حضرت رباب یکی از شیرزن ترین مادر داغ دیده در تاریخ اسلام می باشد که همراه پشتبان قوی امام حسین(ع) بود و ه9یسچ شکایتی از وضعیت موجود نداشت . هم اکنون ما برای شما عزیزان از دلسوختگیه این بانوی دوعالم برای شما متن و شعر هایی گرد آوری نموده ایم امیدوارم از مطالب ارائه شده لذت ببرید .با ساعد نیوز همراه باشید.
زیباترین دلنوشته کوتاه در مورد حضرت رباب
یاامیرالمومنین ای بوتراب
بده قلاده مادست رباب (سلام الله علیها)
***
انگور صبر من شده از عشق تو شراب
من کلب آستان توام , حضرت رباب (سلام الله علیها )
***
زنجیر بیارید که خرابم امشب
انگار که مست از می`نابم امشب
دیوانه شدم خون سرم مال شماست....
در باب جنون مثل ربابم امشب
***
چایی میان روضه تان می شود شراب
لب تشنه ام حسین بده جرعه ایی تو آب
تا جان بود مرا به درت نوکرم حسین
پست ومقام داده به من اصغرت رباب س
***
ملیـکه ی غــم رُبـــاب عـزیزة الحــسین
نکنــد از غـل و زنجــیر مرا ســلب کنیــد
ســر قــلاده کشــیدید ؛ مــرا جــلب کنــید
خســته ام کــاش نگــاهی ســوی ایـن قلــب کنــید
پاســبانی درت را هــدیه به ایـن کلــب کنــید
***
««««نوش جون حضرت ربابی ها س»»»»
زاهدی گفته ست که در گمراهیم
در مسیر بدعتیان راهیم
گفتم او را چه میخواهی بگو
بعد زینب س من رباب س الٰهیم
***
من بریدم زهمه تاکه خرابت باشم
عقل راپس زدمو مست شرابت باشم
جلوی چشم همه دادکشیدم حسین
یه نظرکن که من کلب ربابت باشم
***
هرکه رابزم شرابیست دراین دار فنا
بزم ما بزم"رباب" همین را عشقست
***
ربــــاب بـیا و ایــن دفــع بـا ایـن "سگــــــت "بــساز
قــلاده ی ز جنــس نــخ چــادرت بســاز
***
بر سنگ مزار همه کس نام نویسند...
یا حضرت رباب س
من گمشده عشق توام نام ندارم.
***
سر خوشم از این اگاهیم
من رباب اللهی ام
***
هستم گدای سفره شاهانه ی رباب
ایل و تبار من همه دیوانه ی رباب
***
حق او با گریه ی تنها نمی گردد ادا
پیر کن ما را خدایا در عزای فاطمه(س)
***
"حضرت رباب"
مادرِ اصغرِ شش ماهه، خود اقیانوس است
رَب آب است و در این جلوه ربابش کردند...
***
اولین روز مرا دیوانه کردند/
جدا از سجده و سجاده کردند
همانجا این سگ بی خانمان را/
به عشق رباب قلاده کردند
***
یا حضرت رباب" سلام الله عليها
هرچه ميخواست دلم از تو، برآورده شده!
آرزوي "بفدايت بشوم" مانده هنوز
***
شش ماهه دادو کار هزاران پسر نمود
ام البنين دوم عالم خطاب شد
***
آنکه به بزم عاشقان خراب است
کلب سرای حضرت رباب س است
***
آدم کسی بود که سگ کوی رباب است
مارا سگان در به درش افریده اند.
***
گــوينـد خــدا همــيشه با ماسـت/ربابْ(سلام الله) نكنـد خـــــدا تـو باشـى...
***
یا رباب همه آبادنشینان ز خرابی میترسند...من خراب تو شدم ز همه آبادترم...
***
یا رباب.....
چه رتبه اي است تو را كه سر نماز شبت
حسين هم به تو مي گفت، التماس دعا!
***
دانی که چرا طفل به هنگام تولد در همهمه و زمزمه و آه و فغان است
چون قبل تولد ز رباب قصه اصغر بشنیده زین رو به ابد اشک به طفلان روان است
***
دلم پر آتش و چشمم پرآب شد هردو
دوخانه وقف تو کردم خراب شد هردو
***
اگر شفیع همه روز حشر قنداق است
رباب؛مادری اش را به خلق کرده تمام
مادرجان!!!یارباب روزت مبارک
***
ميشينه رو خاک خدا خدا ميگه
بعضي وقتا حرفاشو به ما ميگه
نيمه شب وقتى که از خواب ميپره
دستاش و تکون ميده لا لا ميگه
حرمله گلشنم و ازم گرفت
گل رو دامنم و ازم گرفت
من يه شب لالا نگم دق ميکنم
لالايى گفتنم و ازم گرفت
***
ز دامان رباب طفلی بیامد ز مهرش در پدر میلی بیامد
زمانی اشک او بر گونه آمد بر آفاق جهان سیلی بیامد
***
از ازل من را رباب الله بود
اصغر آمد بر تجلی ها فزود
***
رباب به جاي آب ز شرم تو آب شد
آتش گرفت ، سوخت و غرق عذاب شد
حتي خيال قطره ي آبي سراب شد
لبش ز تاول رويت كباب شد
وقتي عمود خيمه ي عباس را كشيد
گفتم رباب خانه ي عمرت خراب شد
***
..تشابه...
بس که از داغ علی اصغر خمیده قامتت
اشتباها فکر کردم مادرم هستی رباب...
***
خانم جان یا رباب....
دست مرا بگیر وبکشم سمت کربلا
از دوری مقام اصغرتان افسرده گشته ام.
***
دارد گناه مرا میکند خراب
دست مرا بگیر یاحضرت رباب سلام الله عليها
مگه من مادر چندتا پسرم که کشتنت؟
قربون دندونای شیریت برم که کشتنت
***
هنوزم بعضی شبا خواب می بینم شیر می خوری
هنوزم نمی شینه تو باورم که کشتنت
***
هی می گفتم به خودم، عصای دستم اصغره
پیر شدم، منو سر مزار جدّش می بره
***
کاش می شد یه بار دیگه موی تو رو شونه کنم
می میرم اگه یه شب گونه هاتو بو نکنم
***
مثل یه قرآن جیبی بودی تو دست بابات
رفتی من فقط می گفتم که خدا پشت و پنات
***
یه دلم می گفت اینا به پستی عادت دارن
یه دلم می گفت یه ذرّه که مروّت دارن
***
مگه این بچه که رو دست باباش تاب می خوره
بیشتر از یه قاشق چای خوری آب می خوره؟
مگه من مادر چندتا پسرم که کشتنت؟
قربون دندونای شیریت برم که کشتنت
***
هنوزم بعضی شبا خواب می بینم شیر می خوری
هنوزم نمی شینه تو باورم که کشتنت
***
هی می گفتم به خودم، عصای دستم اصغره
پیر شدم، منو سر مزار جدّش می بره
***
کاش می شد یه بار دیگه موی تو رو شونه کنم
می میرم اگه یه شب گونه هاتو بو نکنم
***
مثل یه قرآن جیبی بودی تو دست بابات
رفتی من فقط می گفتم که خدا پشت و پنات
***
یه دلم می گفت اینا به پستی عادت دارن
یه دلم می گفت یه ذرّه که مروّت دارن
***
مگه این بچه که رو دست باباش تاب می خوره
بیشتر از یه قاشق چای خوری آب می خوره؟
مگه من مادر چندتا پسرم که کشتنت؟
قربون دندونای شیریت برم که کشتنت
***
هنوزم بعضی شبا خواب می بینم شیر می خوری
هنوزم نمی شینه تو باورم که کشتنت
***
هی می گفتم به خودم، عصای دستم اصغره
پیر شدم، منو سر مزار جدّش می بره
***
کاش می شد یه بار دیگه موی تو رو شونه کنم
می میرم اگه یه شب گونه هاتو بو نکنم
***
مثل یه قرآن جیبی بودی تو دست بابات
رفتی من فقط می گفتم که خدا پشت و پنات
***
یه دلم می گفت اینا به پستی عادت دارن
یه دلم می گفت یه ذرّه که مروّت دارن
***
مگه این بچه که رو دست باباش تاب می خوره
بیشتر از یه قاشق چای خوری آب می خوره؟
***
لبای کوچیکتو به هم نزن، کشتی منو
آخرین سرباز این خانواده، تو هم برو
***
الهی هیشکی تو آغوش باباش شهید نشه
الهی هیچ مادری تو دنیا ناامید نشه
***
شما که به برق سکه های کوفه دل خوشین
خودتون بچه ندارین مگه؟ بچه می کشین؟
***
هی می گن گریه نکن، داره می سوزه جیگرم
هیشکی حالمو نمی فهمه، بابا یه مادرم
***
هرکی خواست بخونه از من توی روضه یا کتاب
اولش آه بکشه، بعد بگه بیچاره رباب
***
حرمله، غذای من یه عمره خون جیگره
من نمی گذرم ازت، خدا هم از تو نگذره
لبای کوچیکتو به هم نزن، کشتی منو
آخرین سرباز این خانواده، تو هم برو
***
زیباترین دلنوشته طولانی در مورد حضرت رباب
ای آفتاب, سایه ی خورشید گنبدت
باغ بهشت, باغچه ی شهر مشهدت
ما را نوشته اند میان اسیرها
از عاشقان درهمِ زلف مجعدت
دنیا فقیر آمد و سرمایه دار رفت
حاتم درست می شود از لطف بی حدت
قبل از ولادتت به ولایت رسیده ای
جبریل خواند “عالم آل محمدت”
ما که صدا زدیم تو را “یا ابالجواد”
ای جان ما فداییِ فرزند ارشدت
“حاجات ماست یا عدد پنج یا که هشت
ما خانه می خریم فقط با پلاک هشت”
ای خنده ات تبلور طبع دچار ما
از تو گرفته وام شرف, اقتدار ما
ختم خزان ماست تجلی گنبدت
صحن بهشت توست شروع بهار ما
صلح است بین آینه و سنگ این حرم
دل رحم تر نبود از آئینه دار ما
