ساعدنیوز
ساعدنیوز

حکایت های جالب و خواندنی بهلول

  جمعه، 11 شهریور 1401   زمان مطالعه 7 دقیقه
حکایت های جالب و خواندنی بهلول
حکایت های بهلول داستان های کوتاه طنزآمیز و پندآموز هستند.در ادامه با چند حکایت کوتاه از بهلول آشنا خواهید شد.

چند حکایت زیبا و پندآموز بهول

بهلول، یکی از عقلای مجانین سدهٔ دوم هجری و معاصر هارون الرشید بود. هارون و خلفای دیگر از بهلول موعظه می طلبیدند. بهلول را از شاگردان امام کاظم (ع) دانسته اند. زمانی که بهلول از سوی هارون الرشید در معرض خطر قرار گرفت خود را به جنون زد ولی در مواقع لزوم به مردم پند واندرز می داد. بهلول در سال 190 قمری درگذشت. حکایت های بهلول داستان هایی کوتاه، جالب و آموزنده هستند که گاه حکایاتی طنزآلود و خنده دار نیز در بین آنها یافت می شود.همراهان عزیز لطفا نظرات خود را درباره حکایت ها با ما به اشتراک بگذارید.

بهلول

حکایت جالب بهلول و تقسیم عادلانه

گویند روزگاری کار بر ایرانیان دشوار افتاده بود، و آن دشواری دندان طمع عثمانی را تیز کرده و سلطان عثمانی به طمع جهانگشایی چشم بر دشواری های ایرانیان دوخته بود. پس ایلچی فرستاد که همان سفیر است، تا ایرانیان را بترساند و پس از آن کار خویش کند.

ایلچی آمد و آنچنان که رسم ماست با عزت و احترام او را در کاخی نشاندند و خدمت ها کردند. به روز مذاکره رسمی وکیلان همه یک رای شدند که این مذاکره حساس است و بدون بهلول رفتن به آن دور از تدبیر کشورداری است. وزیر که خردمند بود گفته وکیلان مردم پذیرفت و بهلول را خواست و خواهش کرد او هم همراه باشد. بهلول که هشیار بود و با نیک و بد جهان آشنا، هیچ نگفت و پذیرفت.

سفره گستردند و آنچنان که رسم ماست به میهمان نوازی پرداختند. بهلول روبروی سفیر عثمانی در آن سوی سفره نشسته بود. پلو آوردند در سینی های بزرگ، و بر سفره چیدند، زعفران بر آن ریخته و به زیبایی آراسته. سفیر عثمانی به ناگهان کاردی برگرفت و هر چه زعفران بر روی پلو بود به سوی خویش کشید و نگاهی به بهلول انداخت.

بهلول هیچ نگفت. قاشقی برداشت و با ادب بسیار نیمی از زعفران سوی خود آورد و نیم دیگر برای سفیر گذاشت. سفیر برآشفت و با کارد خویش پلو را به هم زدن آغاز کرد. آنچنان بلبشویی شد که کمتر زعفرانی دیده می شد و بخشی از پلو هم به هر سوی سفره پراکنده شده بود. بهلول دست در جیب کرد و دو گردو به روی پلو انداخت. سفیر آشفته شد و تاب نیاورد و خوراک وانهاد و دستور رفتن داد.

عثمانی ها بی خوردن خوراک و با شتاب بر اسب ها نشسته و رفتند. وزیر که خردمند بود اما در کار بهلول وامانده و از ترس رنگش مانند زعفران گشته، نالان شد و به بهلول گفت این چه کاری بود، همه کاسه کوسه ها به هم ریخته شد و آینده ناروشن است. بهلول پاسخ داد مذاکره پایان یافت و بهتر از آن شدنی نبود. وزیر چگونگی آن پرسید. همگان ادب بهلول بر سفره دیده بودند و او بی کم و کاست تدبیر خویش نیز بگفت.

