خلاصه داستان بارکد
جوانی به نام حامد (بهرام رادان) برای استخدام به دفتر رئیس یک شرکت (رضا کیانیان) مراجعه می کند. داستان فیلم، ماجرای چگونگی رسیدن این جوان به این دفتر کار را از زبان خود او روایت می کند...
نکاتی درباره فیلم بارکد
استفاده از زوج های کمدی همواره در طنزهای سینمای ایران و جهان رایج بوده است.از نمونه ی مطرح پالپ فیکشن تا سن پطرزبورگ ایرانی.در بارکد اما همراهی دو زوج به واقع احمق را میبینیم که همواره در مواجه با ساده لوح تر از خودشان موفق می شوند.اصولن در برخی از فیلم های کیایی، اتفاقات روی نظم خاصی رخ نمیدهند. انگار در یک فضای فانتزی و غیررئال سیر میکنیم. از دزدی و هک سیستم بانکی در فیلم خط ویژه گرفته، که رئیس بانک هم نمیتواند حسابشان را مسدود کند، تا اتفاقات و رویدادهای بارکد.انگار کارگردان برای ساخت طنز همواره از روالی دلخواه خودش و حتا دور افتاده از داستان استفاده میکند.نمونه: رضا کیانیان، که مثلا امپراطوری و منسبی برای خودش دارد، ساعتها پای صحبتهای یک جوانی می نشیند که نه سواد دارد، نه پول، نه کار. بعد یک برگه از چک اش را به او میدهد. چرا؟ چون کارگردان میخواهد.نمونه ای دیگر: قاچاقچی این دو نقش اول فیلم را با خودش به پناهگاهی میبرد که در آنجا فردی را گروگان کرده است. این دو نفر را که هنوز درست و حسابی نمیشناسد آنجا مراقب گروگان میگذارد، و متعاقبا اتفاقات پشت سر هم به روایت داستانی مورد نظر کارگردان کمک میکند.و نمونه های مشابه دیگر.اینگونه طنز را در فیلمهای فانتزی-کمدی هالیوود میبینیم. فیلمهایی که معمولا بازیگران مطرح ندارد. صرفا کمدی لول پایین سینمای آمریکا محسوب میشود. اما طبیعتا در ایران بدلیل نبود سینمای طنز درست و حسابی، چنین فیلمهایی حتا مورد تشویق تماشاگران نیز قرار میگیرند! در چنین سینمایی که اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر مورد استقبال قرار نمی گیرد باید چنین فیلمهایی به خورد تماشاگران داده شود.داستان و شوخی های فیلم به جز تعداد اندکی از دیالوگ ها، تکراری است. چرخیدن در فضای مجازی و جذب دختران پول دار، سو استفاده از منسب کسی دیگر در نقش روحانی مسئول اعزام حج، درگیری با یک باند خطرناک قاچاق، عشق میلاد (محسن کیایی) نسبت به یک سلبریتی و …در تمامی فیلم شما به نوعی از اتفاقات آینده خبردار می شوید. چون پس از مدتی منطق فیلم دستتان می آید. از آخر به اول بودن فیلم به پیش بینی هایتان از داستان هایی که رخ میدهد کمک می کند.بعنوان نمونه شما در فیلم اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر حتا با وجود پس و پیش بودن وقایع فیلم، هیچگاه از ادامه ی اتفاقات خبردار نمیشوید، حتا در سکانس های مختلفی شوک می شوید (به عنوان مثال تصادف سیامک صفری، یا آزاد کردن نابینا توسط پلیس، یا سکانس نهایی فیلم و تیر خوردن اشکان).این روایت از انتها به ابتدا، اندک هیجان را هم از فیلم می گیرد و حتا بیننده ی نیمه حرفه ای سینما نیز روال وقایع پیش رو و انتهایشان را متوجه می شود.