معرفی کتاب جنایت خفته اثر آگاتا کریستی

  سه شنبه، 04 آبان 1400   زمان مطالعه 6 دقیقه
معرفی کتاب جنایت خفته اثر آگاتا کریستی
جنایت خفته (به انگلیسی: Sleeping Murder) رمانی جنایی از آگاتا کریستی است.این کتاب که از مجموعه داستان‌های خانم مارپل می‌باشد در اکتبر ۱۹۷۶ در بریتانیا توسط انتشارات کولینز کرایم کلوب و در همان سال توسط انتشارات داد، مید اند کمپانی در آمریکا به چاپ رسیده است.

درباره کتاب جنایت خفته

ادبیات داستانی جنایی، سبکی در ادبیات است که ژانر ادبی پلیسی، معمایی و رازآلود زیرمجموعه های آن هستند. نگارش قصه ای درست با چینش مبهم اما دارای ساختار دقیق که مخاطب را به هیجان بیاورد و به معماهای طرح شده پاسخ کوبنده و غیرمنتظره بدهد، کار راحتی نیست. دست مایه ی این سبک ادبی گاه تخیلات ذهن نویسنده است و گاه بر اساس اتفاقات و جنایت های واقعی. آثار زیادی در ادبیات جنایی وجود دارند که به متن های سطحی و مبتذل تبدیل شده اند؛ چرا که نوشتن این داستان ها علاوه بر خلاقیت نوشتن، نیازمند هوش بالایی است. نویسنده در تمام مراحل داستان باید چند پله از مخاطب جلوتر باشد تا بتواند حس تعلیق را در خواننده زنده کند و موفق به غافل گیری او شود. آگاتا کریستی، خالق شخصیت های مارپل و پوآرو، «ریموند چندلر» و «آرتور کانن دویل»، خالق شخصیت «شرلوک هلمز» پرچم داران ادبیات جنایی در جهان هستند.آگاتا کریستی (Agatha Chri) در کتاب جنایت خفته از شیوه ی خاص خود برای شرح اتفاقات داستان استفاده می کند؛ قتلی اتفاق می افتد و برای حل معما سراغ جزئیات زندگی شخصیت های داستان در گذشته و کنارهم قرار دادن سرنخ ها می رود. کریستی در رمان جنایت خفته که آخرین جلد از مجموعه ی خانم مارپل است؛ از زبان راوی، داستانش را در زمان های مختلف طرح می کند و بعد از طرح داستان ، در بستر گفت و گوهای میان شخصیت ها دلیل جنایت را جست ومی کند.

خلاصه کتاب جنایت خفته

داستان کتاب جنایت خفته (Sleeping Murder) با تصمیم «گواندا رید» و شوهرش «جایلز رید» برای مهاجرت از نیوزلند به انگستان شروع می شود. این دو که تنها سه ماه از ازدواج شان می گذرد برای تحقق رؤیای خود قصد دارند تا محل زندگی خود را تغییر دهند. جایلز مجبور می شود در نیوزلند بماند تا کارهایش را انجام دهد و گواندا راهی انگلیس می شود تا خانه ای مناسب پیدا کند. گواندا در همان روزهای اول ویلای کوچکی که متعلق به دوران ویکتوریاست را می خرد اما این خانه در دل خود رازهای زیادی دارد که او از آن ها بی خبر است. او متوجه می شود دری مخفی در خانه وجود دارد و قسمتی از کاغذ دیواری قدیمی که از زیر کاغذدیواری های جدید بیرون زده را می بیند. ترس و سردرگمی گواندا از جایی شروع می شود که تمام این ها برایش آشنا هستند اما چیز روشنی به خاطر نمی آورد. از خانه بیرون می زند و به دعوت دوستان جایلز یعنی ریموند و همسرش به لندن می رود. ماجرا از جایی دچار گره می شود که آن ها همراه با خاله ی ریموند، جین مارپل به تماشای یک نمایش می روند.

