افشای راز ازدواج با قاتل شوهر بعد از قتل پس از 17 سال!

  چهارشنبه، 22 دی 1400 ID  کد خبر 187670
افشای راز ازدواج با قاتل شوهر بعد از قتل پس از 17 سال!
ساعد نیوز: گفت و گو با زنی که راز قتل شوهرش را فاش کرد.

به گزارش سایت خبری ساعد نیوز به نقل از رکنا، 17 سال زجر کشیدم اما مهر سکوت بر لب زدم! می ترسیدم راز قتل شوهرم را فاش کنم چرا که با یک طلاق صوری با قاتل شوهرم ازدواج کرده بودم اما بیشتر از این نتوانستم تحمل کنم! هربار که فرزندانم به فکر فرو می رفتند که پدرشان زنده است یا نه؟ عذاب وجدان در وجودم شعله ور می شد تا این که بالاخره ...

این ها بخشی از اظهارات زن جوانی است که 17 سال قبل در ماجرای قتل هولناک همسرش نقش داشت ولی سال ها این راز تکان دهنده را پنهان کرد تا با برادر شوهرش (قاتل) ازدواج کند. او که اکنون فرزندی نیز از قاتل همسرش دارد صبح شنبه گذشته (هجدهم دی) به همراه عامل جنایت به خیابان محصل شمالی هدایت شده بود تا محل دفن شوهر سابقش را افشا کند.

17 سال سکوت زجرآور!

این زن که احساس می کرد حالا بار سنگینی از دوشش برداشته شده است درحالی که امدادگران زحمتکش آتش نشانی مشغول حفر کف اتاق (محل دفن جسد) بودند درباره این ماجرای وحشتناک و سرگذشت تلخ خود پاسخ داد.

نامت چیست؟ «مرضیه – ر».

اهل کجایی؟ اهل روستای ... سبزوار هستم و آن جا بزرگ شدم.

اما نام آن روستا، فامیل همه اهالی و اجدادشان است؟ بله! فامیل من هم نام همان روستا بود ولی به دلیل نفرتی که در طول زندگی پیدا کردم فامیل خودم را به «ر» تغییر دادم.

چقدر سواد داری؟ تا کلاس دوم راهنمایی تحصیل کردم.

چرا ادامه تحصیل ندادی؟ آن قدر زندگی آشفته ای داشتم که ترک تحصیل در برابر مشکلات من هیچ اهمیتی نداشت.

چرا؟ خانواده ات به تحصیل اهمیت نمی داد؟ من فرزند طلاقم!

هنوز نوزاد بودم که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند و من از زمانی که یادم می آید نزد مادربزرگم در همان روستای سبزوار بزرگ شدم و به مدرسه رفتم. در واقع پدرم مرا به مادربزرگم سپرده بود.

از پدر و مادرت خبری داری؟ مادرم بعد از طلاق به تهران رفت و ازدواج کرد اما پدرم در مشهد بود.

از دوران کودکی چیزی به خاطر داری؟ آن زمان فقط پای دار قالی می نشستم و فرش می بافتم. از 7 سالگی که وارد مدرسه شدم تا 14 سالگی که در روستا بودم علاوه بر تحصیل، باید قالی بافی هم می کردم.

یعنی در 14سالگی از روستا خارج شدی؟ بله! پدرم در مشهد ازدواج کرده بود و با همسرش زندگی می کرد. من هم برای ادامه زندگی نزد پدرم آمدم اما کاش در همان روستا می ماندم!

چرا؟ چون نامادری ام مرا زجرکش می کرد! آن قدر اذیت می شدم که دوست داشتم با یک پیرمرد 80 ساله ازدواج کنم و به دنبال سرنوشت خودم بروم! او دوست نداشت من مزاحم زندگی اش باشم به همین دلیل هم با هر بهانه ای مرا آزار می داد.

چه مدتی نزد نامادری ات بودی؟ یک سال بیشتر نبودم اما در همین مدت به اندازه چند سال زجر کشیدم.

بعد ازدواج کردی؟ بله! 15 ساله بودم که یکی از بستگان مادر ناتنی پدرم مرا خواستگاری کرد. او همان «محسن» (مقتول) بود.

مگر او را دوست نداشتی؟ او مردی پرخاشگر بود که از همان دوران نوجوانی یعنی 1۲-1۳ سالگی هم مادرش را کتک می زد. وقتی ازدواج کردیم مرا هم زیر مشت و لگد می گرفت. اذیتم می کرد، سرکار نمی رفت و به دلیل همین بیکاری مدام پای بساط مواد مخدر بود و تریاک می کشید.

اما شما خانه داشتید و ...؟ نه! آن خانه را مادر شوهرم برای همسرم خرید که درمنطقه دروی بود اما بعد او همین خانه را فروخت و چند بار خانه های دیگری خرید تا این که این منزل را باز هم با کمک مادرشوهرم در خیابان محصل شمالی خریدیم که تا زمان قتل همسرم سال (83) در آن جا بودیم.

چند سال با محسن (مقتول) زندگی کردی؟ 9 سال در کنار او بودم و 2 فرزند به دنیا آوردم چون اطرافیانم معتقد بودند اگر باردار شوم رفتار همسرم تغییر می کند اما این گونه نشد.

فرزندانت چند ساله هستند؟ یکی 25 و دیگری 22 ساله است.

یک فرزند هم که از محمد (قاتل) دارم.

پدرت زنده است؟ سال 84 و درست یک سال پس از قتل همسرم از دنیا رفت.

چه مشکل حادی داشتی که به قتل شوهرت رضایت دادی؟

بگو! چه مشکلی نداشتی؟ فقر مالی، کمبود مهر و محبت، درگیری، اعتیاد و ...

از شب قتل بگو؟ آن شب «محسن» با «محمد» درگیر شد که در اتاق دیگر منزل زندگی می کرد. دعوای آن ها هم به دلیل مسائل مالی بود. بعد هم «محمد» با چوب به سر همسرم کوبید و با دستانش گلوی او را گرفت و خفه کرد. من هم به خانه دیگر رفتم تا این که «محسن» مرا صدا زد وقتی به درون اتاق رفتم او گودالی را کف اتاق حفر کرده بود. بنا به خواست «محسن» که آن زمان جوانی مجرد بود، دست و پای همسرم را گرفتم و با کمک هم ، جسدش را دفن کردیم.

هیچ کس از این جنایت مطلع نشد؟ چرا! یک روز بعد از این که «محمد» محل دفن برادرش را سیمان کرد و فرش را روی آن انداختیم مادر شوهرم گم شدن پسرش را به پلیس گزارش داد و کارآگاهان آگاهی هم مرا دستگیر کردند.

چگونه آزاد شدی؟ وقتی مرا روانه زندان کردند! مادر شوهرم فهمید که پای پسر کوچکش (محمد) در میان است. چرا که من تهدید کردم اگر به شکایت از من ادامه بدهد همه چیز را لو می دهم! او هم که متوجه شده بود «محمد» بلایی به سر «محسن» آورده است از شکایت خودش صرف نظر کرد و با مراجعه به پلیس آگاهی مدعی شد که پسرش را پیدا کرده اند! و این گونه این راز برای همیشه در سینه من باقی ماند.

چه شد که با «محمد» (قاتل) ازدواج کردی؟ بعد از این ماجرا همواره ترس عجیبی داشتم تا این که طلاق صوری گرفتم و چند ماه بعد هم با «محمد» ازدواج کردم.

بعد از ازدواج با قاتل همسرت در همان خانه زندگی کردی؟ نه! نمی توانستم آن جا بمانم به همین دلیل هم بعد از پایان درگیری های دادگاه و پاسگاه، به منزلی واقع در منطقه بلال خواجه ربیع رفتیم و در آن جا زندگی می کردیم که دستگیر شدیم.

چه شد که تصمیم به افشای این راز تکان دهنده گرفتی؟ اگر چه از همان ابتدا عذاب وجدان داشتم اما وقتی فرزندانم بزرگ شدند مدام سراغ پدرشان را می گرفتند. به فکر فرو می رفتند و با خودشان می گفتند آیا پدرشان زنده است؟ آیا او در خارج از کشور زندگی می کند؟ و ... این سوالات برایم تلخ بود. هر بار که اطرافیان نام«محسن» را بر زبان جاری می کردند انگار قلبم می ایستاد! من می دانستم او در کجا دفن شده است! ولی جرئت افشای آن را نداشتم. 17 سال سکوت برایم خیلی دردناک و زجرآور بود تا این که بالاخره مجبور شدم همه چیز را در بازجویی های پلیسی برای کارآگاهان افشا کنم.

الان چه احساسی داری؟ راحت شدم! حداقل جسدش را از درون اتاق بیرون می آورند و خانواده اش می فهمند که پسرشان مرده است و خیال فرزندان من هم آسوده می شود!

گزارش خراسان حاکی است، در همین حال «محمد» قاتل 40 ساله نیز که در زمان وقوع قتل حدود 23 سال داشت درباره این جنایت وحشتناک به خبرنگار خراسان گفت: برادر بزرگم مردی شرور بود که همه را اذیت می کرد. او خودش مرا به این خانه (محل جنایت) آورد تا در این اتاق خیاطی کنم. من تا کلاس دوم ابتدایی بیشتر درس نخواندم و به دنبال هنر خیاطی رفتم.

پیراهن مردانه می دوختم اما با برادرم به دلیل مشکلات مالی درگیر شدم و با چماقی که زیر میز خیاطی داشتم ابتدا ضربه ای به سرش کوبیدم که چوب شکست و بعد هم با دستانم گلویش را فشردم تا خفه شد. سپس جسد او را در همان خانه دفن کردم و همسرش را به عقد خودم درآوردم!

البته هنگام درگیری او با قیچی خیاطی به سمت من حمله ور شد ولی نتوانست مرا بزند! فقط هنگامی که گلویش را گرفته بودم انگشتم را با دندان گاز گرفت که الان دیگر هیچ آثاری از آن زخم نمانده است.

صبح شنبه (هجدهم دی) کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی در یک عملیات ضربتی و غافلگیرانه، مرد 40 ساله ای را در منزل مسکونی اش دستگیر کردند که 17 سال قبل برادرش را در خیابان محصل شمالی مشهد به قتل رسانده و جسد او را در منزل محل وقوع جنایت دفن کرده بود. عقربه های ساعت به 9 صبح نزدیک می شد که قاضی «محمود عارفی راد» (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) وارد محل دفن جسد شد و دستور حفر کف اتاق را صادر کرد.در همین حال گروهی از امدادگران آتش نشانی پس از چندین ساعت جست وجو و حفر گودال بالاخره موفق شدند بقایای جسد را از زیر خروارها خاک بیرون بکشند.

این گزارش حاکی است، با آن که متهمان به قتل «محسن» (همسر مرضیه) اعتراف کردند و جزئیات این جنایت را برای کارآگاه منفرد (افسر پرونده) شرح دادند اما قاضی «عارفی راد» پس از شنیدن اظهارات متهمان در صحنه کشف جسد، دستور داد تا همه جوانب این جنایت تکان دهنده مورد واکاوی دقیق قرار گیرد چرا که برخی از اعترافات متهمان را منطبق با واقعیت نمی دانست و احتمال می داد که آنان درباره انگیزه وقوع جنایت هنوز هم پنهان کاری می کنند. به همین دلیل بازجویی های تخصصی با نظارت و راهنمایی های مقام قضایی در دایره قتل عمد پلیس آگاهی خراسان رضوی زیر نظر سرهنگ کارآگاه مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی) ادامه دارد.