استفاده از تکنیک روایت اتفاقات از انتها به ابتدا مسئله ای است که مدتهاست در سینمای ایران نسبت به قبل رواج بیشتری گرفته است. اما وقتی استفاده از این نوع روایت مورد دستمالی بی هدف قرار می گیرد، لوس می شود.پس و پیش بودن اتفاقات فیلم درام پله ی آخر و انتخاب کارگردان برای انتخاب چنین روالی را با چنین فیلمی مقایسه کنید!تمام این سیر انتها به ابتدا صرفا برای بیان یک جمله ای شروع مشکلات رادان است! فردی که دوست دخترش را از روی حماقتش از دست می دهد، یا به آن نحوه ای لوس خودکشی می کند، ولی در انتهای فیلم با قدرتی شبیه سوپرمن می تواند یکی از به اصطلاح دم کلفت های منتسب به قدرت را به دام بیندازد.نقشی که در اختیار رضا کیانیان است. فردی که هنرمندی اش برای همگان اثبات شده است، در این فیلم مجموعا حدود ده دقیقه دیالوگ دارد. به طوری که در پایان یکی دیگر از حسرت های مان این می شود که چرا فرصت دیدن یک بازی خوب دیگر از کیانیان از ما گرفته شد.تنها مفهومی که در فیلم مطرح شد، همان حرف کیایی در فیلم خط ویژه بود، که قدرت های منتسب به دولت و حکومت امکانات را از ما عوام میگیرند، و زندگی اکثریت ما در گرو تصمیمات و رفتارهای آنهاست. حرفی منطقی و درست است. اما کارگردان نود دقیقه فرصت دارد برای بیان حرفهای بیشتر.کیایی البته همواره و به خصوص در سه فیلم آخرش از لحاظ فنی کارنامه ی قابل قبولی داشته است. کسیکه روی میزانسن ها، رنگ بندی ها، چینش صحنه ها و … توجه خوب و قابل توجهی دارد.در بارکد اما احساس می شود که یک سری تصویر در طول نوشتن سناریو و ساخت فیلم به ذهن کارگردان رسیده که صرفا می خواسته با همراه کردن دیالوگ هایی از آنها استفاده کند.از نحوه ی آشنایی با پژمان بازغی که در یک خرابه صورت می گیرد، آن هم نه حتا طبق اتفاقات فیلم، بر اساس اتفاقات شکل گرفته در ذهن کارگردان. تا صحنه ی مربوط به پارکینگ ماشینهای خرابه و درگیری های تصنعی که بیشتر شبیه دنبال بازی های فیلمهای تینیجری است. تا سکانس های مربوط به بیابان که دو ساده لوح فیلم از پس تیم قاچاقچی بر می آیند.
فارغ از تلف شدن زمانی که در اختیار کارگردان بود، سکانس هایی هم وجود داشتند که تاثیر بدی روی مخاطب سینما می گذارند. بعنوان مثال سکانس خاک کردن جنازه ی آدمی که در اطراف شهر در حال دفن کردنش هستند. سکانسی که همراه با دیالوگ های بی مزه ی میلاد (محسن کیایی) درباره ی اینترنت و بی خیالی حامد (بهرام رادان) است. شبیه این سکانس را در فیلم روزی روزگاری در آناتولی می بینیم. صحنه ای فوق العاده تاثیرگذار و بی نظیر در سینما. در فیلمی کاملا جدی و دراماتیک، با سناریویی عمیق و درگیر کننده، افراد فیلم در جا کردن جنازه ای در صندوق عقب ماشین با مشکل روبرو می شوند. مخاطب از حرکات احمقانه ی کاراکترهای فیلم به شدت می خندد، ولی خنده ی تلخ. در آن سکانس گروتسک را به خوبی می توان درک کرد. معلق بودن بین خندیدن و وحشت کردن.اما در سکانس فیلم بارکد، مخاطبین دو سری می شوند. یک سری که به خاک شدن یک انسان می خندند. و دسته ای دیگر که ناراحت می شوند و تقبیح می کنند.