ما بی تفاوت زندگی کردیم این زندگی کردن خودش جنگه
ما کوه بودیم رو به روی هم خاطرمون از هم یه مشت سنگه
از اون همه احساس بین ما حسی به جز عادت نمیمونه
ما داغ بودیم و نفهمیدیم چیزی از این حالت نمیمونه
ما داغ بودیم و نفهمیدیم چیزی از این حالت نمیمونه
چیزی از این حالت نمیمونه ...
تو این اتاق تنگ و دلگیرم تا باقی عمرم یه جور سر شه
من از خودم فاصله میگیرم دیوار هی نزدیکتر میشه
میخندم و دردامو میشمارم تلخه ولی شاید دلم واشه
وقتی برای غصه هام جا نیست دیوارو هل میدم غمام جا شه
وقتی برای غصه هام جا نیست دیوارو هل میدم غمام جا شه
دیوارو هل میدم غمام جا شه دیوارو هل میدم غمام جا شه
از بس که احوالم پریشونه دیوار با من هم زبون میشه
اما سر هر چیز بی مورد باهم دوباره حرفمون میشه
با هم دوباره حرفمون میشه ...
وقتی یه آدم پای احساسش هر چیزیو که داره میبازه
تنهایی از اون آدم عاشق یک کوه بی احساس میسازه
ما کوه بودیم رو به روی هم خاطرمون از هم یه مشت سنگه
ما بی تفاوت زندگی کردیم این زندگی کردن خودش جنگه
تو این اتاق تنگ و دلگیرم تا باقی عمرم یه جور سر شه
من از خودم فاصله میگیرم دیوار هی نزدیکتر میشه
میخندم و دردامو میشمارم تلخه ولی شاید دلم واشه
وقتی برای غصه هام جا نیست دیوارو هل میدم غمام جا شه
وقتی برای غصه هام جا نیست دیوارو هل میدم غمام جا شه
دیوارو هل میدم غمام جا شه ...
ما بی تفاوت زندگی کردیم ...