درباره کتاب جسدی در کتابخانه
کتاب «جسدی در کتابخانه» از مجموعه داستان های خانم مارپل نوشته ی «آگاتا کریستی» است. این اثر تحت عنوان کتاب های کارآگاه از سوی انتشارات هرمس در ایران راهی بازار شده است. این کتاب ابتدا در فوریه سال 1942 در آمریکا با قیمت دو دلار به چاپ رسید و پس از آن در ماه مه همان سال با قیمت ۷ شیلینگ و ۶ پنی در بریتانیا منتشر شد.«آگاتا کریستی» Agatha Christie معروف به ملکه ی جنایت در این اثر هم سرنخ های مختلف را در کنار هم قرار می دهد و معمایی عجیب را حل می کند. این نویسنده نبوغی خاص و مثال زدنی در نوشتن داشته و با پرورش آن توانسته ده ها اثر جنایی خواندنی نظیر کتاب «جسدی در کتابخانه» از خودش به یادگار بگذارند. او تحصیلات دانشگاهی را دنبال نکرده ولی تجاربی خاص نظیر فعالیت در بیمارستان در دوره ی جنگ جهانی اول و سفر به خاورمیانه را داشته است. او با خلق دو شخصیت جذاب و خیالی خانم مارپل و هرکول پوآرو ادبیات جنایی و سینما را تحت تأثیر خود قرار داد به گونه ای که تاکنون چندین سریال و فیلم سینمایی براساس داستان های او ساخته شده اند.«آگاتا کریستی» نویسنده ای برجسته در ادبیات جنایی پلیسی است. او با انتشار داستان های خاص در قرن بیستم توانست چندین رکورد را از آن خودش کند. آثار او تا به امروز بیشترین ترجمه به زبان های مختلف دنیا را داشته است. همچنین آثار او در کتاب رکوردهای گینس مقام اول در میان پرفروش ترین نویسندگان کتاب تاکنون را از آن خودش کرده است.
خلاصه کتاب جسدی در کتابخانه
خانم بانتری داشت خواب می دید. نخودهایش در نمایشگاه گل و گیاه جایزه اول را برده بود. کشیش با قبا و ردا جایزه ها را در کلیسا توزیع می کرد. همسر کشیش با لباس شنا در رفت وآمد بود. ولی به رسم پسندیدۀ همه خواب ها، اهل محل آن طور که در زندگی واقعی از این مسئله ناراحت می شوند، ناراحت نبودند… خانم بانتری از خوابش حسابی کیف می کرد. معمولا از خواب های دم صبح که با آوردن سینی چای پایان می یافت لذت می برد…
درباره نویسنده کتاب جسدی در کتابخانه
آگاتا کریستی، زاده ی ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ و درگذشته ی ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶، نویسنده ی انگلیسی داستان های جنایی و ادبیات کارآگاهی بود.آگاتا کریستی با نام اصلی آگاتا مری کلاریسا میلر در شهر تورکی در ناحیه ی دوون انگلستان به دنیا آمد. پدر آمریکایی اش فردریک میلر نام داشت. مادرش کلارا بومر انگلیسی و از خانواده ای اشرافی بود. آگاتا به دلیل آمریکایی بودن پدر می توانست تبعه ی ایالات متحده نیز باشد، ولی هرگز از آن کشور تقاضای تابعیت نکرد. آگاتا دارای یک خواهر و یک برادر بود که هر دوی آن ها از وی بزرگ تر بودند.آگاتا در زمان جنگ جهانی اول در بیمارستان و سپس در داروخانه کار می کرد؛ شغلی که تأثیر زیادی بر نوشته های او داشته است: بسیاری از قتل هایی که در کتاب هایش رخ می دهند از طریق خوراندن سم به مقتولان صورت می گیرند.در هشتم دسامبر ۱۹۲۶ وقتی در سانینگ دیل واقع در برکشر زندگی می کرد به مدت ده روز ناپدید گردید و روزنامه ها در این مورد جاروجنجال فراوانی به پا کردند. اتومبیل او در یک گودال گچ پیدا شد و خود او را نیز نهایتا در هتلی واقع در هروگیت یافتند. آگاتا اتاق هتل را با نام خانمی که اخیرا شوهرش اعتراف کرده بود با وی رابطه عاشقانه دارد، کرایه کرده بود و در توضیح این ماجرا ادعا کرده بود که در اثر ضربه ی روحی ناشی از مرگ مادر و خیانت شوهر دچار فراموشی شده بوده است. آگاتا در سال ۱۹۳۰ با باستان شناسی به نام سر ماکس مالووان که ۱۴ سال از او جوان تر بود، ازدواج کرد و با او به سفرهای فراوانی رفت. رد پای این سفرها و شهرها و کشورهایی که او از آن ها دیدن می کرد را می توان در بیشتر داستان هایش که وقایع آن ها در کشورهای شرقی (خاورمیانه) رخ می دهند، دید. ازدواج او با مالووان در ابتدا ازدواجی موفق و شاد بود. این ازدواج توانست با وجود ماجراجویی های عشقی خارج از ازدواج مالووان، مدتی نسبتا طولانی دوام بیاورد.

