نگاهی به ضرب المثل جالب روباه و مرغ های قاضی
مثل ، سخن كوتاه و مشهوری است كه به قصه ای عبرت آمیز یا گفتاری نكته آموز اشاره می كند و جای توضیح بیشتر را می گیرد . دانشمندان تاریخ و جامعه شناسان در بررسی روحیات و اخلاق گذشتگان از مثل های جاری هر محلی استفاده می کنند . دانستن مثل ها گفتن و نوشتن را آسان می کند . چون این جمله ها کوتاه و زیباست و بر دل می نشیند و گفتگوی دراز را کوتاه می کند و اگر در جای خود استفاده شود اثر حرف بیشتر می شود .باید بدانیم که درست به کار بردن مثل هم خودش یک هنر است . اگر در جای نامناسب گفته شود و یا با موضوعی که در میان است مطابق نباشد ممکن است صورت متلک به خود گیرد .در ادامه برای بررسی ضرب المثل جالب روباه و مرغ های قاضی با ساعدنیوز همراه باشید.
داستان ضرب المثل جالب روباه و مرغ های قاضی
در جنگلی سرسبز، گرگ و روباهی چندین سال با هم رفیق بودند. بیشتر وقت ها این دو دوست با هم برای شكار به حیوانات حمله می كردند و با هم آن حیوان را می خوردند. ولی معمولاً هركدام خودش به دنبال غذا می رفت مگر اینكه حیوانی كه می خواست شكار كند به حدی بزرگ بود كه تنهایی نمی توانست آن حیوان را شكار كند و از دوستش كمك می گرفت.
شكار رفتن و تقسیم خوراكی دو نفره میان این دو حیوان دوستی و نزدیكی ایجاد كرده بود. و حتی گاهی می شد كه این دو حیوان چندین روز غذایی برای خوردن پیدا نمی كردند و گرسنه می ماندند.
در یكی از این دفعات گرگ گرسنه، همین طور كه به دنبال غذا می گشت از كنار مرغدانی خانه ی بزرگی گذشت و نگاهی به مرغدانی انداخت و دید پنج تا مرغ و خروس چاق در آنجا مشغول دانه خوردن هستند.
گرگ كمی فكر كرد و برگشت داخل جنگل و دنبال دوستش روباه گشت و هر جوری بود روباه را پیدا كرد و به او گفت: بلند شو بیا كه به اندازه ی چند روزمان غذای چرب و نرم پیدا كردم. روباه كه خیلی گرسنه بود با خوشحالی به گرگ گفت: بگو غذا كجاست كه من دیگر طاقت گرسنگی ندارم؟
گرگ گفت: دنبال من بیا تا نشانت بدهم و یكراست روباه را پشت حصار مرغدانی خانه آورد و گفت: ببین آنجا در مرغدانی است كه بازمانده. كسی هم امروز در خانه نیست، وگرنه تا الان در مرغدانی را بسته بود، فقط كافی است كمی عجله كنی و در یك چشم برهم زدن حداقل یكی از مرغ ها را بگیری و بیاوری.
روباه كه منتظر چنین موقعیتی بود از پشت حصارها دور زد و به در مرغدانی رسید. اما همین كه آمد بپرد داخل مرغدانی یك لحظه با خود گفت: چه طور شده كه گرگ با اینكه اینقدر گرسنه است خودش از شكار چنین لقمه آماده و لذیذی صرف نظر كرده و شكار مرغ ها را به من پیشنهاد می دهد. بهتر است صبر كنم تا برای خوردن یك غذای لذیذ خودم را به كشتن ندهم.
كمی كه گذشت روباه از مسیری كه آمده بود برگشت و خود را به گرگ رساند، گرگ گفت: چی شد؟ چرا نرفتی توی مرغدانی؟ روباه گفت: اینجا خانه ی چه كسی است؟ این مرغ ها برای چه كسی هستند؟ چرا صاحب خانه چنین اشتباهی كرده و در مرغدانی را باز گذاشته؟
گرگ گفت: چه فرقی برای ما می كند، اینجا خانه ی قاضی شهر است. حتماً عجله داشته و حواسش به مرغ و خروس هایش نبوده. روباه با شنیدن این حرف ها مثل حیوانی كه شكارچی ماهری را دیده باشد پا به فرار گذاشت. گرگ دوید تا خود را به روباه رساند و گفت: چی شده؟ چرا فرار می كنی؟
روباه گفت: از گرسنگی علف بخورم، بهتر است تا مرغ و خروس های خانه ی قاضی شهر را بخورم. اگر قاضی بفهمد كه این دزدی، كار من است، كافی است بگوید از فردا گوشت روباه حلال است. آن وقت تو فكر می كنی من بتوانم جان سالم به در ببرم و كمتر از یك هفته نسل روباه ها منقرض می شود.
کاربرد ضرب المثل جالب روباه و مرغ های قاضی
این ضرب المثل برای پرهیز كردن به افراد عادی جامعه از درافتادن با ثروتمندان و افراد بانفوذ حكومت به كار می رود.
همراهان عزیز ساعدنیوز ، زبان فارسی یکی از غنی ترین زبان های جهان است که در آن ضرب المثل های بیشماری وجود دارد. برای آگاهی بیشتر درباره این ضرب المثل ها با بخش ضرب المثل ساعدنیوز همراه باشید.
بی صبرانه منتظر نظرات مفید و ارزشمندتان هستیم.