درباره نویسنده کتاب جنایت خفته

آگاتا کریستی، زاده ی ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ و درگذشته ی ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶، نویسنده ی انگلیسی داستان های جنایی و ادبیات کارآگاهی بود.آگاتا کریستی با نام اصلی آگاتا مری کلاریسا میلر در شهر تورکی در ناحیه ی دوون انگلستان به دنیا آمد. پدر آمریکایی اش فردریک میلر نام داشت. مادرش کلارا بومر انگلیسی و از خانواده ای اشرافی بود. آگاتا به دلیل آمریکایی بودن پدر می توانست تبعه ی ایالات متحده نیز باشد، ولی هرگز از آن کشور تقاضای تابعیت نکرد. آگاتا دارای یک خواهر و یک برادر بود که هر دوی آن ها از وی بزرگ تر بودند.آگاتا در زمان جنگ جهانی اول در بیمارستان و سپس در داروخانه کار می کرد؛ شغلی که تأثیر زیادی بر نوشته های او داشته است: بسیاری از قتل هایی که در کتاب هایش رخ می دهند از طریق خوراندن سم به مقتولان صورت می گیرند.در هشتم دسامبر ۱۹۲۶ وقتی در سانینگ دیل واقع در برکشر زندگی می کرد به مدت ده روز ناپدید گردید و روزنامه ها در این مورد جاروجنجال فراوانی به پا کردند. اتومبیل او در یک گودال گچ پیدا شد و خود او را نیز نهایتا در هتلی واقع در هروگیت یافتند. آگاتا اتاق هتل را با نام خانمی که اخیرا شوهرش اعتراف کرده بود با وی رابطه عاشقانه دارد، کرایه کرده بود و در توضیح این ماجرا ادعا کرده بود که در اثر ضربه ی روحی ناشی از مرگ مادر و خیانت شوهر دچار فراموشی شده بوده است. آگاتا در سال ۱۹۳۰ با باستان شناسی به نام سر ماکس مالووان که ۱۴ سال از او جوان تر بود، ازدواج کرد و با او به سفرهای فراوانی رفت. رد پای این سفرها و شهرها و کشورهایی که او از آن ها دیدن می کرد را می توان در بیشتر داستان هایش که وقایع آن ها در کشورهای شرقی (خاورمیانه) رخ می دهند، دید. ازدواج او با مالووان در ابتدا ازدواجی موفق و شاد بود. این ازدواج توانست با وجود ماجراجویی های عشقی خارج از ازدواج مالووان، مدتی نسبتا طولانی دوام بیاورد.

آگاتا کریستی

قسمتی از کتاب جنایت خفته

هرچه می دانم می گویم عزیزم. کلوین مدتی در حالت عصبی به سر می برد. او پیش من آمد و گفت که کابو س های مختلفی می بیند. او می گفت که این رؤیاها همیشه مثل هم هستند و به یک جا ختم می شوند، خفه کردن هلن. سعی کردم که به ریشه ی مشکل بپردازم. حتما این اوهام حاصل درگیری های دوران کودکی اش بوده است. پدر و مادرش حتما زوج خوشبختی نبودند. خوب، به تمامش نمی پردازم. برای یک پزشک جالب خواهد بود. به کلوین پیشنهاد کردم که با یک روان پزشک متخصص مشورت کند، اما او توجهی نکرد، فکر می کرد که تمام این حرف ها بیهوده است. فکر می کردم که او و هلن زندگی خوبی ندارند. اما او هرگز راجع به آن حرفی نمی زد و من هم دوست نداشتم که از آن ها سؤال کنم. مسئله وقتی بالا گرفت که او یک روز عصر به خانه ی ما آمد. جمعه بود. یادم می آید که من تازه از بیمارستان به خانه رسیده بودم و او در اتاق انتظار منتظر من بود. حدود یک ربع به یک بود. به محض رسیدن من به داخل اتاق سرش را بالا گرفت و گفت:

من هلن را کشتم.

به حرف هایش زیاد اهمیت نمی دادم. فکر می کردم تمامش خیالات است. لی لی هیچوقت دنبال حقایق ساده نمی رفت. خیلی لاطائلات برایم تعریف می کرد. راجع به این که آقای خانه، خانمش را کشته و احتمالا جسد را در زیرزمین گذاشته و یک دختر فرانسوی که از پنجره به بیرون نگاه می کرده و چیزهایی و یا کسانی را دیده. به او گفتن، عزیز جان به خارجی ها توجه نکن همه شان دروغگویند، مثل ما نیستند. وقتی زیادی حرف می زد، دیگر به حرف هایش گوش نمی دادم چون که از کاه کوه می ساخت. لی لی از جنایات زیاد هم بدش نمی آمد. همیشه روزنامه ی ساندی نیوز را می گرفت که درباره ی قاتلین مشهور مطلب می نوشت. کله اش از این چیزها پر بود و دوست داشت فکر کند در خانه ای زندگی می کرده که در آن قتلی اتفاق افتاده، خوب فکر می کرد با این فکرها به کسی صدمه نمی زند. اما وقتی نظر مرا راجع به آگهی پرسید، به او گفتم «بی خود دنبال دردسر نرو.» اگر به حرف من گوش کرده بود، حالا زنده بود.

شناسنامه کتاب جنایت خفته


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها