به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعدنیوز به نقل از مشرق، زینب سلیمانی در توییتر نوشت: تلفن خانه زنگ خورد. بابا بود با صدای خسته. پرسیدم افطار کردید؟ گفتند بچهها برایم در قرارگاه افطار آماده کردند اما نرفتم و در خط ماندم و با رزمندهها سفره انداختیم و نان پنیر مختصری خوردیم. گفتم چرا قرارگاه نرفتید؟ گفتند «میترسم در غیبتم مظلومی با زبان روزه، اسیر و یا شهید شود».