درباره کتاب گرگ ها از برف نمی ترسند
این رمان که به گفته نویسنده، ۱۵ سال است روی نگارش آن کار می کند، از روستای کوچک ۵ خانواری حکایت دارد که در دره های محصور کوهی در سبلان واقع شده است.موضوع رمان درباره طبیعت و زلزله است. داستان در سبلان رخ می دهد، زلزله ای به وقوع می پیوندد و در پی آن برف سنگینی می بارد. شخصیت های اصلی داستان، ۲ دوست نوجوان به نام های فتاح و یوسف هستند و البته در کنار آنها، گرگ نیز به عنوان یک شخصیت نمود پیدا کرده و نقش پررنگی هم دارد.ویژگی بارز این کتاب، پرداخت جزییات صحنه های زلزله و پیامدهای آن است، به طوری که خواننده را آهسته آهسته به عمق داستان می برد و وقتی خواننده به خود می آید، خود را در فضای ویران شده روستا و در میان آواری از خشت و گل می بیند.با وقوع پس لرزه ها تن خواننده نیز به لرزه می افتد و هنگامی که تقلای ۲ نوجوان را که هیچ امیدی به امدادرسانی ندارند چرا که فکر می کنند روستایشان فراموش شده است برای نجات خانواده شان می بیند سنگینی فاجعه را هر لحظه بیشتر احساس می کند؛ ۲ نوجوانی که علاوه بر تحمل دیدن صحنه های دلخراش فاجعه باید با گرگ هایی که با استشمام بوی احشام به روستا سرازیر شده اند نیز بجنگند.
خلاصه کتاب گرگ ها از برف نمی ترسند
یوسف و فتاح از اهالی روستای ایران "دره سی"روستایی دور افتاده در حوالی سرعین از توابع اردبیل هستند. سارا خواهر فتاح قرار است بعد از عید عروسی کند و از ده برود و فتاح هم امیدوار است پس از او خود را از این روستای دور افتاده نجات دهد. آن دو با خبر می شوند که آبشار قوشا بولاغ بخاطر سرمای شدید زمستان یخ زده است و هنگامی که یوسف و فتاح، دو دوست نوجوان به دیدن آبشار یخ زده می روند، زلزله می آید. آن دو با عجله برمی گردند اما با روستایی ویران شده روبرو می شوند. بسیاری از اهالی جان باخته اند و آنان تنها می توانند مادربزرگ یوسف و سارا خواهر فتاح را از زیر آوار بیرون بیاورند. زمانی که گرگ ها به ده حمله می کنند تا جنازه ها را ببرند، این دو دوست با همه ی توان از ده و جنازه ها محافظت می کنند. سارا پیش از رسیدن نیروی امداد در آغوش فتاح می میرد ولی نیروی امداد پدر یوسف را زنده از زیر آوار بیرون می آورد. فتاح همه خانواده خود را از دست داده و نمی تواند این مصیبت را درک و تحمل کند. این دو نفر با خودشان برای ماندن یا رفتن از روستا، با طبیعت و گرگ ها، و همچنین در تلاش برای حفظ جان خود، مادر بزرگ و سارا در کشمکش هستند. داستان با توصیف احساسات دو نوجوان روستایی، توانایی ها، ضعف ها و تلاش آن ها برای بقاء، همچنین توصیف مشکلات حاصل از زلزله و سختی های پس از آن می تواند الگوی مناسبی برای مبارزه با سختی ها در شرایط بحرانی و ناملایمات حاصل از آن برای نو جوانان باشد. همچنین ادای دینی است به تمام خانواده هایی که ضربات غیر قابل جبرانی از زلزله دریافت کرده اند و شاید مرهمی بر اندوه آنان باشد.
درباره نویسنده کتاب گرگ ها از برف نمی ترسند
محمدرضا بایرامی (متولد ۱۳۴۰ در اردبیل) نویسندهٔ معاصر ایرانی است.بایرامی با کتاب کوه مرا صدا زد از قصه های سبلان توانست جایزه خرس طلایی و جایزه کبرای آبی سوییس و نیز جایزه کتاب سال سوییس را از آن خود کند.وی در حال حاضر رئیس خانه داستان ایران است. بایرامی بابت نگارش رمانِ لم یزرع، جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران را کسب کرد.
شناسنامه کتاب گرگ ها از برف نمی ترسند
- نویسنده: محمدرضا بایرامی
- انتشارات: قدیانی
- تعداد صفحات:303
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد