به گزارش سایت خبری ساعد نیوز،مهارت های پایه ای وجود دارند که برای کودکان ما ضروری هستند تا بتوانند هر چه بیشتر مستقل شوند. اما همانگونه که ناتالیا دنیلز، روانشناس کودک، مطرح می کند، همانطور که ما به کودکانمان مهارت های عملی را یاد می دهیم، ممکن است دیگر مهارت هایی را که به همان اندازه از اهمیت برخوردارند را فراموش کنیم مانند هوش عاطفی. "کودکان همواره به همراه همدلی، عطوفت و مهربانی متولد نمی شوند. این مهارت ها بایستی به آنها یاد داده شود، پرورانده شود و رشد داده شوند. دنیلز همچنین می گوید که ما می توانیم بذر این مهارات ها را هر چه زودتر در زمان نوزادی در آنها بکاریم.
برای شروع دنیلز پیشنهاد می کند که به کودکان کمک کنیم تا برای احساسات خود عناوینی انتخاب کنند (از کم تا زیاد)و به آنها یاد دهیم چگونه اعمالشان بر دیگران تاثیر می گذارد. به عنوان مثال، شما ممکن است بگویید: "هر زمانی که اسباب بازی هایت را با دوستت به اشتراک بگذاری، او را خیلی خوشحال کرده ای” یا "زمانی که تو آن اسباب بازی را از او می گیری، ممکن است ناراحت شود”. سوم اینکه، به علت اینکه کمک به دیگران روشی قدرتمند برای ایجاد مهربانی است، به کودک خود یاد دهید تا کارهایی مانند نگهداشتن در برای دیگران و کمک به خواهر و برادرهایشان را انجام دهند. در ذیل شما دروس ضروری دیگری برای شروع آموزش به کودک خود، از همین الان می توانید ببینید و همچنین جزئیاتی در مورد نحوه ی انجام آن.
به کودک خود یاد دهید که او توانمند با صلاحیت است. به فرزند خود اجازه دهید تا کارهای بیشتری را خودش به تنهایی انجام دهد. دکتر جان دلفی، یک روانشناس بالینی و نویسنده ی کتاب”پدر و مادر در دسترس” و همچنین تهیه کننده پادکست "بهتر” به همکاری همسرش، می گوید این به این علت است که هر چه شما کار کمتری برای آنها انجام دهید، آنها به همان اندازه بیشتر یاد می گیرند که خمیرمایه شان چیست.
"این هدیه هم ارزشمند و هم قابل تعویض است. کودکان حس صلاحیت و شایستگی را تا آخر عمر حفظ خواهند کرد. دلفی والدین را به ، به چالش کشاندن کودکان برای انجام چیزهایی که به طور معمول انجام نمی دهند، تشویق کرده است- مانند انجام کارهای خشک شویی، شست و شوی ظروف، مشارکت در مکالمات بزرگترها در مورد سیاست و یا مذهب، حل مشکلات کامپیوتری و حتی کمک به تعمیر موتور یک ماشین. "آنها را به این فضاها دعوت کنید. شما از آنچه که قادر هستند انجام دهند، شگفت زده خواهید شد”.
ناتالیا ون ریکورت، MSW، ACC، یک مددکار اجتماعی و مربی دوره های زندگی که در مربی گری ADHD و خانواده متخصص است گفته است که به کودکان خود یاد دهید احساسات خود را بفهمند و با آن کنار بیایند. والدین اغلب به کودکان خود می گویند آرام باش، درست رفتار کن یا بهتر رفتار کن و وقتی که کودکان به طرز اجتناب ناپذیری این کارها را انجام نمی دهند، خسته و دلسرد می شوند. "آنچه که کودکانتان به شما نمی گویند این است که آنها در مورد این که این چیزها واقعا به چه مفهومی هستند، هیچ ذهنیتی ندارند، چه برسد به اینکه این کارها را به مرحله ی عمل برسانند”. دوباره، به کودکتان لغاتی برای احساساتشان بددهی. اگر انها شروع به برون ریزی کنند، روی دو زانوی خود نشسته و به آنها بگویید "من می توانم ببینم که تو واقعا خسته هستی"یا"من می دانم که جدا ناامید شده ای” یک نمودار احساسات را زمانی که آرام هستند با آنها مرور کنید.
