ضرب المثل از دماغ فیل افتادن
داستان ضرب المثل
حضرت نوح علیه اسلام یکی از پیامبران بزرگ الهی است که در طی عمر طولانیشان تمام وقت خود را صرف تشویق مردم قوم خود به خداپرستی، انسانیت و دوستی کردند. ولی هرچه ایشان بیشتر تلاش می کردند، کمتر نتیجه می دیدند. سرانجام ایشان خسته شدند و از اعمال و رفتار قومشان نزد خداوند شکایت کردند.
خداوند به ایشان دستور دادند، شروع به ساختن کشتی کنند به نحوی که برای سکونت یک جفت از تمامی حیوانات و جانوران روی زمین جا باشد. حضرت نوح با گروه اندک پیروانش کشتی را ساخت و از تمامی حیوانات یک جفت نر و ماده در آن قرار داد. تا آنکه طوفان الهی به راه افتاد و کسانی که دشمن خدا و بیرون از کشتی بودند نابود شده و تنها اهل کشتی نجات یافتند.
در مورد این حیوانات و اتفاقاتی که در کشتی رخ داد افسانه هایی ساخته اند از جمله در مورد خوک:
حضرت نوح و اطرافیانش شش ماه در کشتی زندگی کردند. کم کم فضولات حیوانت به حدی رسید که بوی بد آن باعث آزار بقیه موجودات می شد. یاران نزد نوح (ع) رفتند و شکایت کردند. حضرت نوح از خدا درخواست کمک کرد. از طرف خدا فرمان آمد، دستی بر خرطوم فیل بکش. حضرت دستی بر خرطوم فیل کشید حیوان عطسه ای کرد از خرطومش خوک بیرون پرید و شروع به خوردن فضولات و کثافات داخل کشتی کرد و در نتیجه همه جا تمیز شد.
خوک با اینکه حیوان کثیفی بود و تمام فضولات داخل کشتی را خورد، ولی به تمام حیوانات داخل کشتی فخر می فروخت. اینجاست که می گویند از دماغ فیل افتاده است!
گونه دیگر داستان
ضرب المثلی که از دیرباز میان مردم رد و بدل می شود، به کسی اطلاق می شود که به اصطلاح، خودش را بسیار می گیرد. یعنی به زبان صریح تر، کسی که از خودراضی باشد و تکبر و خودبینی اش دیگران را آزار دهد، مردم درباره اش می گویند فلانی از دماغ فیل افتاده
مهدی پرتوی آملی، نویسنده و محقق کتاب جامع «ریشه های تاریخی امثال و حکم» معتقد است که ریشه این ضرب المثل به زمان حضرت نوح باز می گردد داستان از این قرار بود که حضرت نوح که از سوی خداوند مامور می شود تا از تمام موجودات کره زمین یک جفت در کشتی معروفش بگذارد تا سیل و طوفان نسل آنان را منقرض نکند، یک روز دید که کشتی پر از فضولات حیوانات شده است. همراهان حضرت نوح گله به نزد پیامبر می برند و او هر چه می اندیشد برای تخلیه فضولات آن همه حیوان، فکری به ذهنش نمی رسد. پس دست به دعا می برد و از خداوند می خواهد که در این طوفان، آنان را از فضولات و بوی آن نجات دهد.
خداوند هم به او دستور می دهد که دستی به پشت فیل بزند. حضرت نوح به محض این که دستور را می شنود، آن را عملی می کند. دستی به پشت حیوان عظیم الجثه یعنی فیل می زند و ناگهان از دماغ بزرگ فیل، یعنی خرطومش یک خوک می افتد زمین. خوک هم به محض این که پایش به زمین می رسد شروع می کند به خوردن فضولات و کثافات و کشتی ظرف چند ساعت، مثل روز اول، پاک و پاکیزه می شود.
در همین هنگام می گویند، ابلیس که از پاکیزگی کشتی ناراحت شده بود، دست به پشت خوک می زند و ناگهان از دماغ خوک، موشی بیرون می جهد. موش شروع می کند به خرابکاری و آنقدر به کارش ادامه می دهد که نزدیک است کشتی سوراخ شود. خداوند که این را می بیند به نوح دستور می دهد تا دوباره دستی به پشت شیر بمالد. هنوز حضرت نوح دستش را از پشت شیر برنداشته بود که ناگهان از دماغ شیر درنده، گربه به زمین می افتد و به دنبال موش می افتد. پس طبق روایات اسلامی سه حیوان پس از طوفان نوح به جهان هستی گام گذاشتند و پیش از آن وجود نداشتند: خوک، گربه و موش.
حال ببینیم ارتباط خوک که از دماغ فیل افتاده است چه ربطی دارد به آدم های متکبر و از خود راضی مهدی پرتوی آملی در این باره آورده است: «از آنجا که فیل حیوان عظیم الجثه ای است و عظمت و هیبتش دل شیر را می لرزاند، لذا آنچه از دماغ فیل افتاده: «حتی اگر خوک مفلوک هم باشد» در مورد افراد خودخواه متکبر معجب مورد استفاده و ضرب المثل قرار گرفته است» اما به نظر می رسد که چهره خود خوک هم در کاربرد این ضرب المثل درباره آدم های از خود راضی، بی ارتباط نیست.
خوک همان طور که همگان می دانند دماغی سربالا دارد و چشم های ریزش هم طوری است که انگار همیشه از بالا، آن هم از بالای دماغ سربالایش به بقیه چیزها نگاه می کند. چنانچه اصطلاح دیگری هم در مورد آدم های از خود راضی به کار می رود: «طرف چنان دماغش را بالا می گیرد و راه می رود که انگار از دماغ فیل افتاده »
معنی ضرب المثل از دماغ فیل افتادن
۱- این ضرب المثل در مورد افراد از خود متشکر و از خود راضی به کار می رود که به دیگران فخر می فروشند.
۲- یعنی خود را دست بالا گرفتن.
۳- به این معنی است که آدمی چیز خاصی ندارد اما مدام خودش را برتر حساب می کند.
۴- کسی که خود خواه و مغرور است.
۵- خیلی ناز می کند و متکبر است.