امید انگیزه اصلی حرکت رو به جلو بشر میباشد و نقش بسیار مهمی درزندگی ایفا میکند. خداوند نیز در قرآن بزرگترین گناه را برای آدمی ناامیدی از درگاه خویش میداند. با این حال از لحاظ علمی نقش امید به اندازه کافی مورد بررسی قرار نگرفته است. در این نوشتار به اهمیت امید در زندگی و سلامت روان پرداختهایم.
امید و امیدواری یک نگرش ذهنی و عاطفی است که بر کیفیت زندگی تمرکز داشته و شامل انتظار نتایج مثبت از تمام چالشها و اتفاقات روزانه است. در تعریف دیگر امید به معنای انجام فعالیت و امور زندگی با چشمانداز مثبت است. این مفهوم لزوماً به معنای اجتناب یا نادیده گرفتن اتفاقات یا نتایج بد نیست، بلکه تلاش برای داشتن دید مثبت با علم به احتمال وجود موقعیتهای بد بالقوه است.
امید داشتن به زندگی یک احساس، میل و انتظار است که همهچیز در آینده بهخوبی پیش خواهد رفت. اگر بخواهیم برای این احساس مثالهای ملموسی بزنیم، لحظاتی را یادآور خواهیم شد که با اطمینان منتظر یک رویداد خوب هستید. مانند زمانی که یک برندهی رقابت در یک همایش یا جلسه قدردانی، منتظر رفتن روی سن و دریافت جایزه خود است و یا لحظاتی قبل از اعلام نتایج امتحانی که شخص مطمئن است بهخوبی از عهدهی آن برآمده است.
نکتهای که در مورد امید در زندگی قطعیت دارد، عدم امکان ادامه یک زندگی خوب بدون داشتن این مفهوم یا احساس است. راههای بهوجودآمدن امیدواری متعدد و متنوع هستند. معمولاً مذاهب و جهانبینیها همگی به دنبال ایجاد این احساس در پیروان خود هستند. امید به خدا داشتن بخش اصلی و عمدهای از ایدئولوژی بیانشده توسط آنهاست. یکی از دلایل مهمی که افراد جذب مذاهب میشوند همین ایجاد حس اطمینان و وابستگی به منبعی فرا بشری و قدرتمند است که اجازه نمیدهد امید به آینده در وجود آنها از بین برود.
خب، زندگی دشوار است. موانع زیادی در مسیر وجود دارند. داشتن هدف، کافی نیست. انسان در میان همهی فراز و نشیبهای زندگی، باید مدام به اهدافش نزدیکتر شود. امید به آدمها اجازه میدهد با طرز تفکر و استراتژیهای مناسب برای رسیدن به موفقیت، با مسائل و مشکلات زندگی مواجه شوند. در نتیجه با افزایش این فرصتها، واقعا به اهدافشان دست خواهند یافت.
امید فقط یک حس خوب نیست، بلکه سیستم انگیزش شناختی پویایی نیز هست. بر اساس این مفهوم، احساسات به دنبال شناخت حرکت میکنند و از این مسیر منحرف نمیشوند. شناختهای مربوط به امید مهم هستند. امید منجر به داشتن اهداف یادگیری میشود که برای رشد و توسعه مفید هستند. کسانی که اهداف یادگیری دارند، فعالانه درگیر یادگیریشان هستند، برای رسیدن به اهدافشان مدام استراتژیهایی طرحریزی و پیشرفت خود را کنترل میکنند تا مطمئن شوند در مسیر درست در حرکت هستند. تحقیقات فراوانی وجود دارد که نشان میدهند اهداف یادگیری بهطور مثبتی در گسترهای از زندگی انسان، از دستاوردهای علمی و ورزشی و هنری گرفته تا کسبوکار با موفقیت در ارتباط هستند.
از سوی دیگر، آنهایی که امید ندارند، تمایل به انتخاب اهداف عملکردی دارند. آدمهایی که اهداف عملکردی دارند، کارهایی را انتخاب میکنند که چالش یا فرصتی برای رشد ندارند. وقتی شکست میخورند، همه چیز را رها میکنند. این افراد، درمانده عمل میکنند و احساس کمبود کنترل بر محیطشان را دارند. آنها به ظرفیت خودشان برای دستیابی به آیندهای که دوست دارند، ایمان ندارند. آنها ناامیدند.
جالب است بدانید که امید به زندگی رابطه معکوس و منفی با میزان افسردگی و اضطراب شما دارد. پس هرچقدر امید در زندگیتان بالاتر باشد، میزان اضطراب و افسردگیتان پایینتر است. در حقیقت مهمترین کارکرد امید را میتوان افزون بر تحرک بخشی و تلاش زایی در انسان، جلوگیری از افسردگی و خودکشی دانست.
تفکر امیدوارانه تأثیرات عصبی زیستی بسیاری دارد، این تأثیرات در زمینه رفتارهای هدفمند آشکارتر است. “نورمن کوشینگ” درباره ارتباط مغز و افکار امیدآفرین چنین مینویسد: «محققانی که بر روی مغز کار میکنند، معتقدند که آنچه در بدن اتفاق میافتد میتواند بر مغز اثر بگذارد و آنچه در مغز روی می دهد، بر جسم تأثیر دارد. معنا و امید در زندگی صرفا حالتهای روانی نیستند، بلکه این امور ارتباطات الکتروشیمیایی هم دارند که در فعالیتهای دستگاه ایمنی بدن و در همه ارگانیسم انسانی نقش مهمی ایفا میکنند. خلاصه اینکه صحبت از بیولوژی امید، چندان هم غیرعلمی نیست…»
یکی از بخشهای جالبی که در مباحث امید در زندگی به وفور در کتابها و مجلات علمی به آن پرداخته میشود، نقشی است که امید در تشخیص و درمان بیماریهای صعبالعلاجی چون سرطان یا ایدز دارد. به طور کلی گفته میشود که امید هم به شکل مستقیم و هم غیرمستقیم و از چند طریق با سرطان ارتباط دارد:
افراد امیدوارتر پریشانی و ناراحتی کمتری دارند و هنگامی که میشنوند به سرطان مبتلا شدهاند، با استفاده از روشهای سازگارانهتر و فعالتر با این بیماری کنار میآیند.
افراد امیدوارتر، هدفمندترند و معتقدند که توانایی یافتن راهحلهای مهم برای حل مشکلاتشان و همچنین توانایی پیگیری پرشور و حرارت این راهحلها را دارند.
تحقیقات نشان داده است که وقتی بیماران مبتلا به سرطان به اولویتبندی اهدافشان در زندگی میپردازند، بعضی از آنان، افکار امیدوارانهتری به دست میآورند.
پروفسور اسنایدر معتقد است بیماران مبتلا به سرطان سینه که امید زیادی دارند، در خلال مرحله بهبودی سازگاری روانی خیلی خوبی دارند و کمتر گرفتار پریشانی و ناراحتی میشوند. این عده درباره زندگی خود افکار منفی کمتر و افکار مثبت بیشتری دارند. مهمترین کار آنها این است که میکوشند در دوره بهبودی برای خود اهداف تازهای بیابند و راههای جدیدی برای نگاه به زندگی در پیش بگیرند.