جنین هالوران، یک مشاور بهداشت روانی و بنیانگذار مهارت های مقابله برای کودکان، همچنین بر اهمیت آموزش در مورد احساسات تاکید می کند. کودکانتان را تشویق کنید تا تشخیص دهند که چه زمانی احساس شادی، و یا غم دارند "چه چیزی باعث وشحالی تو می شود؟ زمانی که چنین حسی داریف بدنت چه احساسی دارد؟ چهره ات چگونه می شود؟”.
هالورن، نویسنده کتاب کار مهارت های مقابله برای کودکان، همچنین گفته است که مطالعه کردن و تماشای تلویزیون فرصت های خوبی برای شناسایی احساسات هستند. ممکن است شما سوالاتی نظیر این بپرسید: "به نظر تو زمانی که این اتفاق افتاد، الینا چه احساسی داشت؟ اگر این اتفاق برای تو می افتاد چه حسی به تو دست می داد؟ در مورد چهره و بدن کوانتین چه فکری می کنی؟ در مورد احساسات او چه فکری می کنی؟”. به کودک خود مهرات های مقابله را آموزش دهید. اقدامات مختلفی را بر روی نمودار و کارت های فهرست قرار دهید به طوری که کودکتان اینها را آرامش بخش و یا لذت بخش بداند مانند انجام کارهای پرشی، یک برنامه تفریحی کوتاه، بازی با حیوانات خانگی، بیرون رفتن و گوش دادن به موسیقی. "زمانی که حس می کنید کودکتان زیاد از حد تحت تاثیر قرار گرفته و آشفته شد، او را ملزم کنید تا یک مهارت مقابله را برای بکارگیری انتخاب کند.
زمانی که کودکتان دچار آشفتگی می شود، ون ریکورت پیشنهاد می کند که بر آن چیزی که رفتارشان منتقل می کند و یا مهارتی که آنها کم دارندف تمرکز کنید. به عنوان مثال، زمانی که شما از آنها می خواهید تا اسباب بازی هایشان را تمیز کنند، ناراحت می شوند. شاید علت این است که آنها با انجام چنین کار بزرگی مواجه شده اند و هیچ سر نخی ندارند که چگونه می بایست شروع به این کار کنند.
اگر کودکتان کمی بزرگ تر است، می توانید با او در مورد این که چه چیزی باعث سختی تمیزکاری می شود و این که چه کاری ممکن است برای آسان تر کردن آن انجام داد، می توانید صحبت کنید و همچنین شما می توانید تقسیم کارها را به گام های کوچک تر مانند تمیزکاری قطعات در ابتدا و سپس جمع و جور کردن وسایل هنری را برای او مدلسازی کنید.
همچنین آموزش به کودکتان برای کمک گرفتن ممکن است کمک کننده باشد- چیزی کهون ریکورت قبلا هم با کودک ۲ ساله ی خود شروع کرده بود. زمانی که دختر او خسته می شود، او می گوید” لطفا کمک کن”. حالا زمانی که یکی از اسباب بازی های او زیر مبل می افتد، به جای اینکه دچار اشفتگی و یا عصبانیت شود، کمک می گیرد. کودکان اغلب زمانی که به کمک نیاز دارند، از کمک گرفتن خیلی خجالت می کشند و یا می ترسند، بنابراین، مهم است که به کودک خود اجازه دهید بداند که کمک گرفتن هیچ موردی ندارد.