درباره مترجم کتاب جسدی در کتابخانه
مجتبی عبدالله نژاد (۱۳۴۸ کاشمر) نویسنده و مترجم ایرانی است که کتاب هایی از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه می کند و درضمن درباره ی ادبیات کلاسیک فارسی تحقیق می کند. کتاب «گفتگو با مسعود سعد سلمان» نوشته ی او، تلفیقی است از کار تخیلی با کار پژوهشی. وی در گفتگویی در روزنامه ایران می گوید: «این ژانری است که خودم ابداع کردم». از وی مقالاتی در بعضی نشریات ادبی مثل کلک، کارنامه، سمرقند، بخارا، رودکی، نافه، شوکران، و گوهران منتشر شده است.
قسمتی از کتاب جسدی در کتابخانه
نگهبان شیفت شب و مسئول بار هیچ کدام اطلاعات به درد بخوری نداشتند. نگهبان شیفت شب یادش بود که بعد از نیمه شب به اتاق خانم کین تلفن زده اند و جوابی نیامده. متوجه ورود و خروج آقای بارتلت نشده بود. گفت هوای بیرون خوب بوده و خیلی ها می رفته اند و برمی گشته اند. تازه غیر از در اصلی، درهای راهرو هم باز بوده و افراد می توانسته اند از آنجا رفت وآمد کنند. مطمئن بود که خانم کین از در اصلی خارج نشده. اتاقش در طبقه اول بود و کنار راه پله. در انتهای راهرو دری بود که مستقیم به تراس بیرون باز می شد. راحت می توانسته از آن در بیرون برود بدون اینکه کسی او را ببیند. تا ساعت دو که رقص تمام می شد، در راهرو را قفل نمی کردند.
مسئول بار یادش بود که شب قبل خانم کین را توی بار دیده، ولی یادش نبود چه ساعتی. حدس می زد اواسط شب بوده. آقای بارتلت کنار دیوار نشسته بوده و انگار توی عالم خودش بوده. نمی دانست چه مدت آنجا بوده. کلی مهمان در رفت وآمد بوده اند. آقای بارتلت را دیده بود، ولی نمی دانست چه ساعتی بوده.
از بار که بیرون آمدند، با پسربچه حدوداً نه ساله ای روبرو شدند که با دیدن آن ها هیجان زده شروع به صحبت کرد:
شما کارآگاه هستید؟ من پیتر کارمودی هستم، نوه آقای جفرسون. پدر بزرگ من بود که به پلیس زنگ زده و گفت خانم روبی کین گم شده. شما از اسکاتلندیارد آمده اید؟ لابد حوصله حرفه ایم را ندارید، نه؟
کلنل ملت می خواست جواب کوتاهی بدهد، ولی سرگرد هارپر دخالت کرد و با مهربانی و خوش قلبی گفت:
اشکالی ندارد، پسرم. گوش می کنیم. تو هم لابد کنجکاو هستی.
آره بابا، خیلی به این جور چیزها علاقه دارم. شما داستان پلیسی هم می خوانید؟ من که همه را می خوانم. امضای دوروتی سایرز و آگاتا کریستی و دیکسون کار و اچ. سی. بایلی را دارم. گزارش قتل توی روزنامه ها منتشر می شود؟
سرگرد هارپر با لحنی جدی گفت: بله. حتماً توی روزنامه ها چاپ می شود.
می دانید، من هفته دیگر باید برگردم مدرسه. توی مدرسه برای بچه ها تعریف می کنم که مقتول را می شناخته ام. واقعاً از نزدیک او را می شناختم.
نظرت در موردش چیه؟ پیتر کمی فکر کرد و بعد گفت: - راستش زیاد ازش خوشم نمی آمد. فکر می کردم خنگ است. مامان و شوهرعمه ام هم از او خوششان نمی آمد. فقط بابابزرگ. بابابزرگ خیلی دوستش داشت. ضمناً می خواست شما را ببیند. ادواردز منتظرتان است.
سرگرد هارپر ترغیبش کرد و گفت: پس مامان و شوهرعمه زیاد روبی کین را دوست نداشتند. علتش چی بود؟
نمی دانم. شاید چون فضول بود. از این هم که بابابزرگ خیلی تحویلش می گرفت، خوششان نمی آمد. فکر کنم خوشحال شده اند که مرده.
سرگرد هارپر با حالتی فکورانه نگاهش کرد و گفت: خودشان گفتند خوشحال شده اند؟
شناسنامه کتاب جسدی در کتابخانه
- نویسنده: آگاتا کریستی
- ترجمه: مجتبی عبدالله نژاد
- انتشارات: هرمس
- تعداد صفحات:220
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد
معرفی کتاب سیزده معما اثر آگاتا کریستی










































