درباره مرجان شیر محمدی
مرجان شیرمحمدی (زاده ۲۲ آذر ۱۳۵۲ در تهران) هنرپیشه، نویسنده، طراح صحنه و لباس سینما و تلویزیون اهل ایران است. ازدواج او با بهروز افخمی دومین ازدواج وی می باشد که از ازدواج اول پسری به نام ماکان دارد و از ازدواج خود با بهروز افخمی پسری به نام آهیل دارد که متولد کشور کانادا است. از ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۱ زیر نظر آیدین آغداشلو نقاشی را فرا گرفت. در ۱۳۷۴ وارد کارگاه آزاد بازیگری شد و سپس به مدرسهٔ تئاتر سمندریان رفت.
درباره کتاب آذر، شهدخت، پرویز و دیگران
رمانی با عطر علف های کوهی، هوای سرد روستاهای دماوند و بوی خوش غذای خانگی! این داستان بیشتر از هر چیز اثری درباره ی روابط خانوادگی ست که همواره با احساساتی متناقض همراه است. درباره ی نزدیک ترین افراد به ما که گاهی از خودمان می پرسیم: «من چه گناهی کردم که باید با این آدم زندگی کنم؟» و چند ساعت -یا حتی چند دقیقه! - بعد احساس می کنیم خوشبخت ترین فرد دنیاییم که با شخصی چنین نازنین و مهربان و همراه آشنا شدیم. کتاب صوتی آذر، شهدخت، پرویز و دیگران روایت مرجان شیرمحمدی از چنین خانواده ی است که با یک اتفاق پایه های زندگی شان متزلزل و آتشفشان های نهفته در روابطشان فعال می شوند... . پرویز و شهدخت وقتی با همدیگر آشنا شدند که اولی بازیگر یک لاقبای تئاتر و دومی دانشجوی مهندسی فرانسه بود. این کبوترهای عاشق با چهل سال زندگی مشترک به همه ثابت کردند با وجود تفاوت های عمیق آداب مدارا و سازش را خیلی خوب بلدند و زندگی شان را با مهر و محبت به هم پیش بردند. پرویز دیوان بیگی با حضور در سینما قله های شهرت را یکی بعد از دیگری فتح می کرد، آن هم با شدت و حدتی که به پاس قدردانی از سال ها خاک صحنه خوردن و فداکاری در راه سینما، مجسمه ای از او را در شهر تهران برپا کردند. در طرف دیگر این ازدواج، شهدخت با تحصیلات درخشان و خانواده ای پیشگام، به زنی سنتی تبدیل شد. او با عشق آشپزی می کرد، شور و ترشی می انداخت، لباس شوهر پرمشغله اش را می شست و به بچه های قد و نیم قدش می رسید. راستش را بخواهید شهدخت آرامش خانواده اش را به جاه طلبی های شغلی ترجیح می داد و بانوی کتاب صوتی آذر، شهدخت، پرویز و دیگران از زندگی اش راضی بود. قبل از وقوع حادثه همه چیز در خانه ی دیوان بیگی ها سرجایش قرار داشت. امکان نداشت پا به خانه ی زیبا و بزرگ این دو بگذارید و شیفته ی سعادت آن ها نشوید، اما فراموش نکنید که خوشبختی روی دیگری نیز دارد... . شهدخت یک روز برای کاری وارد محل فیلمبرداری پرویز می شود. کارگردان که مبهوت چهره و حرکات خاص این خانم متین و باوقار شده به او پیشنهاد همکاری می دهد تا در مقابل همسرش یعنی پرویز دیوان بیگی نقشی مهم را ایفا کند. زن و شوهر کتاب صوتی آذر، شهدخت، پرویز و دیگران بااکراه این پیشنهاد را می پذیرند اما برخلاف تصورشان فیلم بسیار موفق می شود. روزنامه نگارها برای صحبت با شهدخت صف می کشند، هربار که تلفن خانه به صدا در می آید با خانم دیوان بیگی کار دارند و علاوه بر این ها، زن خانه دار سابق جایزه بهترین بازیگر زن را برنده می شود! این اتفاقات پرویز را آشفته می کند. او که نمی تواند همسرش را در قالب زنی بازیگر و مشهور و محبوب ببیند با بدخلقی هایش شهدخت را آزار می دهد. او هم در مقابل با کمال میل از پیشنهادات کارگردانان برای حضور در فیلم هایشان استقبال می کند و بر آتش خشم شوهرش نفت می ریزد. در این میان آذر، دختر خانواده که خارج از کشور زندگی می کرد به خانه بر می گردد و به رابطه ی پدر و مادرش رنگی جدید می بخشد.
اقتباس از کتاب آذر، شهدخت، پرویز و دیگران
بهروز افخمی در سال 1393 فیلمی براساس این داستان ساخت و بازیگرانی از جمله مهدی افخمی، گوهر خیراندیش، رامبد جوان و مانی حقیقی در آن هنرنمایی کردند. این فیلم در جشنواره ی فجر آن سال برنده ی جایزه سیمرغ بلورین بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه شد. همچنین افخمی و خیراندیش بابت ایفای نقش پرویز و شهدخت جایزه بهترین بازیگر را از جشن حافظ دریافت کردند. جالب است بدانید مرجان شیرمحمدی در این اثر نقش آذر را به عهده داشت. شنیدن این اثر را به تمامی علاقه مندان رمان های فارسی توصیه می کنیم.
در بخشی از کتاب آذر، شهدخت، پرویز و دیگران می خوانیم
شهدخت خوش نداشت توی محل کار شوهرش ظاهر شود. به خصوص با بهانه ی قرص آوردن و این جور کارها. جوان تر که بود شده بود گاهی با بچه ها به محل فیلم برداری فیلمی که دیوان بیگی توش بازی می کرد سری بزند ولی این کم اتفاق افتاده بود و در تمام آن سال ها تعدادش به انگشت های دو دست نمی رسید. از آن اتاق رفتند توی یک اتاق بزرگ تر، اتاق بزرگی که عده ای روی مبل های بزرگ و یغوری نشسته بودند و گرم حرف زدن بودند. مرد به جمع گفت: «خانوم دیوان بیگی هستن. همسر جناب دیوان بیگی». جمع به احترام بیگی بلند شد. شهدخت گفت: «بفرمایید خواهش می کنم! مزاحم نمی شم». مردی که عینک داشت و موهای کم پشتی داشت و پشت هاله ای از دود سیگار به شهدخت نگاه می کرد گفت: «این چه حرفیه؟ چه سعادتی که خدمتتون رسیدیم! بفرمایید بشینین الان آقای دیوان بیگی رو صدا می کنیم. دارن گریم می شن». شهدخت مرد را شناخت. کارگردان فیلم بود. گفت: «اصلا لازم نیست. فقط این قرص ها رو به دستشون برسونین!»
شناسنامه کتاب آذر، شهدخت، پرویز و دیگران
-
نویسنده: مرجان شیر محمدی
-
زبان: فارسی
- ناشر چاپی: نشر چشمه
- تعداد صفحات: 183
- موضوع کتاب:کتاب های داستان و رمان ایرانی
- نسخه الکترونیکی:دارد
- نسخه صوتی : دارد
امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید و برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. همچنین شما نیز بهترین کتابی که تا به حال مطالعه کرده اید، برای ما معرفی نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.