کودک درون برای بسیاری از بزرگسالان مفهومی مبهم و ناشناخته است. تقریبا همه ی آدم ها در دوران کودکی خود آرزوهای بسیار داشته و سرشار از رویاهای دور و دراز و حتی دست نیافتنی بوده اند. اکثر این امیال و رویا ها تحت تاثیر هنجارها و باید و نبایدهای دنیای بزرگسالی، سرکوب می شود. توقع انسان ها از خودشان و از زندگیشان پایین می آید و اسیر دنیای روزمره می شوند. برقراری ارتباط دوباره و احیا کردن کودک درون همان چیزی است که شما را از این روزمرگی ها و تنش های روانی رها می کند. روانشناسان تلاش می کنند تا با تکیه بر این بخش وجودی، تغییرات شناختی و رفتاری زیادی را در افراد ایجاد کنند. همچنین شما می توانید با روان درمانی به ابعاد ناشناخته وجود خود پی ببرید.
کودک درون چیست؟
قبل از هرچیز باید بتوانیم معنای مشخصی از کودک درون داشته باشیم. بسیاری از ما در طول روز و در صحبت های مان از این اصطلاح استفاده می کنیم. بااین حال شاید کمتر پیش آمده باشد که راجع به معنی آن هم فکر کنیم. روان شناسان معتقدند بخشی از شخصیت ما همیشه ویژگی های یک کودک را همراه خودش خواهد داشت. برای مثال کودکان سرشار از انرژی هستند؛ احتیاج به مراقبت اطرافیان دارند؛ گاهی اوقات لجباز و یکدنده می شوند یا حتی ممکن است بدون هیچ منطقی روی خواستن یک چیز پافشاری کنند. در یک جمله می توان گفت رفتارهای کودکانه مجموعه ای از رفتارها هستند که منطق یک فرد بالغ را همراه خود ندارند.
احتمالاً برای شما هم پیش آمده که گاهی اوقات احساس کنید درگیر هرکدام از این رفتارها شده اید. در چنین شرایطی کودک درون تان ابتکار عمل را در دست گرفته است. در واقع ما همیشه از یک بزرگسال توقع داریم که رفتارهایش منطقی و دارای دلیل باشند. به همین خاطر هر زمان که احساس کردید از این شرایط خارج شده اید بدانید که احتمالاً سکان رفتارتان به دست کودک درون افتاده است. این کودک برخلاف تصور بسیاری از افراد همیشه هم شاد و سرزنده نیست. بلکه گاهی اوقات بسیار بداخلاق و لجباز خواهد بود. به علاوه میزان استفاده از آن در هر فرد متفاوت است. برخی افراد همیشه با کودک درون شان زندگی می کنند. اما بعضی دیگر حتی شاید سال ها هم به او اجازه فعالیت ندهند.
چرا باید کودک درون خود را پیدا کنیم؟
همانطور که گفته شد، بن بست هایی که در زندگی روزمره بزرگسالی به آن می رسیم، در دوران کودکی نداشتیم. افسردگی، اضطراب و مشکلات جسمانی ناشی از عدم تحرک، از جمله بلایای زندگی ماشینی است. بنابراین نجات کودک درون از اعماق ناخودآگاه و رها کردن او در زندگی، می تواند باعث زنده شدن آرزو های مرده کودکی، کاهش فشار ها و استرس ها و همچنین بهتر شدن ارتباطات اجتماعی می شود.
کودک درون تان را اینگونه فعال کنید
بسیاری از ما برخی نوستالژی هایی را از دوران کودکی خود به یاد داریم. به علاوه، کودک درون خود را جلوه ای از صفات از دوران کودکی خود می پنداریم که به مرور کمرنگ می شوند. این در حالیست که کودک درون انسان با رشد و تغییر او از بین نمی رود و بدین ترتیب می توان در بزرگسالی نیز ارتباط خود را با کودک درون حفظ کرده و آن را زنده نگه داشت. ذکر این نکته لازم است که منظور ما از کودک درون، رفتار و خلق و خوی بچه گانه نیست؛ بلکه ماهیت آرام و رویا پرداز یک کودک، به عنوان یک وجود سالم، می تواند در بهبود مشکلات خلقی و حال بهتر افراد مؤثر باشد. در ادامه راه های ارتباط با کودک درون و در آغوش گرفتن آن را مفصل توضیح می دهیم.
