها را نابود کرده و یک هو تمام قدرتهای غرب و شرق را به زانو دربیاوریم اما به حذف و تعلیق تحریم ها رضایت دادیم. این مساله ی هسته ای نافعین اش بعدتر از اجرایی شدن برجام مشخص خواهد شد اما فعلن هر دو طرف به مرگ گرفته اند که به تب راضی کنند.
معنی به مرگ گرفته به تب راضی بشه
ایجاد شرایط سخت و سنگین برای ترساندن طرف مقابل برای قبول کردن شرایط دلخواه خود.
مفهوم کلی سخت گرفتن مصلحتی برای قبولاندن شرایط جدید با درجه سختی پایین تر.
زمانی از این ضرب المثل استفاده می شود که قصد داریم شرط و شروطی را برای شخصی قرار دهیم و احتمال می دهیم که طرف مقابل آن را قبول نکند و به خاطر همان شرط را بسیار سخت و پیچیده نشان می دهیم تا شرط دلخواه ما را قبول کند.