دسته بندی ها

سیاست
جامعه
حوادث
اقتصاد
ورزش
دانشگاه
موسیقی
هنر و رسانه
علم و فناوری
بازار
مجله خانواده
ویدیو
عکس

جستجو در ساعدنیوز

سیاست /

نظریه اسلامی اقتدار و ضرورت کاهش فاصله حاکمیت و مردم 

سه شنبه، 14 بهمن 1399
انقلاب اسلامی ایران در دهه پنجم حیات شکوهمند و پرخیر و برکت خویش با ضرورت هایی مواجه است که گام برداشتن در مسیر تحقق این ضرورت ها و اولویت ها، می تواند مسیر تحقق آرمان نهایی انقلاب خمینی کبیر یعنی "زمینه سازی برای ظهور حضرت حجت (عج)" را هموار سازد. درکی بهتر از نسبت حاکمیت و مردم در قالب گفتمان مردم سالاری دینی یکی از ضرورت ها است.

انقلاب اسلامی ایران که ثمره خون پاک هزاران شهید و مجاهدت های خالصانه ملت ایران به رهبری خردمندانه و حکیمانه خمینی کبیر است، طلیعه دار ظهور مدلی خاص از حکمرانی است که در آن حاکمان و مردم در سایه کلام الله مجید و سنت پیامبر اسلام و احادیث اهل بیت (علیهم السلام) با تعاملی همدلانه زمینه را برای حاکمیت الله مهیا می سازند. تئوری مردم سالاری دینی در کلام امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) و مقام معظم رهبری (مد ضله العالی) بر سه پایه "اسلام"، "حکمران" و "مردم" بنیان نهاده شده است و یک نظریه بدیل در برابر "دموکراسی لجام گسیخته لیبرال غربی" است که کلام و سنن و ارزش های الهی هیچ جایگاهی در آن ندارند و "دنیویت" مبنای آن است. در این میان، درک درست رابطه "حکمران" و "مردم" در پرتو "قرآن و احادیث" به عنوان واسط میان این دو عنصر اساسی، برای اصلاح امور و تقویت مبانی جهت نیل به اهداف والای انقلاب اسلامی، امری خطیر و حیاتی است. ساعد نیوز در مصاحبه ای اختصاصی با دکتر بهمن اکبری پژوهشگر مطالعات حقوق بشر اسلامی این مسأله مهم سیاسی و اجتماعی و فرهنگی را مورد بررسی و تحلیل قرار داده است. دکتر بهمن اکبری عضو کمیته علمی کمیسیون حقوق بشر اسلامی و استاد دانشگاه و رایزن فرهنگی اسبق جمهوری اسلامی ایران در ازبکستان، تانزانیا و عمان است.

ساعد نیوز: به نظر حضرتعالی اولویت و ضرورت جامعه ما در دهه پنجم انقلاب اسلامی ایران چیست؟

دکتر بهمن اکبری: بسم الله الرحمن الرحیم : به اعتقاد من در پاسخ به این سؤال ما باید از "کاهش فاصله حاکمیت و مردم به مثابه ضرورت غیرقابل انکار در دهه پنجم انقلاب اسلامی" سخن بگوییم. در تبیین این مسأله، من به موضوعاتی اشاره می کنم که جان بحث همان شعاری است که با هوشمندی و حکمت فرآوان انتخاب شده بود. در سال 1394 مقام معظم رهبری با عنوان "همدلی و همزبانی دولت و ملت" یاد کردند. در آن سالها این گفتمان به مثابه یکی از ضرورت های توسعه اجتماعی در کشور ما مطرح بود. من فکر می کنم که در دهه پنجم، امروز به عنوان یک امر خطیر به آن بپردازیم. مسأله همدلی و همزبانی که نتیجه اش کاهش فاصله بین حاکمیت و مردم است؛ در گفتمان همدلی اسلامی می تواند در قالب چند موضوع کلیدی مطرح شود که می تواند هم اقتدار ملی را در پی داشته باشد و هم توسعه همه جامعه را مورد توجه ما قرار بگیرد.

در باب نسبت اقتدار و گفتمان همدلی باید به این موضوع توجه کنیم که در علوم سیاسی نخستین مواجهه هایی که با مسأله اقتدار داشتند، آن را به عنوان قدرت سخت در نظر می گرفتند. امروزه بعد از گذر زمان و بلوغ فکری و اجتماعی دولت ها و ملت ها، ما مشاهده می کنیم که اقتدار ملی به عنوان امری فرهنگی و نرم افزارانه مورد توجه و تلقی قرار گرفته است. که این اقتدار به قدرت مبتنی بر رضایت تعبیر می شود. شما از اقتدار ملی زمانی می توانید سخن بگویید که رضایت، آسودگی و آرامش و توجه مردم به حاکمیت لحاظ شده باشد. بنابراین، ما رابطه وثیقی را بین دو مفهوم اقتدار و عنصر همدلی و همزبانی کاملاً در دهه پنجم حسب ضرورتها پیدا می کنیم.

ساعد نیوز: این معنای از اقتدار در بستر جامعه شناختی و تاریخی بحث به چه نحو قابل تحلیل است؟

دکتر بهمن اکبری: ما می توانیم برای اقتدار سه منشأ یا سه منبع در نظر بگیریم: منشأ سنتی، منشأ قانونی و منشأ فرهی. در منشأ سنتی بیشتر اعتقاد بر این است که در سنت گذشتگان، که قدرت را در نظام های سلطنتی به طور نمونه نسل به نسل منتقل کرده اند، اقتدار محصول یک سنت و سلطنت موروثی است. در نگاه دوم، منشأ اقتدار قانونی و عقلانی است. حق فرمانروایی بر دیگران از قوانین و قواعد عامه جامعه برخاسته است. در واقع به عنوان الگوهای هنجاری در نظر گرفته می شود که با اعتقاد به قانون و عقلانی بودن این الگوها ما منشأیی را برای اقتدار در نظر می گیریم. سومین منشأ همان مسأله فرهی است که معتقدند که حق فرمانروایی بر اساس یک سلسله صفات ویژه ای یک رهبر سیاسی شکل می گیرد. ما در آغاز انقلاب اسلامی، یک اقتدار را که محصول وجود کاریزماتیک حضرت امام (اعلی الله مقامه) بود. بنابراین، اقتدار را به این سه منشأ بازمی گردانند و تحقیق و توصیف می کنند.