باور کنید که هر چیزی امکان دارد
اگر از یک کودک درباره شغل مورد علاقه اش بپرسید از او جواب هایی مثل را آتش نشانی که به طور پاره وقت، دامپزشک هم هست! ارتوپدی که تابستان ها را در سیرک کار می کند! دریافت می کنید .اینگونه پاسخ دادن کودکان به این دلیل است که او باور دارد که خودش و تمامی آدم ها می توانند هر چیزی که انتخاب می کنند ، به دست آورند و توانایی اش را دارند .اما در زندگی ما بزرگسالان لحظه هایی وجود دارد که یادآوری این موضوع که پُر از پتانسیل های نامحدود هستیم را فراموش می کنیم و از تلاش برای رسیدن به هدف های مان کنار می کشیم و شرایط را ناعادلانه قضاوت می کنیم، اما بچه ها قضاوت نمی کنند، رویکرد آنها نسبت به هر چیزی مثبت است .سعی کنید در تمام جوانب زندگی تان، این نگرش مثبت و فعال را حفظ کنید و در مراحل کاری و تمامی جوانب زندگی خوشبین باشید .
قدرت بازی کردن را درک کنید
موفق ترین افراد بزرگسال در زندگی شان علاوه بر راه اندازی یک کسب و کار جدی ، مانند کودکان اوقات خود را با بازی و تفریح پُر می کنند و بازی را به هر چیز دیگری ترجیح می دهند.اگر با افزایش سن و وارد شدن به سنین بزرگسالی از توجه و اهمیت تان به بازی کردن کم کنید مانند این است که به جای فراهم کردن شرایط رشد و شکوفا شدن برای یک انسان، مانع رشدش می شوید.آلبرت انیشتین می گوید:«بازی کردن، بزرگ ترین شکل تحقیقات است.» پس تحقیقات را آغاز نمایید.بعد از تایم کاری تان، برنامه ریزی کنید تا یک ورزش گروهی انجام دهید و یا در اوقات بیکاریتان با دوستان خود جمع شوید و یک دست شطرنج بازی کند و یا به تماشای فیلم های خنده دار بنشینید ، با این تفریح های کوچک اما تاثیرگذار،اعتماد بنفستان بالا می رود ، ارتباط های اجتماعی تان تقویت ، استرس تان کم می شود، خلاقیت تان شکوفا می شود.
هیچ کس را غریبه فرض نکنید
از دید کودکان غریبه ها فقط کسانی هستند که تا به حال ملاقات شان نکرده اند و هنگامی که به بازی وارد می شوند و صورت های غریبه ای می بینند ، با معرفی خود بدون اینکه آنان را قضاوت کنند و دید بدی نسبت به آنها داشته باشند، به راحتی وارد گروه آنان می شوند تا بازی کنند و لذت ببرند .اما بزرگسالان از تجربیاتی که احتمال آسیب دارند دوری می کنند و اینگونه احساس راحتی و امنیت می کنند.اما بزرگسالان می توانند با انتخاب های هوشمندانه، به راحتی وارد جمع شوند و موقعیت هایی را یابند که در آن احتمال یافتن دوستان جدید وجود داشته باشد. به عنوان یک انسان به خودتان یادآوری کنید که ، احتیاج به یافتن دوستان و روابط جدیدی دارید که شما را هیجان زده کند وسبب تقویت مهارت های زندگی تان شود.
در لحظه غرق شوید، نه در گذشته یا آینده
بسیاری از بزرگسالان همزمان چند کار را با یکدیگر انجام می دهند و به همین علت تمرکز زیادی روی کارهای خود ندارند اما اغلب کودکان یک کار را انتخاب می کنند و تا آن را تمام نکنند سراغ کاری دیگر نمی روند وهمه توجه خود را صرف آن کار می کنند تا از آن لذت ببرند و موجب شادی عمیقشان شود. اگر به بهانه شلوغ بودن سرتان ، خودتان را درگیر چندکار همزان می کنید، یعنی در لحظه نیستید. بهتر است دست از تفکر وسواس گونه در مورد حوادث دیروز بردارید و اتفاقات در لحظه اطراف تان را ببینید.پس نگران لیست های بی پایان نباشید و یکی را انتخاب کنید و تا وتی تا انتها آن را انجام نداده اید به سراغ دیگری نروید.در صورتی که ذهن شما فقط در گیر یک کار باشد ، کیفیت عملکردتان بالامی رود و با تمرکز بیشتری آن را انجام می دهید و در آن موفق می شوید و سرحال ترید.
کمی خجالت را کنار بگذارید
وقتی پای راحت بودن به میان می آید باید از بچه ها الگو گرفت. از دویدن در اطراف خانه با لباس راحتی گرفته تا رقصیدن و بالا و پایین پریدن جلوی چشم همه. مانند بچه ها راحت بودن به این معنی نیست که جلوی چشم دیگران، بی محابا و نامناسب رفتار کنید یا هنجارها را زیر پا بگذارید. بلکه باید بتوانید جواب کودک درون تان را به شیوه ای درست بدهید و خود ِ اصیل تان را هم حفظ کنید.
