به گزارش سایت خبری ساعد نیوز، روزنامه اعتماد در گزارشی به حادثه مرگ آرمین، کودک کار کرمانشاهی پرداخته است.
در این گزارش می خوانید:
* زينب، عمران، جهانگير و حالا آرمين. مرگ براي آنها راه نجات از فقر و مصيبت هاي آن بود، رنج زيستن در فقر مدام اما آنجا دردناك تر مي شود كه كوتاه زماني پس از خودكشي زينب، دختر 11 ساله ايلامي حالا مرگ خودخواسته بشود، راه چاره كودكي ديگر آن هم 11 ساله اما ساكن حاشيه هاي شهر كرمانشاه، جايي كه شهره است به كارگاه هاي جمع آوري و بازيافت زباله، جايي كه كودكانش از همان روزهاي اول كودكي را فراموش مي كنند، مانند خود آرمين يا سر چهارراه شيشه پاك مي كنند، يا مثل خواهر كوچكش مي شوند ابزار دست مادربزرگ براي گدايي، رشد و نوجواني نيز در اين محله سرنوشتي جز سرنوشت برادر بزرگ تر آرمين ندارد: كانون اصلاح و تربيت.
* يك هفته طول كشيد تا پيكر بي جان آرمين به خاك سپرده شود. در اين ميان اما احتمال خودكشي آرمين با قرص متادون به نقل از خواهر 9 ساله اش، واكنش هايي را از سوي بهزيستي برانگيخت و علت مرگ آرمين تا يك ماه ديگر معطل اعلام پزشكي قانوني خواهد ماند اما چه آرمين خودخواسته به پيشواز مرگ رفته باشد و چه نه، زيستن در خانه اي كه در آن حتي يك قاشق پيدا نمي شود و سهل تر از آن پشت ديوارهاي خانه، اين مواد مخدر است كه «به سادگي آب خوردن» به دست مي آيد در كنار پدري كه به خواب خوش اعتياد فرو رفته است، چه حاصلي مي توانست براي اين پسر داشته باشد.
* روايت زندگي آرمين و خواهران و برادرانش از زبان خواهر 9 ساله نقل شده است و «جعفر دانش پرور» مسوول نمايندگي جمعيت اما م علي(ع) در كرمانشاه از رنج هاي آرمين هايي مي گويد كه پشت پس كوچه هاي خموده محله ملاحسيني در بخش حاشيه نشين شهرك جعفرآباد كرمانشاه در سكوت دست هاي يارگير، فرصت كودكي خود را از دست مي دهند. دانش پرور مي گويد:«اين كودكان با آسيب هايي مواجه هستند كه زندگي آنها را به مرگ فرسايشي بدل مي كند، چنين كودكاني با شرايطي كه در آن زندگي مي كنند اگر دچار آسيب نشوند، جاي تعجب دارد.»
* روايت مرگ آرمين را همين خواهر كوچك در سينه دارد. اوست كه مي گويد آرمين قبل از خوردن يك ورق قرص با مادربزرگ دعوا كرده بود. روزي كه آرمين يك ورق متادون خورد نه تلفني در خانه بود و نه پدري، بچه ها دمپايي پلاستيكي به پا كردند و از جعفرآباد تا زورآباد را دويدند، جايي كه مي شد، پدر را در پاتوق سرنگ به دست پيدا كرد. بچه ها كه با پدر به خانه برمي گردند، برادر خود را بي حال و رنجور مي بينند، آرمين را به بيمارستان مي رسانند اما ديگر براي نجات او دير است.
* آرمين اما همان روز خاكسپاري نمي شود، شناسنامه او از زمان مرگ مادر به دليل بدهي گرو بيمارستان ديگري بود. شناسنامه كه پيدا شد، تامين دو ميليون و پانصد هزار تومان براي خريد قبر آرمين به هيچ عنوان در توان خانواده نبود. مسوول مزارستان كرمانشاه گفته بود يا جنازه به عنوان جنازه بي كس وكار همان جا رها شود تا رايگان دفن شود يا اگر قرار است او را كنار مادرش به خاك بسپارند، اين هزينه بايد پرداخت شود، پیگیری ها با شوراي شهر سر آخر توانست اين گور كوچك را براي تن آرمين رايگان كند. آرمين و خواهر كوچكش، كه شناسنامه هم ندارد، هرگز مدرسه نرفتند، خواهر كوچك تر كه طي 4 ماه با مادر و برادر خود براي هميشه خداحافظي كرده است حالا در خانه مادربزرگ زندگي مي كند، پدر خانه قبلي را براي پرداخت قرض ها فروخت.
* «جعفر دانش پرور» مي گويد كه ميزان آسيبي كه به كودكان در فقر وارد مي شود، بسته به خانواده مي تواند متفاوت باشد. وقتي فقر خانواده با معضلاتي مانند اعتياد شديد و مرگ مادر همراه باشد، شدت اين آسيب ها بسيار متفاوت مي شود در اين صورت به گفته او «ديگر هيچ پناهي براي كودكان وجود نخواهد داشت.