جوک و لطیفه های خنده دار کودکانه

  شنبه، 22 آبان 1400   زمان مطالعه 1 دقیقه
جوک و لطیفه های خنده دار کودکانه
جوک‌ خنده‌ دار کودکانه می‌تواند داستانی باشند از سوتفاهم‌ها و بامزگی‌هایی که هر روز در زندگی روزمره ما رخ می‌دهد. تعدادی از آن‌ها را برای شما گردآوری کرد‌ه‌ایم و امیدواریم که لذت ببرید.

جوک های کودکانه

در این بخش با سری جدید جوک های بانمک و بامزه در خدمت شما هستیم. جوک ها همیشه فضایی شاد و مفرح را برای ما و عزیزانمان فراهم میکند. مفتخریم اگر در شادی شما و عزیزانتان سهیم باشیم. با ما همراه باشید.

معلم : می تونی بگی چرا فلامینگو یک پاش رو بالا نگه میداره؟

شاگرد: چون اگر دوتاش رو بالا نگهداره ، می افته!
.

.

.
به یک حلزون میگن یک دروغ شاخدار بگو.
حلزونه میگه : دویدم و دویدم ، سر کوهی رسیدم!

.

.

.

معلم : چرا مردمان نخستین روی دیوار غار نقاشی می کردن؟
شاگرد: چون خواندن و نوشتن بلد نبودند!

.

.

.

قاضی به دزد میگه : خجالت نمی کشی، این دومین باره که اومدی دادگاه.
دزد به قاضی میگه : شما که باید بیشتر خجالت بکشین که هر روز این جا هستین!

************************

طوطی سیاه

از آقا کلاغه می پرسند: اسمت چیست؟

کلاغه گفت: طوطی.

پرسیدند: پس چرا رنگت سیاه است؟

گفت: آخه توی زغال فروشی کار می کنم.

.

.

.

جواب غلط

پدر: پسرم امتحان ریاضی ات چطور بود؟

پسر: یکی از جواب ها را غلط نوشتم.

پدر: عیبی ندارد. پس بقیه سوال ها را درست حل کردی؟

پسر: نه، چون اصلا وقت نکردم به بقیه ی سوال ها نگاه کنم.

.

.

.

گوشت گاو

محمود: من از بس گوشت گاو خوردم، پر زور وقوی شدم.

مسعود: پس چرا من این قدر ماهی می خورم، شنا یاد نگرفته ام.

.

.

.

دوربین

دکتر: متاسفانه چشم شما دوربین شده است.

بیمار: آخ جون. پس یک حلقه فیلم بدهید، داخلش بیندازم وچندتا عکس بگیرم.

.

.

.

خیار

به مظفر گفتند یک جوک بگو. گفت: خیار.

گفتند: چه بی مزه. گفت: خیلی خوب بابا، خیار شور.

.

.

.

تولد

از مظفر پرسیدند: تولدت کی می شه؟

گفت: این سه شنبه نه، پنج شنبه ی دیگه.

.

.

.

بخیر گذشت

مظفر از طبقه صدم ساختمانی پرت شد. وقتی به طبقه پنجاهم رسید، گفت خدا را شکر، تا این جا که بخیر گذشت.


برچسب: جوک
دیدگاه ها

  دیدگاه ها
از سراسر وب   
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها