ضرب المثل بزک نمیر بهار میاد کمبزه با خیار میاد
داستان ضرب المثل
حسنی با مادر بزرگش در ده قشنگی زندگی می کرد . حسنی یک بزغاله داشت و اونو خیلی دوست داشت . روزها بزغاله را به صحرا می برد تا علف تازه بخورد .
هنوز پاییز شروع نشده بود که حسنی مریض شد و یک ماه در خانه ماند. مادربزرگ حسنی کاه و یونجه ای که در انبار داشتند به بزغاله می داد .وقتی حال حسنی خوب شده بود ، دیگر علف تازه ای در صحرا نمانده بود .آن سال سرما زود از راه رسید.
همه جا پر از برف شد و کاه و یونجه ها ی انبار تمام شد . بزغاله از گرسنگی مع مع می کرد . حسنی که دلش به حال بزغاله گرسنه می سوخت اونو دلداری می داد و می گفت : “ صبر کن تا بهار بیاید آنوقت صحرا پر از علف می شود و تو کلی غذا می خوری . ”
مادر بزرگ که حرفهای حسنی را شنید خنده اش گرفت و گفت : تو مرا یاد این ضرب المثل انداختی که می گویندبزک نمیر بهار میاد خربزه و خیار میاد . آخه پسر جان با این حرفها که این بز سیر نمی شود .
به خانه همسایه برو و مقداری کاه از آنها قرض بگیر تا وقتی که بهار آمد قرضت را بدهی .حسنی از همسایه ها کاه قرض کرد و به بزک داد و بزک وقتی سیر شد شاد وشنگول ، مشغول بازی شد.
گونه دیگر داستان
«بزک نمیر بهار میاد، کمبزه با خیار میاد!» مثلی از امثال بسیار رایج در فرهنگ کوچه و بازار امروز است و کاربردش وقتی است که کسی بخواهد دیگری را با وعدة دور و دراز، از سر وا کند، وعدة دوری که با زبان و الفاظ شیرین و خو ش آینده توأم است.
مثلاً در فصل زمستان می گوید: ان شاءالله طلبت را بعد از فروش اجناس بهاره پرداخت خواهم کرد. در این هنگام، طلبکار در اعتراض به این وعدة دور می گوید: بزک نمیر بهار میاد ـ کمبزه با خیار میاد!
با این توصیف، معلوم شد که این مثل در میان دامداران و کشاورزان پا به عرصة وجود گذاشته و بعد از رشد و نمو در روستا، مهاجرت کرده و شهرنشین شده است.
بز حیوانی است مقاوم که به هر طریقی شکم خود را سیر می کند. حالا مجسّم کنید بز کوچکی (بزغاله) را که در زمستان سخت و سوزان گرسنه است و صاحبش به جای دادن علوفه به او وعدة فصل بهار را می دهد؛ که ای بُزک عزیز! اگر سه ماه زمستان گرسنگی را تحمل کنی، امید آن می رود که در فصل بهار که کمبزه (خربزه کال و نارس) و خیار می روید و به عمل می آید، من با تهیة آنها تو را تغذیه خواهم کرد و از خجالت تو درخواهم آمد!
راستی، بُزک (بزغاله) می تواند سه ماه زمستان گرسنگی را ـ با امید خوردن کمبزه و خیار در بهار ـ تحمل کند؟ چنین وعده ای باعث تلف شدن بز و از بین رفتن مایه و سرمایه خواهد شد.
شعر بزک نمیر بهار میاد کمبزه با خیار میاد
گریه مکن عزیز من موسم نوبهار میاد
بلبل مست، نغمه زن بر سر شاخسار می یاد
غله ز «خوار» می رسد گندم شهریار میاد
بزک نمیر بهار میاد خربزه با خیار میاد
دخترک عزیز من از غم نان به سر مزن
طفلک با تمیز من شعله به خشک و تر مزن
لوطی اشک ریز من بر دل من شرر مزن
سال دگر برای تو شوهر غمگسار میاد
بزک نمیر بهار میاد خربزه با خیار میاد
سال دگر به خوشدلی نان و پنیر می خوری
گوشت کباب می کنی دیزی سیر می خوری
بر در خانه ات همی خربزه با بار میاد
بزک نمیر بهار میاد خربزه با خیار میاد
یک دو سه روز صبر کن غم مخور از گرسنگی
شام اگر نمی خوری نخور گشنه بخواب، دم مزن
خشک شده است آبها تشنه بخواب، دم مزن
بزک نمیر بهار میاد خربزه با خیار میاد
معنی بزک نمیر بهار میاد کمبزه با خیار میاد
وعده بی اساس دادن
یعنی به زبان ساده و عامیانه ندادن علوفه به بز و وعده دادن از رسیدن فصل بهار با خربزه، طالبی و خیار.
مفهوم دادن وعده های دور و داز و نامعلوم با زبان شیرین و خوش که به سبب محیا نکردن وعده ها زمان حال، ایجاد می شود.
دادن وعده های سر خرمن از سر خساست به کسی.
3 سال پیش