سفیر آنگاه که کارد برگرفت و همه زعفران سوی خویش کشید، دو چیز گفت. نخست آن که با کارد آغازید و نه با قاشق، یعنی که تیغ می کشیم و دیگر اینکه همه جهان از آن ماست، تسلیم شوید. من قاشق برداشتم و نیمی پیش کشیدم. یعنی که نیازی به تیغ کشیدن نیست، نیم از آن شما و نیمی هم از ما. او برآشفت و پلو به هم زد و من نیز دو گردو انداختم. و این گردو که در قم و ری به آن جوز هم گویند، چون دو شود همه دانند که چه گوید، شما چگونه ندانی، مگر ایرانی نیستی. وزیر شرمگین شد و آفرین ها بر بهلول خواند.

و بدین گونه است که بهلول را که به راستی دیوانه ای بود الپر، و دیوانگی های بسیار داشت، دانا نیز گفته اند، از آنجا که به روز حادثه خردمندتر از هر فلسفه باف گنده دماغ و فقه خوان خشک مغز بود.

حکایت جالب قیمت هارون الرشید

روزی بهلول در حمام مشغول استحمام بود که ناگاه هارون الرشید و جمعی از یارانش وارد حمام شدند و چشم هارون الرشید به بهلول افتاد و از بهلول پرسید که اگر بخواهی من را بخری به چه قیمت می ارزم؟!
بهلول گفت: پنجاه دینار.
هارون الرشید برآشفت و گفت: نادان پنجاه دینار که فقط لُنگ من می ارزد.
بهلول نیز در جوابش گفت: من هم فقط لُنگتان را قیمت کردم وگرنه خود خلیفه که ارزشی ندارد.

حکایت زیبای بهلول و سوداگر

روزی سوداگری بغدادی از بهلول سوال نمود من چه بخرم تا منافع زیاد ببرم؟ بهلول جواب داد آهن و پنبه. آن مرد رفت و مقداری آهن و پنبه خرید و انبار نمود اتفاقا" پس از چند ماهی فروخت و سود فراوان برد. باز روزی به بهلول بر خورد. این دفعه گفت بهلول دیوانه من چه بخرم تا منافع ببرم؟ بهلول این دفعه گفت پیاز بخر و هندوانه.

سوداگر این دفعه رفت و سرمایه خود را تمام پیاز خرید و هندوانه انبار نمود و پس از مدت کمی تمام پیاز و هندوانه های او پوسید و از بین رفت و ضرر فراوان نمود. فوری به سراغ بهلول رفت و به او گفت در اول که از تو مشورت نموده، گفتی آهن بخر و پنبه، نفعی برده. ولی دفعه دوم این چه پیشنهادی بود کردی؟

تمام سرمایه من از بین رفت. بهلول در جواب آن مرد گفت روز اول که مرا صدا زدی گفتی آقای شیخ بهلول و چون مرا شخص عاقلی خطاب نمودی من هم از روی عقل به تو دستور دادم . ولی دفعه دوم مرا بهلول دیوانه صدا زدی، من هم از روی دیوانگی به تو دستور دادم . مرد از گفته دوم خجل شد و مطلب را درک نمود.

