به گزارش سرویس حوادث ساعدنیوز به نقل از رکنا؛ دختر 16 ساله ای که مدعی بود دیگر نمیتواند رفتارهای پرخاشگرانه برادران ناتنی اش را تحمل کند، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: مادرم زمانی که 19 سال بیشتر نداشت به عقد مردی درآمد که 20 سال از او بزرگ تر بود و زن دیگری هم داشت.
او از روستاهای نیشابور به مشهد آمده بود اما مشکلی با پدرم نداشت، اما 2 برادر ناتنی ام زندگی من و خواهر بزرگ ترم را سیاه کرده بودند تا جایی که وقتی من 7 ساله بودم خواهرم بر اثر تصادف رانندگی جان سپرد. آن ها خواهرم را هم اذیت می کردند حتی یک بار او را جلوی خودروی عبوری در جاده انداخته بودند و 40 هزار تومان برای گذشت از راننده خودرو گرفته بودند.
هنگامی که خواهرم به خانه رسید پاهایش چنان درون کفش باد کرده بود که مادرم مجبور شد با تیغ موکت بری کفش های او را ببرد تا پایش را بیرون بیاورد. من هم تا کلاس هشتم درس خواندم و دیگر به مدرسه نرفتم چون پدرم بیمار بود و کمتر سرکار می رفت.
آن زمان 9 سال بیشتر نداشتم که در کلاس های آموزش خیاطی شرکت کردم و این حرفه را آموختم ولی از چند سال قبل که 2 برادر ناتنی ام به مصرف شیشه اعتیاد پیدا کردند مدام مرا کتک می زدند.
آن ها حتی مادرم را هم که به کمک من آمده بود با کمر بند کتک زدند و من هم شکایت کردم. با آن که آن ها با مادرشان جدا از ما زندگی می کنند ولی همواره مرا زیر نظر دارند و اذیتم می کنند. گاهی مرا دختری با روابط نامتعارف می نامند و گاهی هم با مادرم تماس می گیرند و از اعتیاد من سخن می گویند.
چند روز قبل هم زمانی که من در خانه نشسته بودم و با یکی از دوستانم تلفنی گفت وگو می کردم، ناگهان یکی از برادرانم به مادرم زنگ زد و ادعا کرد که مرا در خیابان با پسری جوان دیده است! مادرم نیز یک لحظه گوشی را به من داد تا با او صحبت کنم و متوجه شود که اشتباه می کند! ولی او گفت: به خانه ما بیایید تا با هم صحبت کنیم!
اما زمانی که من و مادرم به منزل آن ها رفتیم کتک کاری و درگیری شروع شد. آن ها به من تهمت می زدند در حالی که من در خانه مشغول خیاطی بودم و با دوستم صحبت می کردم.
آن ها خودشان زندگی بی سرو سامان و آشفته ای دارند به گونه ای که همسرانشان هم از آن ها طلاق گرفته اند و خودشان هم سابقه زندان دارند. البته من هم قبلا زیاد از خانه بیرون می رفتم و برخی پسران سعی می کردند با من ارتباط برقرار کنند ولی وقتی از عاقبت دوستی های خیابانی مطلع شدم که چه بلایی سر یکی از دوستانم آمده بود، دیگر دوست ندارم به راحتی فریب چرب زبانی و وعده های ازدواج را بخورم! اما ای کاش ...
با دستور سرگرد احمدآبکه (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) بررسی های کارشناسی برای رفع مشکل این دختر نوجوان با دعوت از خانواده وی در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.