ما با کدام سجده تشکر کنیم که
افتاده دست دامن تو کار و بار ما
وقتی که اشک ریخت همه فیض می برند
باید نشست موقع گریه کنار ما
“ای بانی بهشت حریم مکرمت
رقص ملائک است به فتوای پرچمت”
پرواز می دهیم پری را که بسته نیست
با بوسه می زنیم دری را که بسته نیست
ما درد می کشیم اگر داد می کشیم
درمان نمی کنند سری را که بسته نیست
یک عمر ما به لطف شما تکیه کرده ایم
بر ما نبند آن نظری را که بسته نیست
تو قول داده ای که ببندی بیا ببند
پلک امید محتضری را که بسته نیست
با در زدن به هر چه بخواهیم می رسیم
از ما نگیر پشت دری را که بسته نیست
“دنبال نور آمده ها را نگاه کن
از راه دور آمده ها را نگاه کن”
مشهد امید داد که ما زندگی کنیم
با ذکر یا امام رضا زندگی کنیم
گفتیم خرج زندگی و گفت پای من
یعنی اجازه داد گدا زندگی کنیم
یا ایها الرئوفِ سر راه مانده ها
جا هست در کنار شما زندگی کنیم؟
مردن به پای عشق تو عین سعادت است
حالا که عاشقیم چرا زندگی کنیم
ما دل به زلف پنجره فولاد بسته ایم
تا با برات کرب و بلا زندگی کنیم
“زلفت اگر نبود رهایی نداشتیم
برگ برات کرب و بلایی نداشتیم”
اصلا به خاک پات سرم دوخته شده
امّید مادر و پدرم دوخته شده
زیر نظر گرفته مرا مهربانی ات
از این نظر به تو نظرم دوخته شده
مثل کبوتران تو جلد حرم شدم
طوری که در هوات پرم دوخته شده
دست گدا بهانه به دست تو می دهد
چشم گدا به دست کرم دوخته شده
هر سال به زیارت مخصوصه ی شما
رزق محرم و سفرم دوخته شده
“خود را شبیه ابن شبیب تو می کنیم
وقتی که یاد جد غریب تو می کنیم”
با یاد یوسفی که تنش پیرهن نداشت
بر روی خاک بود و سری بر بدن نداشت
یک عده می زنند و یک عده می برند
انگشتر و عبا و ردا ظاهراً نداشت
این ضربه ها اجازه ندادند پا شود
از زیر چکمه ها نفسِ پا شدن نداشت
در بوریا که ریخته شد جمع شد حسین
پس بی کفن نبود کفن داشت تن نداشت
میگفت خواهرش لب گودال قتلگاه
این رو به قبله اینهمه نیزه زدن نداشت
زینب که هست مادرمان را صدا نزن
پیش رباب حداقل دست و پا نزن
***
وقتی که روح عاشقان وابسته تن نیست
در مرگ فیضی هست که در زنده بودن نیست
من دیدمت با دل! بقیه را نمیدانم
هرجا که دل باشد جواب یار هم لَن نیست
با شمعدان روضه قبرم را مزین کن
تا کس نگوید خانه عشاق روشن نیست
یک زحمتی دارم!خودت بر قبر من بنویس…
چیزی به غیر از دوری تو قاتل من نیست!
دامن مکش بگذار دستم بند تو باشد
جز تو امیدی بر من آلوده دامن نیست
باهم دوباره روضه میگیریم در محشر
گیرم برای من مجال روضه فعلا نیست
***
من بیشتر از نیزه سنگ و چوب میبینم
نه نه کبودی تن تو جای آهن نیست
خیز و بگو با زینب از گودال برخیزد
شمر آمده اینجا دگر جای نشستن نیست
***
چندیست کام از مرقدت سودای خام است
هجران زده بوسیدنش عرض سلام است
سنگ است سهم مرغ از بامت پریده
هر دانه ای جز دانه ی بام تو دام است
***
اولاد دختر با پسر فرقی ندارد
تا تو امیری، این کنیز است آن غلام است
خاکی که خونت ریخت بر آن می توان خورد
در مذهبی که خاک و خون خوردن حرام است
از غصه سهم سینه ام آه دمادم
سهم دو چشمم در غمت اشک مدام است
بر تو چه رفته که دلیل گریه حتی،
گاهی صدای آب یا بوی طعام است
یا ذوق مرگِ وصل، یا دق مرگِ هجران
ما مرگمان حتمی ست، میل تو کدام است؟
امیدوارم از مطالب ارائه مورئد پسندتان باشد. وبا دوستان اهل بیت دوست به اشتراک بگذارید.برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر به بخش سرگرمی (اس ام اس) ساعد نیوز مراجعه نمایید.