حکایت جالب بهلول و مرد غریب

روزی بهلول از راهی می گذشت. مردی را دید که غریب وار و سر به گریبان ناله می کند. بهلول به نزد او رفت سلام نمود و سپس گفت: آیا به تو ظلمی شده که چنین دلگیر و نالان هستی؟
آن مرد گفت: من مردی غریب و سیاحت پیشه ام و چون به این شهر رسیدم، قصد حمام و چند روزی استراحت نمودم و چون مقداری پول و جواهرات داشتم از بیم سارقین آنها را به دکان عطاری به امانت سپردم و پس از چند روز که مطالبه آن امانت را از شخص عطار نمودم به من ناسزا گفت و مرا فردی دیوانه خطاب نمود.
بهلول گفت: غم مخور. من امانت تو را به آسانی از آن مرد عطار پس خواهم گرفت. آنگاه نشانی آن عطار را سوال نمود و چون او را شناخت به آن مرد غریب گفت: من فردا فلان ساعت نزد آن عطار هستم تو در همان ساعت که معین می کنم به دکان آن مرد بیا و با من ابداً تکلم نکن اما به عطار بگو امانت مرا بده. آن مرد قبول نمود و برفت.
بهلول فوری نزد آن عطار شتافت و به او گفت: من خیال مسافرت به شهر های خراسان را دارم و چون مقداری جواهرات که قیمت آنها معادل 30 هزار دینار طلا می شود دارم، می خواهم نزد تو به امانت بگذارم تا چنانچه به سلامت بازگردم آن جواهرات را بفروشم و از قیمت آنها مسجدی بسازم.
عطار از سخن او خوشحال شد و گفت: به دیده منت. چه وقت امانت را می آوری؟
بهلول گفت: فردا فلان ساعت و بعد به خرابه رفت و کیسه ای چرمی بساخت و مقداری خورده آهنی و شیشه در آن جای داد و سر آن را محکم بدوخت و در همان ساعت معین به دکان عطار برد.
مرد عطار از دیدن کیسه که تصور می نمود در آن جواهرات است بسیار خوشحال شد و در همان وقت آن مرد غریب آمد و مطالبه امانت خود را نمود. آن مرد عطار فوراً شاگرد خود را صدا بزد و گفت: کیسه امانت این شخص در انبار است. فوری بیاور و به این مرد بده.
شاگرد فوری امانت را آورد و به آن مرد داد و آن شخص امانت خود را گرفت و برفت و دعای خیر برای بهلول نمود.
دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربحث های هفته   
الهام چرخنده: من برای همه کسانی که کتکم زدند، باعث بیماری قلبی شدند نفرین ندارم اما الهی که به درد من دچار بشید+ویدیو (112 نظر) عرض ارادت فریبا نادری به امام خمینی(ره): مرد بزرگ جایت خالی است در میان مردمان سرزمینِ نور؛ ممنون که این انقلاب رو برایمان رقم زدی+ عکس (110 نظر) مازیار لرستانی: ای کاش به جای روز زن و روز مرد، روز شرف و انسانیت داشتیم+عکس (106 نظر) تذکر جدی علی دایی به اعجوبه طنز ایران: دفعه آخرت باشد که ادای من را درآوردی! (79 نظر) علی دایی در واکنش به تقلید صدایش در مراسم استقلالی‌ها: در گذشته پادشاهان دلقک‌هایی داشتند که وظیفه‌شان تقلید صدا و خنداندن مردم بود+عکس (62 نظر) سحر زکریا خطاب به شهاب حسینی: این جماعت چه می دانند که در خیابان با من چه کردید از اینکه یورش آوردید برای زدن من فراموش نمی کنم! +عکس (57 نظر) شعرخوانی زیبا و دلنشین رهبر معظم انقلاب: ای تکیه گاه و پناه زیباترین لحظه های پرعصمت و پر شکوه تنهایی و خلوت من+ویدیو (54 نظر) سحر زکریا: بهنوش بختیاری نخود هر آشه در حد من نیست که بخوام باهاش دهن به دهن بشم! خانم بختیاری در بین همکاران جوک هستن!+فیلم (40 نظر) شیلا خداداد: موهامو رنگ نمیکنم چون همینجوری و نچرال بودن رو دوست دارم؛ وقتی عروسی برم لاک میزنم و برمیگردم پاک میکنم+ ویدیو (39 نظر) مریم مومن: تمام پسرهای محله رو زدم هیچکس بدون اجازه من نباید از کوچه رد میشد باید زنگ در رو میزدن بعد رد میشدن+فیلم (36 نظر) امام جمعه پردیسان: از رهبری تقاضا دارم اجازه ساخت بمب اتم را صادر کنند +فیلم (32 نظر) ژیلا صادقی: من زنی هستم، آزاد/ در فطرت من حیا نهاده شده/می‌دانم از کجا باید شروع کنم و کجا می‌شود رها شد (32 نظر) لیلا اوتادی: من ترک هستم، منتها نه تُرک تبریز و اردبیل؛ ترک قشقاییِ شیراز هستم+ویدیو (30 نظر) مهراوه شریفی نیا، بازیگر سریال کیمیا با پوششی متفاوت و با گوشواره هایی با طرح انگور در شبکه تلویزیونی افغانستان حضور یافت+ویدیو/ تعریف و تمجید خانم بازیگر از مهمان نوازی مردم در کابل (27 نظر) علی دایی: دکترها گفته بودند شاید زیر عمل زنده نمانم، میتوانستم همه جای دنیا زندگی کنم اما همه درآمدم را در ایران سرمایه‌گذاری کردم...+عکس (26 نظر)
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
تیتر امروز   
یک ترنس یا همان دوجنسه در بین گروگانگیران افغانی در حواشی داغ امروز سه‌شنبه 6 آذر 1403
اردوغان: دولت نتانیاهو از کشتار لذت میبرد
پزشکیان: اکثر یارانه‌ها به کسانی می‌رسد که احتیاجی به آن ندارند
میان‌رده بعدی شیائومی پردازنده پرقدرت و باتری غول‌پیکر خواهد داشت؟
خبرهای خوش اقتصادی پزشکیان برای بازنشستگان: از وام 30 میلیونی تا افزایش حقوق
گرانترین گوشت گوسفندی در بازار ایران رکورد خودش را حفظ کرد: هر کیلو 820 هزار تومان!
پاسخ جالب رهبر معظم انقلاب به استفتاء درباره موسیقی فیلم هایی که از صداوسیما پخش میشود
قبض برق بیش از 24 میلیون مشترک زیر 50 هزار تومان است
3 میلیون جوان ایرانی نه شاغلند نه محصّل
تسلیحات هسته‌ای آمریکا در اروپا، هدف حمله روسیه خواهد بود
ضارب امام جمعه کازرون سابقه بمب‌گذاری داشت/ جزئیات
پیامدهای امنیتی سفر پزشکیان به سیستان
فال شمع روزانه امروز سه شنبه 6 آذر 1403
ال 90 ایرانی چه فرقی با ال 90 رنو دارد؟
فال قهوه با نشان روز دوشنبه 6 آذر ماه 1403
منتخب روز   
تهران گردی / معرفی 36 پارک تفریحی و جذاب تهران؛ پایتخت را بهتر بشناسید آلبوم تصاویر ورزشی و خصوصی محمدهادی ساروی کُشتی گیر چشم ابرو مشکی ایرانی ؛ از کافه گردی و پاریس گردی تا پُشتک روی تُشک و مدال طلا مفاخر ورزشی ایران/ غلامرضا تختی از تولد تا مرگ گزارش تصویری دیدار تاریخی بسیجیان با ولی امر مسلمین جهان در سالروز تشکیل بسیج 20 میلیونی استقلال و پرسپولیس روی لبه تیغ/ روی مرز بین صعود و سقوط (فیلم) نظر رهبر معظم انقلاب درباره تخت جمشید / افتخاری ندارد، خدا می‌داند چقدر بیگناه مقابل تخت طاغوت‌های زمان به قتل می‌رسیدند ... کرکره خنده؛ بدل مهران مدیری: مدیری برای همیشه از ایران رفت اونور آب شبکه ای برای خودش تاسیس کرده به نام جوج تی وی من هم بدل مدیری هستم اسمم نعمت برزو کلایه است!+فیلم نگاهی به تیپ و استایل خوشرنگ و پرانرژی بهنوش بختیاری در اتاق گریم جوکر/ میکس زیبای سفید و قرمز👌 حضور بی شرمانه احسان کرمی و برزو ارجمند در عروسی مختلط ساسی مانکن به بهانه پاشیدن نمک روی زخم آبادانی ها+عکس واضح وام 680 میلیارد تومانی آقای مدیرعامل از بانک خودش! نگاهی به چیدمان سنتی و شیک اتاق پذیرایی مسعود کیمیایی، کارگردان خائن‌کشی و برنده تندیس حافظ/ خودنمایی مبلمان چرمی و تابلوهای زیبای نقاشی ایده ست کردن ست چهارخانه‌ پاییزی با این بازیگران مشهور ایرانی / از الناز شاکردوست تا پریناز ایزدیار و سمیرا حسن پور + عکس