  دیدگاه ها
پربحث های هفته   
روایتی از عصبانیت رهبر معظم انقلاب از عوض کردن فرش کهنه و نخ نمای خانه شان: اشتباه کردید که عوض نمودید بروید همان زیلوها را بیاورید (249 نظر) خلاقیت خنده دار مغازه دار اردبیلی برای کشاندن مشتری به مغازه حماسه آفرید/ مغز نیس که معدن طلاست😂👌+عکس (187 نظر) عروسِ رهبر معظم انقلاب: بچه ام اسباب بازی ندارد، در اتاق آقا یک میز هست و 6 تا صندلی پلاستیکی و یک تلفن که به دیوار وصل است+عکس (138 نظر) همسر رهبر معظم انقلاب بعد از خریدن مبل دست دوم توسط رهبری: تا الان زندگی ‌ما طلبگی بوده، الان هم مبل در خانه نیاورید! (135 نظر) نگاهی به اعلامیه ترحیم مادر جوان حمید گودرزی که دیشب خبر فوتش را آقای بازیگر اعلام کرد +عکس/ روحش شاد (64 نظر) خلاقیت خنده دار هندونه فروش شیرازی، برای فرار از گرما حماسه آفرید/ هنر نزد ایرانیان است و بس... (62 نظر) خلاقیت خنده دار هندوانه فروش سمنانی برای جذب مشتری حماسه آفرید/ مغز نیست که معدن طلای خالصه😂+عکس (55 نظر) استوری تبریک خاص سرلشگر باقری به مناسبت روز چپ دست‌ها به رهبر معظم انقلاب+عکس (50 نظر) مراسم تشییع پدر حامد بهداد، با حضور چهره های سرشناس و بازیگران +عکس/ روحش شاد و یادش گرامی (46 نظر) رونمایی از همزاد و بدل ایرانی هانده ارچل، بازیگر ترکیه‌ای محبوب ایرانی ها/ ایشون هم بازیگر خیلی معروفیه+عکس (44 نظر) نگاهی به جشن تولد عاشقانه 45 سالگی الهام چرخنده بازیگر سریال آوای باران و باکس گل شیک روی میز/ مبارکا باشه+عکس (35 نظر) رونمایی از وحید بادپی کوه عضله رقیب جدی هادی چوپان در مسابقات مسابقات مستر المپیا +فیلم (31 نظر) رهبر معظم انقلاب: ما درخانه تنها یک فرش دستباف داریم که جهیزیه همسرم بوده بقیه خانه موکت است/ ساده زیستی ایشان مثال زدنی است (28 نظر) خلاقیت خنده‌دار اوستا بنّا در ترکیب توالت فرنگی با ایرانی حماسه آفرید+عکس/ مغز تو رو باید طلا گرفت😂 (25 نظر) (فیلم) دفاع جانانه پزشکیان از داماد حسن روحانی / به هر کشوری برود با کله قبولش می‌کنند! (22 نظر)
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
منتخب روز   
ابتکار جالب یک مرد خلاق در دادن انواع لقب به مسعود پزشکیان حماسه آفرید+ویدئو/ هنر نزد ایرانیان است و بس... (فیلم) سکانس فوق عاشقانه شهاب حسینی و لیلا حاتمی در فیلم "پرسه در ماه" / ما کاملا شبیه همیم طرز نگاهامون دو دو زدن چشامون ...😍 استارت تمرینات سخت علیرضا بیرانوند در تراکتور +فیلم/ آقای دروازه بان آمادگی بدن بالایی دارد! سکانس عاشقانه دل باختن قباد به شهرزاد/ نشود فاش کسی آنچه میان من و توست (فیلم) سکانس فوق العاده احساسی و عاشقانه از شهاب حسینی و معشوقه‌اش در سریال "شهرزاد" / با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر هیچکس به تو مانند نشد😍 (فیلم) خرید دکتر مسعود پزشکیان از یک سوپرمارکت در تهران به همراه نوه‌ها و عروسش با کارت بانکی شخصی / نوه‌ها پدربزرگ را به خرج انداخته‌اند اقدام منحصربفرد و زیبای طلافروش یزدی به احترام دختر سه ساله امام حسین(ع)+عکس/ این جور تصاویر مخصوص ایران ماست والسلام👌 (فیلم) رهبر معظم انقلاب: به من می‌گویند شما گفتید سوءاستفاده جویان را افشا نکنید / ما حق نداریم افراد را به صرف گمان متهم کنیم سکانس خوشحالی قُباد از بارداری شهرزاد/ قُباد: من تا الان نمیدونستم از این دنیا و از این زندگی چی میخوام اما الان.... (عکس) هدایای ارزشمندی که پزشکیان در پشت صحنه یک هیئت دریافت کرد / خوشا راهی که آغازش با حسین است ...