اجازه بدهید بحث دربارهی قانون مورفی (Murphy’s Law) را با یک مثال ساده آغاز کنیم.اگر کارتون مورچه و مورچهخوار را دیده باشید، احتمالاً یکی از صحنههای معروف آن را بهخاطر دارید. در بخشی از آن کارتون، مورچهخوار زبان خود را روی خیابان پهن میکند تا مورچه را هنگام عبور از آنجا بگیرد و گرفتار کند. اما در همان لحظه، اتوبوس جهانگردی از آن نقطه عبور میکند و زبان او را زیر میگیرد.مورچهخوار با عصبانیت فریاد میزند: اتوبوس جهانگردی فقط سالی یک بار از اینجا رد میشود؛ آخر چرا حالا؟
برای نسلی که آن کارتون را دیدهاند، اتوبوس جهانگردی اصطلاحی است که برای بدشانسیهای غیرقابلانتظار به کار میرود: اتفاقهای نادری که فرض ما بر این است که بهندرت با آنها روبرو خواهیم شد؛ اما ظاهراً در اغلب مواقع، در مسیر ما قرار میگیرند.
قانون مورفی به این نقل قول معروف «هر جا امکان خطا باشد، خطا رخ خواهد داد» که به ادوارد مورفی (Edward Murphy) مهندس نیرو هوایی آمریکایی نسبت داده شده است، بازمیگردد. طبق این قانون همه چیز ذاتا دچار اشتباه و دردسر میشود مگر اینکه برای درست شدن آن تلاشی انجام شده باشد. در واقع خطاها و اشتباهات در بدترین زمان رخ داده و باعث میشوند کار پیش نرود. مثل زمانی که آن دسته کلیدی را گم میکنید که تنها یکی از آن دارید یا جی پی اس گوشیتان زمانی از کار میافتد که در محلهای نا آشنا پیادهروی میکنید. پیام اصلی قانون مورفی این است که اگر برای انجام کاری احتمال خطا وجود داشته باشد حتما کسی آن را مرتکب خواهد شد و خطای احتمالی رخ خواهد داد.
مبنای این ضرب المثل به اوایل قرن 19 بازمیگردد. اما وقتی مشهور شد که ادوارد مورفی هنگام کار روی یک پروژه در پایگاه هوایی ادواردز، خطای فنی ایجاد شده توسط یکی از تکنسینهای جوان را پیدا کرد و گفت: «اگر راهی برای انجام اشتباه وجود داشته باشد، او آن را پیدا خواهد کرد.» سپس دکتر جان پاول استپ (Dr. John Paul Stapp) که با این پروژه همکاری میکرد، از خطاهای فراگیر یادداشتبرداری کرد و قانونی ساخت که با عنوان قانون مورفی از آن یاد میشود. بعداً، در یک کنفرانس مطبوعاتی، هنگامی که خبرنگاران از او پرسیدند که چگونه از حوادث احتمالی اجتناب کرده است، استپ خاطرنشان کرد که به قانون مورفی پایبند هستند و این قانون به آنها کمک میکند تا از اشتباهات متداول جلوگیری کنند. این گفته در مورد قانون مورفی خیلی زود گسترش یافت.
قانون مورفی یک مفهوم علمی اثبات شده نیست و نباید یک حقیقت مطلق در نظر گرفته شود.در حالی که ممکن است به نظر برسد که کارها معمولا اشتباه پیش می روند، این اغلب به دلیل ترکیبی از عوامل مانند برنامه ریزی ضعیف، بدشانسی یا خطای ساده انسانی است.
در حالی که در نظر گرفتن و برنامه ریزی برای مشکلات احتمالی می تواند مفید باشد، همچنین مهم است که چشم انداز مثبت داشته باشید و تصور نکنید که همه چیز اشتباه پیش می رود.یک رویکرد متعادل که هم پتانسیل موفقیت و هم شکست را در نظر می گیرد، احتمالاً بهترین نتیجه را به همراه خواهد داشت.
در اینجا برخی از مزایای در نظر گرفتن و استفاده از قانون مورفی آورده شده است:
آمادگی:با پیش بینی کردن و آماده سازی خود برای مشکلات احتمالی، میتوانید تأثیر شکستها را کاهش دهید و خطرات پیامدهای منفی را به حداقل برسانید.
حل مسئله:با در نظر گرفتن بدترین حالت های ممکن، می توانید برنامه ها و حوادث غیر مترقبه را مدیریت کنید.
