از نشانه های عمده وابستگی، نداشتن احساس ارزشمندی است. در وابستگی، ارزش، لیاقت و شایستگی فرد وابسته را دیگران تعیین و تایید می کنند. یعنی فرد در صورت از دست دادن آن عامل یا آن رابطه، و عدم تایید، تحسین و تصدیق از سوی مقابل، احساس ناتوانی، حقارت و عدم ارزشمندی می کند. این فرد، چون توانمندی های خود را نشناخته و آن ها را باور ندارد گمان می کند بدون حضور دیگران نمی تواند به خواسته های خود برسد.
وابستگی عاطفی چیست؟
بالا بردن عزت نفس:
آموختن روش های تقویت عزت نفس کمک فراوانی جهت رهایی از وابستگی های عاطفی به افراد می کند. فعالیت های اجتماعی گسترده:همانطور که گفته شد یکی از علل وابستگی ترس از تنهایی و طرد شدن است زمانی که فرد احساس کند در اطرافش دوستان و آشنایان زیادی هست که در مواقع بحران عاطفی در کنارش هستند مسلماَ راحت تر می تواند از بند وابستگی عاطفی رها شود و یا اینکه تمامی سرمایه گذاری عاطفی اش را بر روی یک شخص واحد نمی کند که بدون وی قادر به زندگی نباشد. در واقع همه سرمایه عاطفی اش را یک جا قرار نداده که با رفتن یک فرد نابود شود و آزادی فرد مقابل اش را هم سلب نماید.
بیان احساسات منفی و مثبت:
حاصل از دست دادن منبع وابستگی یکی از راه های است که فرد از آن طریق قادر خواهد بود احساسات خود را بشناسد و جهت از بین بردن وابستگی عاطفی اقدام کند یکی از دلایلی که افراد به دیگران وابسته می شوند آگاهی نداشتن بر احساسات و هیجانات منفی است که درونشان در حال شکل گیری است.
ترس و ناامنی:
از دیگر نشانه ها ترس و ناامنی است. در یک رابطه عاطفی حقیقی تنش و ترس وجود ندارد، اما یک فرد وابسته همیشه در ترس و وحشت به سر می برد که مبادا منبع عشق اش را از دست بدهد. حسادت، کنترل افراطی و محدود کردن آزادی نیز از دیگر نشانه های وابستگی هستند که زندگی را هم برای خود شخص و هم فردی که منبع وابستگی است سخت و دشوار می کند. وابستگی یک رابطه عاطفی را به ناکامی می کشاند، زیرا انسان وابسته همواره فرد مقابل را وادار می کند به خاطر او، افکار و عقاید و نوع زندگی خودش را عوض کرده و به طور کلی طبق نظر او زندگی کند. مسلما چنین فردی هرگز نمی تواند عشق خود را همان طور که هست بپذیرد و او را دوست داشته باشد. فرد وابسته به دیگران تکیه کرده و از توانایی فکر و اندیشه خود استفاده نمی کند. او بدون فکر در تمامی امور زندگی از دیگران تقلید کرده و از آن ها فرمانبرداری می کند.
رهایی از وابستگی عاطفی
در نهایت در زندگی فرد به جایی می رسد که احساس می کند وابستگی تمامی زندگی اش را تحت تاثیر قرار داده است و باید برای حفظ عزت نفس خویش اقدامی جهت رهایی از بند وابستگی عاطفی انجام دهد انجام برخی امور می تواند یاریگر فرد در این امر باشد:
آموختن نه گفتن و آموختن مهارت های جرات مندی:
آموختن نه گفتن یکی دیگر از راه هایی است که افراد را از وابستگی می رهاند و به وی جرات می دهد که به برخی رابطه ها و درخواست ها نه بگوید که همه این مهارت ها در سایه افزایش اعتماد به نفس شکل می گیرد. مراجعه به روانشناس جهت ریشه یابی و حل مشکل :و تغییر رفتارو نگرش فرد وابسته، جلسات درمانی به فرد کمک می کند به ریشه وابستگی های خود پی برده و آگاهانه در جهت رفع آن بکوشد نباید نادیده گرفت که رفع وابستگی عاطفی به سادگی امکانپذیر نیست، زیرا وابستگی ناکامی، نگرانی و اضطراب به همراه دارد و رها شدن از این احساسات ناخوشایند گاهی به تنهایی امکان پذیر نمی باشد.
وابستگی عاطفی امری است غریزی که از دوران نوزادی همراه هر فردی است و این احساسات از طریق نوازش های کودکانه، تماس پوستی، عاطفی و رابطه چشمی از والدین به فرزندان منتقل و وابستگی عاطفی را شکل می دهد. در واقع وابستگی عاطفی تا حدی که آسیب زا نباشد در زندگی همه افراد لازم و ضروری به نظر می رسد. تا زمانی که رابطه عاطفی امنیت را برای اعضای خانواده و یا دوستان و... فراهم و در عین حال به شخص مقابل صدمه وارد نکند بسیار مطلوب است، اما وابستگی عاطفی زمانی نامطلوب و خطرناک است که روی عملکرد افراد تاثیر منفی گذاشته و استقلال و و خلاقیت وی را سلب کند و طرف مقابل را در تنگنا قرار دهد.
راه رهایی از وابستگی عاطفی
در واقع وابستگی عاطفی با احساس خشم، تردید نسبت به خود، ترس از طرد شدن، ترس از تنهایی، حس عدم امنیت، شرم و حقارت همراه است. کسی که از وابستگی عاطفی رنج می برد فقط برای دیگران زندگی می کند، خودش را نادیده می گیرد و هر کاری می کند که مورد پسند فرد دیگر باشد. وابستگی نشان دهنده، عدم عزت نفس است و منجر به پایین آوردن ارزش خود، ترس از تنهایی و نادیده گرفتن نیاز های خود می شود. وابستگی نوعی نیاز عاطفی و روانی به فرد دیگری است که بدون وجود او فرد وابسته، در زندگی اش دچار مشکل می شود. در واقع فرد وابسته از آن جهت به دیگران وابسته می شود که گمان می کند بدون حضور دیگری نمی تواند تعادل روانی داشته باشد، وابستگی تمام زندگی فرد را تحت الشعاع قرار می دهد و مانع هویت یابی اش می شود.
به طریقی که تمامی زندگی فرد منوط به حضور شخص دیگر بوده و از دست دادن اش سبب برهم خوردن تعادل روانی شده و تمامی کار های روزانه وی را دچار اختلال می کند از دست دادن منبع وابستگی به منزله فروپاشی درونی شخص وابسته است و در نهایت منجر به افسردگی، انزوا و کناره گیری شخص می شود. یکی از اختلا ل هایی که وابستگی ایجاد می کند این است که تصمیم گیری های روزمره فرد را دچار اشکال می کند و وی مدام به دنبال این است که تصمیماتش مورد تایید قرار گیرد و کسی باشد که به وی اطمینان خاطر دهد کارش درست است.