انگار شمایی کلی از کل فیلم در این سکانس دیده می شود. خندیدن به هر قیمتی و به هر اتفاقی، دیالوگ هایی تکراری، با لحن های تکراری ولی گاهی جالب محسن کیایی، حماقت کاراکتر رادان.مردم ما را انگار راحت می توان خنداند، ولی قشر به اصطلاح فرهنگی به چه قیمتی دست به این کار می زند؟ سکانس مربوط به فرار روحانی، جالب و تاثیرگذار است ولی چرا باید چنین سکانس هایی که همراه با مفهومی درگیر کننده برای مخاطب است آنقدر کم شود که حتا در فیلم کارگردانی مثل کیایی که چند تجربه در سینمای ایران داشته است به ندرت پیدا شود؟ البته بارکد در مقایسه با فیلمی مثل دراکولا شبیه یک شاهکار است!انگار خود کارگردان نیز از اتفاقات اطراف خودش تعریفی با ثبات ندارد. از عشقی که با دیدارهای چندباره در کافه ایجاد می شود (که در تعریف نسل سی ساله ی امروزی بیشتر مضحک است!) تا علاقه مند شدن به دختری معتاد و پناه دادنش به پسر خواجه ی فیلم. کاراکترهایی که شاید نبودشان با بودنشان در فیلم هیچ تفاوتی نداشت وارد و خارج می شوند. همان دختر معتاد بعدها سر از منشی گری کیانیان در می آورد. ای کاش جناب کیایی کمی با ذهن چنین افراد و وسعت قدرتی که در اختیار دارند آشنا بود، بعد درباره ی کنش ها و واکنش هایشان فیلم می ساخت! البته اگر قرار بر ساخت طنز اجتماعی و رئال است.بارکد، فیلمی که به تمامی حوزه های اجتماعی، مثل دغدغه های نسل امروز، عشق و علاقه ی نسل امروز، وضعیت موجود در بدنه ی حکومت، باندهای قاچاق! و … سر می زند اما هیچکدام را نه به درستی روایت می کند، نه به درستی در آنها حتا طنز (به معنای کمدی) پیدا می شود.
کارگردان فیلم بارکد
مصطفی کیایی متولد سال 1355 در کرج می باشد و اولین فعالیت هنری اش را در سال 1373 در مرکز آموزش فیلمسازی اداره ارشاد کرج آغاز کرد اما سالها طول کشید تا بتواند اولین مجوز ساخت فیلم بلند سینمایی خود با نام « بعد از ظهر سگی سگی » را در سال 1388دریافت کند. پس از آن ، کیایی « ضد گلوله » را در سال 1389 روانه سینما کرد که با استقبال نسبی مواجه شد و « خط ویژه » نیز تبدیل به پرفروش ترین کار کیایی در گیشه ها شد. « عصر یخبندان » چهارمین ساخته سینمایی مصطفی کیایی محسوب میشود که چندان موفق نبود و حالا مصطفی کیایی با « بارکد» دوباره به ژانر کمدی بازگشته است.
بازیگران فیلم بارکد
بهرام رادان، محسن کیایی، سحر دولتشاهی، بهاره کیان افشار، بابک بهشاد، علی کوچکی، شهرام جمشیدی، آرش تاج، رضا شریف نژاد، سحر آربین، مرجان علیزاده، پژمان بازغی
دیگر عوامل فیلم بارکد
مصطفی کیایی، مهدی جعفری، نیما جعفری جوزانی، آرمان موسی پور، عباس حقیقی، سجاد رحیمی، مهدی صالح کرمانی، علیرضا علویان، محسن دارسنج، حجت اشتری، هومن خواجه نوری، مرتضی نجفی محمد ثقفی، سعیده دلیریان، آرش آقابیک، امیررضا معتمدی، محمد ابراهیمی، نادر فوقانی، آریان امیرخان
مشخصات فیلم خرگیوش
- ژانر :کمدی
- زبان : فارسی
- امتیاز IMDb: امتیاز 5.9 از ۱0