انعطاف پذیری:با پذیرش ای موضوع که ممکن است همه چیز همیشه آنطور که برنامه ریزی کردید پیش نرود، می توانید ذهنیت انعطاف پذیرتری ایجاد کرده و برای مقابله با چالش ها و شکست ها مقاوم تر شوید.
انتظارات واقع بینانه:قانون مورفی می تواند به کاهش انتظارات غیر واقعی و جلوگیری از نا امیدی کمک کند.
بهبود تصمیم گیری:با در نظر گرفتن خطرات و معایب احتمالی می توان تصمیمات آگاهانه و سنجیده تری گرفت.
به طور کلی، اگرچه قانون مورفی ممکن است در نگاه اول منفی به نظر برسد، اما در واقع میتواند ابزاری مفید برای برنامهریزی، آمادهسازی و حل مسئله باشد، البته اگر به روشی درست مورد بررسی قرار گیرد.
استفاده از قانون مورفی معایبی نیز دارد، از جمله:
چشم انداز منفی:تمرکز بر این ایده که همه چیز اشتباه پیش می رود می تواند منجر به دیدگاه منفی و عدم اعتماد به توانایی های شما شود.
آمادگی بیش از حد:در حالی که آمادگی مهم است، تمرکز بیش از حد بر احتمال اشتباه شدن چیزها می تواند منجر به آمادگی بیش از حد و تمرکز بیش از حد بر بدترین اتفاق ها شود.
پیش بینی های نادرست:قانون مورفی یک مفهوم علمی اثبات شده نیست و تمرکز بیش از حد بر روی آن می تواند منجر به پیش بینی های نادرست و تخمین بیش از حد احتمال نتایج منفی شود.
فرصت های ازدست رفته:با تمرکز بیش از حد بر مشکلات احتمالی، ممکن است فرصت ها را از دست بدهید و اتفاق های مثبت را نادیده بگیرید.
بی انگیزگی:این ایده که ممکن است همش اتفاق های بد بیفتد یا همه چیز بد پیش برود، می تواند انگیزه شما را کاهش دهد و انگیزه شما را برای پیگیری اهدافتان کاهش دهد.
اساساً قوانین مورفی به شما کمک میکنند تا کنترل خود بر شرایط خاص را دوباره بهدست آورید. این قوانین فقط به شما کمک میکنند تا بیشترین تلاش برای گرفتن بهترین نتیجه را بهکار ببندید.در ادامه، به موقعیتهایی میپردازیم که میتوانید در آنها از قوانین مورفی استفاده کنید تا قادر به کنترل نتیجهی کارها و موقعیتهای مشخص باشید:
حلقه ازدواجتان را گم کردهاید. دارید تمام تلاشتان را میکنید با این امید که آن را بیابید، اما هنوز پیدایش نکردهاید. این قانون در چنین موقعیتی چگونه قرار است کمک کند؟ خیلی ساده به آخرین جایی که قرار است بگردید فکر کنید، اما ابتدا به سایر جاها سر بزنید. درنهایت حلقهی خود را جایی پیدا خواهیدکرد که فکرش را میکردید.
وقتی در صف مرکز خرید ایستادهاید و صف هم بسیار طولانی است، فقط کافی است به این فکر کنید که بقیهی صفها به جز صف شما، سریعتر حرکت میکنند. اینگونه از منتظر ماندن برای نوبت خود کلافه نمیشوید. خیلی ساده فکر کنید هر صفی که در آن بایستید خیلی آهسته حرکت میکند.
نرمافزاری در رایانهتان مدام خراب میشود و به این فکر میکنید که آن را پیش یک متخصص فناوری اطلاعات ببرید. در ابتدا باید به نتیجهی کار فکر کنید. باید در ذهن خود این را متصور شوید که قرار است نرمافزار بعد از کار متخصصان، بدونشک درست شود.
شاید قانون مورفی به تنها چند موقعیت در زندگیتان اعمال شود، اما مجبور نیستید به هر موقعیتی با یک دید منفی نگاه کنید. رویکرد منفی، تأثیر صددرصدی روی تلاشهای شما در قِبال یک کار یا موقعیت میگذارد. همچنین این قانون به افراد کمک میکند تا کارها را به روشی بهتر و مثبتتر انجام دهند. بستگی به این دارد که چگونه از قوانین مورفی در موقعیتهای مختلف زندگی روزمرهی خود استفاده کنید. نتیجه میتواند مثبت یا منفی باشد، اما همه چیز به طرزفکر، افکار و تلاشهای شما بستگی دارد. بنابراین، بهتر است زمانی از قانونی مورفی استفاده کنید که درحال گرفتن تصمیماتی مهم برای زندگیتان هستید.