در نهایت، احساسات خود را هم برچسب گذاری کنید. هالورین می گوید ممکن است بگویید” من خیلی احساس خوشحالی می کنم چون …” و یا ” من کمی غمگین هستم به علت اینکه…”، زمانی که والدین احساسات چالش برانگیز زیادی دارند، می توانند نشان دهند که ایجاد تغییر در احساس چگونه ممکن است، مانند "من احساس عصبانی بودن می کنم، پس من قصد دارم یک جرعه آب خنک بخورم و کمی تنفس عمیق داشته باشم تا بتوانم آرام بگیرم”.
قانون طلایی را به کودکان خود یاد دهید. این قانونطبق نظر کاترین اوبرین، درمانگر خانواده و ازدواج در ساکرمنتو، کالیفرنیا، که والدین جدید را در مورد والد بودن راهنمایی می کند، همه چیز را از محبت تا همکاری و حتی بخشش در بر می گیرد. همچنین می گوید که این قانون اساسی است برای مکالمات ضروری مانند درک عدل و عدالت و ایجاد ارتباطات با دیگران. گام اول مدلسازی قانون طلایی برای خودمان است و اینکه با کوکانمان به عنوان والدین با احترام رفتار کنیم، به عنوان والدین ممکن است فکر کردن به خودمان صرفا در جایگاه والدین و آنها در جایگاه کودک، آسان باشد. اوبرین می گوید که”این روش یک افتراق و جدایی نامرئی بین ما و آنها ایجاد میکند. اما همه ما انسان هستیم و سزاوار این هستیم که با ما چنان رفتاری شود”.
زمانی که کودکان شروع به صحبت می کنند، بدون هیچ دخالت و یا قضاوتی به کودکان خود گوش فرا دهید. اوبرین می گوید زمانی که آرامش خود را از دست می دهید، مسئولیتش را بپذیرید و معذرت خواهی کنید. این نشان می دهد که خسته شدن ایرادی ندارد و شما می توانید از این درگیری گذر کرده و این که هر کسی مسئول اقدامات خودش است. و می گوید یک استراتژی دیگری هم وجود دارد: به جای مجبور کردن کودکتان به معذرت خواهی برای گرفتن اسباب بازی یک کودک دیگر، از آن کودک دیگر بخواهید تا بگوید که این کار کودکتان چه احساسی به او داد و سپس از کودک خود بپرسید که آنها چگونه می توانند کمک کنند تا همه چیز عادلانه تر و یا بهتر شود (اگر شما برای معذرت خواهی گرفتن عجله کنید، ممکن است آنها تشخیص ندهند که واقعا چه کار اشتباهی انجام داده اند و ممکن است یاد بگیرند که بعدها با گفتن یک معذرت می خواهم، می توانند هر آن چیزی را که دلشان می خواهد، انجام دهند.
اوبرین همچنین بر اهمیت آموزش به کودکان به اینکه برای بغل کردن و یا بوسیدن دیگران به اجازه آنها نیاز دارند، تاکید کرد. هر کسی متفاوت از دیگری است: برخی از کودکان فیزیکی هستند، اما در حالی که دیگر کودکان ممکن است زمانی که بوس و یا بغل می شوند، در جای خود خشک شوند. او می گوید که به طور مشابه، کودکتان را مجبور نکنید هر کس دیگری را بوس کند و یا بغل کند "چرا که انتظار این کار می رود، پدربزرگ و مادربزرگ، عمه عمو و یا دوست خانوادگی”.
همان طور که دنیلز اشاره کرده است "صرف نظر از چیزی که ما یاد می دهیم، اقدامات و اعمال ما همیشه بزرگترین آموزگار کودکان هستند، بنابراین هر آنچه را که می خواهید کودکتان یاد بگیرد، آن را انجام دهید. چرا که آنها این را تقلید خواهند کرد. البته ما همچنین انسان هستیم و ممکن است اشتباهات زیادی مرتکب شویم. و این موردی ندارد. چرا که ما می توانیم همچنین کامل نبودن، پذیرش خود و چگونگی جمع و جور کردن خود را هم مدلسازی کنیم.