ما اگر بخواهیم مفهوم اقتدار را در اسلام تاریخی یا تاریخ اسلام مورد توجه قرار بدهیم و بررسی کنیم با یک صورتبندی وبری، میتوانیم با سه منشأ ارزیابی و تبیین کنیم. اقتدار ابتدا محصول سنت عربی یا بهتر بگویم، اعرابی دارد که همانا خلافت اسلامی است. به این مفهوم که در سنت اعراب، منشأ خلافت اسلامی غیر از نقش مردم و غیر از گزینش الهی بوده است. این مدل از اقتدار مبتنی بوده است بر تقدس سنت ها و مشروعیت این پایگاه را کسانی که پایه این سنت را برقرار کرده بودند، احراز می کردند. به طور مثال، اقتداری که ما در سلسله اموی مشاهده می کنیم. جالب است به این نکته اشاره کنیم که امویان در نسبت خودشان با قدرت و برای توجیه مشروعیت شان گاهی به نسبت شان با پیامبر تکیه می کردند و در رقابت با انصار خودشان را ذی حق تلقی میکردند و از معصوم روایت شده است که "شما امر خلافت را از انصار گرفتید به عنوان مهاجران و گفتید که ما خویشاوند پیامبر هستیم در حالی که این خویشاوندی، اهل بیت نزدیک بودند و شما غاصبانه این نقش را سرقت کرده بودید". بنابراین، آنچه که درباره منشأ نخست است، همان منشأ سنت اعرابی است و یا سنت سلطنتی که به ارث برده می شود. در گذر تاریخ اسلام، دومین منشأ میشود در قالب خرد و اقبال جمعی بگوییم. با بیعت اسلامی معرفی می شود. خیلی از اوقات شما می بینید که حاکمان و حکمرانان با بیعت به قدرت و اقتدار می رسند و منشأ اقتدار آنها اقبال اجتماعی و اقبال عمومی مردم هست. شاید در نگاهی که حضرت امیر دارند و امام هم اشاره دارند که "و لا حُضورُ الحاضِرِ وَ قیامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ النّاصِرِ وَ ما اَخَذَ اللهُ عَلَى العُلَماءِ اَلَّا یُقارُّوا عَلى کِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظلوم " اگر نبود که مردم آمدند و بیعت کردند با من و حضور پیدا کردند و حجت بر من تمام شد که کسانی هستند که قرار است که حکمران را یاری کنند در امر خطیر حکمرانی امام خودشان را؛ " لأَلقَیتُ حَبلَها علی غاربِهِ" من مهار شتر خلافت را بر شانه اش می انداختم. و خلافت را ترک می کردم. چرا که اساساً حکمرانی در نظر من از "اخلاط دماغ یک بز هم کمتر است". سومین منشأیی که می شود یاد کرد که متناظر با منشأ فرهی است که ما در نگاه وبر هم می بینیم، "حکمت و مشیت الهی است که ما در اندیشه اسلامی به آن امامت میگوییم. ما معتقدیم که "ائمه (علیهم السلام و الثناء)" به دلیل ویژگی های الهی قدرت و اقتدار حکمرانی بر مردم را پیدا میکنند. الا کل حال، اگر ما به این سه منشأ در طول تاریخ نگاه کنیم، و منشأ اقتدار در نظریه های سیاسی درباره اقتدار را در نظر بگیریم، به نظرم می توانم این نظریه برگزیده خودم درباره اقتدار را این طور صورتبندی کنم که در نظریه اسلامی اقتدار ما میتوانیم بگوییم که اقتدار که نوع نخست آن که مبتنی است بر "عصبیت و جهالت" و نوع سوم که "مخصوص معصومان" است، این دو دامنه در نظام سیاسی معاصر خارج می کنیم، چون فرهی ویژگی معصومان است، و نگاه نخست به سلطنت موروثی می رسد و کاملاً غیرقابل قبول است، لذا نوع دوم از اقتدار که برخاسته از خرد جمعی، اقبال عمومی، رضایت مردم و حضور مردم در صحنه اجتماعی است که در گذشته در قالب "بیعت اسلامی" مورد توجه قرار می گرفته است، و در آغاز انقلاب اسلامی ما با واژه "جمهوری اسلامی" که هم "جمهوریت" و هم "اسلامیت" را توأماً در خودش دارد، و این دو را به هم گره می زد می شود اقتدار را بر اساس تفسیر دوم که اقتدار مبتنی بر خرد و اقبال عمومی است، مطرح کرد و پذیرفت.

ساعد نیوز: این معنای از اقتدار چه نسبتی با مفهوم مردم سالاری دینی دارد؟

دکتر بهمن اکبری: از همین جاست که من می توانم توجه بدهم به مباحثی مثل "مردمی بودن" یا تعابیری مثل "ما هر چه داریم از این ملت داریم" در کلام حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) اینجا اقتدار، با همدلی و همزبانی دولت و ملت گره می خورد و تعبیر جدید پیدا میکند. اقتدار ملی آنگاه که از سر همدلی و همزبانی دولت و ملت برخیزد موجب اقتداری عقلانی و قانونی و مشروع خواهد بود. و اینجاست که رضایت مردم که برخاسته از عدالت و برقراری نظام عادلانه میان مردم و حاکمان است، مورد توجه قرار می گیرد. به همین دلیل است که وقتی حکمران از عدالت خارج شد، دیگر او را ما فاقد مشروعیت تلقی می کنیم و او را "طاغوت" می دانیم. تفاوت میان نظام طاغوت و نظام اسلامی و نظام حقیقتاً امامتی بر اساس عدالت و در واقع مردم سالاری دینی که در دیدگاه های بنیانگذار انقلاب اسلامی و مقام معظم رهبری ظهور پیدا کرده است، و به صراحت اشاره کرده اند به این موضوع، است. عمق استراتژیک مردم سالاری دینی، رضایتمندی و همراهی مردم برای تشکیل حکومت، و بقای حکومت است. مردم هم علت ایجاد کننده یک حاکمیت هستند در نگاه اسلامی، هم عامل استمرار آن حاکمیت. هم مشروعیت ذاتی حکومت را ما عنصر اصلی اش را رضایتمندی مردم می دانیم؛ به بیان فلسفی، مردم هم علت محدثه حاکمیت هستند و هم علت مبقیه. لذا، به پشتوانه این تئوری بوده است که "حضرت امام پیروزی انقلاب اسلامی و تحقق آن را ببینند". حضور آگاهانه مردم در صحنه. هرگونه استفاده از ترور و ارعاب و هر چیزی که باعث ترس مردم باشد از ناحیه حاکمیت، مذموم و به دور خواهد بود. رفراندوم هایی که ما داشتیم، اساس اش دقیقاً بر همین اساس بوده است. به هر ترتیب، من فکر می کنم، اقتدار حکمرانی با رضایتمندی در هم گره خورده و ما باید، نظریه اسلامی حکمرانی، و دال مرکزی آن را، رضایتمندی مردم و نقش مردم تلقی بکنیم.

به هر حال، ما اگر از نظریه تغلب یا غلبه که یک گفتمان غالب بوده است در جهان اسلام، دور بشویم. یعنی صرفاً اقتدار را تابعی از زور و زورمداری، "الحکم لمن غلب" "الحق لمن غلب" حکم و حقانیت از آن کسی است که غلبه پیدا می کند، به دور بدانیم؛ چرا که از اندیشه نبوی به دور است؛ در این صورت، به گفتمان مردم سالاری دینی یا "نظریه حکمرانی دینی" نزدیک می شویم. من به خاطر این که موضوع یک مقداری عینی تر شود، توضیح می دهم که گفتمان اسلام خلافتی بر اساس موروثی بودن و سلطنت و تابع نظریه تغلب است، ویژگی ششگانه ای را برایش می شود بیان کرد: 1) این اسلام سلطنت محور است نه مردم محور؛ 2) این اسلام قدرت مدار در معنای سلطه طلبی است؛ 3) حتماً این اسلام، نژادگرا است چرا که آن خانواده سلطنتی از یک نژاد و تیره خاصی هستند؛ 4) این اسلام حتماً قوم گرا است؛ 5) محلی گرایی؛ 6) قبیله گرایی؛ همه این موارد در قرآن کریم مطرود است. اسلام محمدی اسلام سلطنت محور، سلطه گرا، نژادگرا، قوم گرا، محلی گرا، و قبیله گرا نیست. این هم در تکمیل و تبیین نظریه برگزیده ای است که ما به عنوان "نظریه اسلامی اقتدار مبتنی بر رضایتمندی مردم" مطرح ساختیم. و جالب است که شخصیتی مثل فارابی که فیلسوف بزرگ جهان اسلام بوده و هست، "سیاست مدینه تغلبیه" را بدترین نوع سیاست اصناف یک مدینه می داند. فارابی می گوید که اگر ما یک "مدینه جاهله" داشته باشیم در برابر "مدینه فاضله" در این مدینه جاهلیه بدترین نوع سیاست حکمرانی، سیاست تغلبیه است که ما بر اساس غلبه و ارث و میراث حکمرانی و حاکمیت را مشروعیت بدهیم.

بنابراین، اگر ما به نظریه مردم سالاری دینی ایمان آوردیم که رضایتمندی مردم شرط مشروعیت در ساختار حکمرانی باشد، آن زمان ما اگر یک پارادایم کلان را در قالب یک متاتئوری که بر مجموعه رفتار مسلمانی ما چه در حوزه حکمرانی چه در حوزه های دیگر و سایر حوزه های رفتار انسانی تعریف شده است، بخواهیم مطرح کنیم، آن در قالب یک واژه یعنی "اخوت" قابل بیان است. لذا برای تبیین اقتدار و ارتباط مردم و حکمرانان که به کاهش فاصله میان این دو نهاد می انجامد، ما تمام اینها را در قالب پارادایم کلان برادری یا اخوت می گنجانیم. "انما المؤمنون اخوه". برادری بسیار مهم است. اگر بخواهیم این مفهوم را در بستر کشور خودمان مطرح سازیم، باید به نامه حضرت امیر به مالک اشتر اشاره کنیم که در آنجا حضرت فرمودند: "مردمی که تحت سرپرستی تو هستند، یا با تو رابطه ایمانی و اخوت ایمانی دارند یا در انسانیت با مشترک هستند". من از این مطلب اخیر، یعنی مشترک بودن در انسانیت، به "اخوت انسانی" تعبیر می کنم. که در مفهوم قرآنی، ما اخوت انسانی را می بینیم. تمام بشریت در قرآن کریم به عنوان یک خانواده دیده شده است. "انا خلقناکم من ذکر و انثی" ما همه از یک پدر و مادر مشترک زاده شده ایم و در این معنا همه با همدیگر برادریم. این در داخل یک حاکمیت هم جریان همینگونه است.

ساعد نیوز: اگر این پارادایم را پذیرفتیم، ذیل این کلان نظریه به چه نحو ما می توانیم رابطه مستقیم، حکمران و مردم را مورد تحلیل قرار دهیم؟

دکتر بهمن اکبری: این رابطه اگر بخواهیم صورتبندی کنیم، ذیل دو عنوان است. در تعبیر پیامبر هست که در جنگ احد دستور دادند که دو تن از شهدای احد، یعنی عبدالله ابن عمر و امر ابن جموح را که رابطه برادری بین شان برقرار شده بود؛ در آغاز پیامبر مؤمنان را با همدیگر برادر کرد. خصوصاً این سنت میان مهاجران و انصار به صورت مشخص به جا آورده شد. فرمودند: هر یکی از شما، دیگری را به عنوان برادر خودشان انتخاب کنند. پیامبر فرمود که این دو شهید والامقام را در یک قبر دفن کنند. برای این که فرهنگ ایمانی را بین مؤمنان تقویت کنند، فرمودند که " فعلیكم بالتناصح فی ذلك و حسن التعاون علیه، فلیس احد و ان اشتد علی رضاء اللّه حرصه و طال فی العمل اجتهاده ببالغ حقیقة ما اللّه اهله من الطاعة له و لكن من واجب حقوق اللّه علی العباد النصیحة بمبلغ جهدهم و التعاون علی اقامة الحق بینهم." (ص 216 نهج البلاغه). واجب است بر شما که رابطه تان را بر اساس تناصح (خیرخواهی) و تعاون (همکاری و کار مشترک) بنا کنید. از همین جا من می خواهم بگویم که رابطه حکمران و مردم، از یک سو، تناصح و خیرخواهی است، و از سوی دیگر، تعاون و همکاری و مشارکت است. به زبان دیگر، اگر بخواهیم بگوییم که مردم که رضایت شان شرط صحت و درستی و مشروعیت یک حکمرانی است و کاهش فاصله بین ایشان و حکمران یک امر ضروری و حیاتی است، بنا بر نظریه مردم سالاری دینی، این مشارکت و حضور که مردم به تعبیر حضرت امام (ره) "باید در صحنه باشند"، این است که ما از یک سمت مردم نسبت به حکمرانان با مشورت دادن، نصحیت دادن، و سخن انتقادی خودشان را برای بهبود کار حکمرانی، کمک کنند، و از سمت دیگر، با حکمران، تعاون و مشارکت در اقدامات داشته باشند. مشارکت امری یک سویه نیست. سکه حضور مردم در صحنه، یک رویش تناصح و روی دیگرش، تعاون است. یک رو، خیرخواهی در مقام مشورت دادن و نقد کردن، بررسی و عیوب دیدن و تلاش برای رفع عیوب حکمران است، و روی دیگرش، همراهی و مشارکت در راستای تحقق اهداف حکمرانی است. لذا تناصح و تعاون، این نسبت میان ملت و دولت را تعریف می کند. به زبان دیگر، مفهوم شهروندی در مردم سالاری دینی در معنای عمیق آن می شود، "کنشگری متعهدانه و مسئولانه" در قبال دولت. گفته اند که "النصیحه لائمه المسلمین". این رابطه دقیقاً در قالب پارادایم و کلان تئوری اخوت قابل فهم است. رابطه برادری و تعاطف و نه تنافر. دولت و ملت نسبت به همدیگر عطوفت دارند نه نفرت و خشونت. یکرنگی دولت با ملت در قالب تعاطف و دوستی، رعایت عطوفت و مهربانی نسبت به یکدیگر است. در تعبیر حضرت امیر هم هست که به مالک اشتر فرمود: "ای مالک، تو به عنوان رأس یک حاکمیت، نباید حکمرانی را به مثابه شکار ببینی و مردم را نیز طعمه خودت محسوب کنی مثل گرگی که می خواهد آنها را بدرد. بلکه این رابطه باید رابطه تعاطف و فرزندی در یک نظام خانوادگی باشد". از اینجاست که ما، حاکمان و حکمرانان را موظف می دانیم که با ملت، بردبارانه و متساهلانه در نظر داشته باشند. من برای تکمیل و تبیین این ساختار در نظریه اقتدار و همدلی به جملاتی از حضرت امیر اشاره می کنم که "حقوق مردم بر امام و بالعکس حقوق امام بر مردم" که مجموعه ای از مفاهیم را در ادبیات دینی ما شکل داده است. امام می فرمایند: "ایها الناس". این خطاب قرار دادن کل مردم است. امام وقتی زعامت جامعه اسلامی را بر عهده گرفت، حاکم همه شدند، چه مسلمان و چه غیرمسلمان. به بیان دیگر، در داخل قلمروی که امام حکمرانی می کرد، ادیان متنوع و اقوام متنوع مخاطب این کلام هستند. "ان لی علیکم حقا و لکم علی حق"؛ یعنی "من حقی دارم که شما باید آن را مراعات کنید و نیز شما حقوقی دارید که من باید رعایت کنم". امام اولین حق خودشان را همان "نصیحت و خیرخواهی و نقد" معرفی می کنند. بیان خیرخواهانه همیشه تأئیدی نیست. می شود که کسی خیرخواه من باشد و نقدی را در جهت بهوبد وضعیت من بیان کند و این یک اصلاح در امور من است. البته امام این مطلب را از ناحیه حکمران مطرح می کند که من در برابر شما باید "خیرخواه شما باشم و ثروت ملی تان را جمع کنم و از آنها حفاظت کنم، و شما را آموزش دهم تا جهالت و نادانی شما را به بیراهه نبرد". حق دسترسی آزاد به دانش چقدر مهم است که حضرت تأکید کردند. اینها را چقدر حضرت امیر دقیق بیان کرده اند. "تعلیمکم و تأدیبکم"؛ حضرت هم به آموزش توجه داده اند و هم به پرورش فرهنگی؛ در ادامه حضرت حق خودش را بیان می کند: "حقی علیکم: الوفاء للبیعه" باید وفادار به بیعت باشید. "النصیحه فی المشهد و المغیب"؛ خیرخواهی شما در حضور و غیاب؛ یعنی، نقدهایی که بر من دارید را آشکار و پنهان بیان کنید تا امور مملکت اصلاح شود. هیچ اشکالی ندارد که رسانه ها صدای شما را به من برسانند. البته رسانه در هر زمانی اقتضائات خاص خودش را دارد. این دقیقاً نقش حیاتی رسانه را در تحکیم مردم سالاری دینی نشان می دهد. سومین حق "الاجابه حین ادعوکم" آمادگی برای کمک به حاکمیت در هر بحرانی که در کشور پیش می آید. اطاعت به هنگام دستور، حق آخر است. دستوری وقتی از سوی والی و حکمران پیش می آید، باید جامعه رعایت کند. این چهار حقی است که حضرت امیر برای حکمران بیان می کند. حضرت در خطبه 216 که من قبلاً هم به آن اشاره کردم به حقوق والی و رعیت و بالعکس اشاره دارند. اگر این حقوق رعایت شود، نظام پیوستگی و الفت میان مردم برقرار می شود. شما یک ساختار محکم و در هم تنیده که خللی در آن نیست و این دقیقاً یعنی به حداقل رساندن فاصله میان حکمران و مردم. نتیجه این پیوستگی هم، حاکمیت عطوفت و مهربانی در جامعه است. "عزت پیدا کردن حاکمیت و مردم" و "عزیز شدن جامعه" ثمره ای است که حضرت امیر به عنوان ثمره عملی شدن پارادایم اخوت بیان می کنند. مطالب فرآوان دیگری هم در ادبیات دینی ما وجود دارد و من در اینجا به همین مقدار کفایت می کنم.


پسندیدم دیدگاه ها

استخاره آنلاین
فال حافظ آنلاین
فال امروز جمعه 14 اردیبهشت
از سراسر وب
دیدگاه خود را ثبت نمایید
پذیرش تضمینی مقاله علمی پژوهشی
پذیرش و چاپ مقاله در مجلات خارجی ISI، SCOPUS، PUBMED، ISC
پذیرش و چاپ مقاله علمی پژوهشی در کمترین زمان
قیمت استخراج مقاله از پایان نامه
سابمیت مقاله چیست؟
اکسپت فوری مقاله علمی پژوهشی
گام به گام مراحل چاپ کتاب
مراحل سابمیت مقاله
اکسپت فوری مقاله برای دوره دکتری
مراحل تالیف کتاب و به چاپ رساندن آن