برای کودک درون تان نامه بنویسید
یکی از رفتارهایی که باعث می شود کودک درون شما احساس امنیت و آرامش را تجربه کند این است که با او صحبت کنید. به همین خاطر نامه نوشتن برای او می تواند بسیار کمک کننده باشد. ابتدا سعی کنید بادقت در رفتارهای تان نیازهای او را شناسایی کنید و سپس بر اساس همین نیازها به او نامه بنویسید. برای مثال اگر کودک درون شما زخم خورده و عصبانی است. به او بگویید که درکش می کنید و می خواهید کاری کنید که سختی هایش جبران شوند.
خلاقیت داشته باشید
یکی از ویژگی های کودکان خلاقیت است؛ اما به مرور که بزرگ تر می شویم این توانایی را کنار می گذاریم و سعی می کنیم هرچه بیشتر شبیه دیگران باشیم. به همین خاطر اگر می خواهید با کودک درون تان ارتباط برقرار کنید یکی از راهکارها این است که خلاقیت را از سر بگیرید. نقاشی، مجسمه سازی یا حتی کارهای ساده ای مثل آشپزی می توانند منبعی برای خلاقیت شما باشند
به انتقادهای درونی خود توجه کنید
به طور معمول، هر یک از افراد یک منتقد درونی برای خود دارند. در واقع، منتقد درونی هر فرد موجب می شود تا او از کودک درون خود فاصله بگیرد. برای مثال، هنگامی که فکر می کنیم انجام کاری، پوشیدن لباسی یا گفتن حرفی به اصطلاح از سنمان گذشته است، در واقع گرفتار منتقد درونی خود شده ایم!به بیان دیگر، در دوران بزرگسالی منتقد درون به تدریج رشد کرده و سعی می کند تا با احساسات مرتبط با دوران کودکی هر فرد مقابله کند؛ بنابراین برای فعال سازی کودک درون خود باید به صدای منتقد درونی گوش کرده و به آن اهمیت دهید. چرا که صدای منتقد درون ناشی از ترس و وحشت کودک درون هر فرد برای ابراز احساساتش است.
زمانی را به خود اختصاص دهید
به طور معمول، کودک درون در برخی افراد بسیار خجالتی است. در چنین شرایطی، ارتباط با او کمی دشوار بوده و نیاز به صرف زمان بیشتری دارد؛ بنابراین سعی کنید تا زمان بیشتری را به خود و کودک درونتان اختصاص دهید تا بدین ترتیب بتوانید کودک درون خود را فعال کنید. در همین راستا، می توانید روش هایی همچون مدیتیشن را امتحان کنید. یکی دیگر از روش های پرداختن به کودک درون استفاده از روش هایی است که موجب شادی شده و لبخند روی لبتان می آورند. برای مثال، می توانید بازی هایی مثل حباب صابون، بازی با پروانه ها یا سایر بازی هایی را امتحان کنید که احساسات کودکی را در شما زنده می کنند.
پیاده روی کنید
در واقع، پیاده روی یک راه کارهای عالی به منظور برقراری ارتباط با کودک درون است. از همین رو سعی کنید تا به جاهایی بروید که در آن ها حس خوبی داشته و به اجزای سازنده هر یک از موجودات و محیط پیرامون خود دقت کنید. آیا به یاد دارید که در کودکی به جزئیات تمام اشیاء پیرامون خود توجه می کردید؟ آیا به خاطر دارید که چگونه برگ های درختان را با تمام جزئیات در دفتر نقاشی خود می کشیدید؟ در واقع، چنین پیاده روی هایی موجب می شوند تا احساسات کودک درون خود را مجدداً به کار گرفته و روی آن ها تمرکز کنید.
برای خود برنامه ای متفاوت تعیین کنید
یکی دیگر از روش های فعال سازی کودک درون این است که در طول روز برخی کارهایی را انجام دهید که خارج از برنامه روتین روزانه تان بوده اند. به طور معمول، منِ بالغ در انسان ها (به خصوص در شرایط ضرب العجل یا مشغله کاری زیاد) زمانی برای استراحت افراد در نظر نمی گیرد. در حالی که به منظور ارتباط با کودک درون خود می توانید زمانی کوتاه را در طول روز به تماشای فیلم یا صرف شام در یک رستوران اختصاص دهید.در واقع، انجام کارهایی خارج از برنامه شخصی و کاری روزانه موجب می شود تا از تنش های افراد کاسته شده و امکان برقراری ارتباط با کودک درون خود را داشته باشند؛ بنابراین چنانچه قصد برقراری ارتباط با کودک درون خود را دارید، همواره به خاطر داشته باشید که فعالیت هایی همچون ورزش به مدت ۳ تا ۵ دقیقه یا سایر کارهای مورد علاقه خود را در برنامه روزانه بگنجانید.