معرفی کتاب من و تو اثر نیکولو آمانیتی

  دوشنبه، 31 مرداد 1401   زمان مطالعه 5 دقیقه
معرفی کتاب من و تو اثر نیکولو آمانیتی
کتاب من و تو، رمانی نوشته ی نیکولو آمانیتی است که نخستین بار در سال 2010 به چاپ رسید. لورنزو، چند مسئله ی کوچک در زندگی خود دارد. یکی از آن ها این است که او نه دوستی دارد و نه می خواهد داشته باشد. اما چون این مسئله باعث ناراحتی پدر و مادرش شده، به آن ها می گوید که به همراه گروهی از مدرسه، به گذراندن تعطیلات در کنار آن ها و اسکی کردن دعوت شده است.

درباره نیکولو آمانیتی

نیکولو آمانیتی (ایتالیایی: Niccolò Ammaniti)؛ زادهٔ ۲۵ سپتامبر ۱۹۶۶) یک رمان نویس اهل ایتالیا است. وی برنده جوایز ویارجیو (۲۰۰۱) و استراگا (۲۰۰۷) شده است. نیکولو آمانیتی در رشته زیست شناسی مشغول به تحصیل شد، اما تحصیلات خود را نیمه کاره رها کرد. اولین رمان او «آبشش ها» در سال ۱۹۹۴ به چاپ رسید، که کارگردان ایتالیایی فرانچسکو رانیه ری مارتینوتی در سال ۱۹۹۹ فیلمی از روی آن ساخت. آمانیتی در در ۱۹۹۶مجموعه داستان «گل و لای» را نوشت که «مارکوریزی» فیلم «آخرین سال نو» را در ۱۹۹۸ از روی یکی از داستان های آن به تصویر کشید. در سال ۱۹۹۹ رمان «تو را برمی دارم و می برم» را نوشت و سرانجام در سال ۲۰۰۱ رمان معروفش «من نمی ترسم» را چاپ کرد که او را به شهرت رساند.

معرفی کتاب نیکولو آمانیتی

درباره کتاب من و تو

من و تو حکایت پسری چهارده ساله است که از کودکی دچار مشکلاتی در برقراری روابط اجتماعی با همسالان خود بوده است، تا جایی که مادر نگران از وضعیت فرزند، او را نزد روانپزشک می برد تا تحت درمان قرار گیرد. او هنگام گذراندن سن رشد، سعی می کند قاطی دیگر دانش آموزان مدرسه شود تا طبیعی به نظر برسد. روزی به طور اتفاقی گفتگوی چند تا از همکلاسی هایش را می شنود که در حال تدارک سفری برای گذراندن تعطیلات زمستانی هستند. ناامید و غمگین از این که چرا او نیز به این سفر دعوت نشده، به خانه برمی گردد و به دروغ به مادرش می گوید که از طرف گروهی از همکلاسی هایش به اسکی دعوت شده است. از آنجایی که مادر بی نهایت از این قضیه خوشنود می شود، دیگر هر چه سعی می کند نمی تواند دروغ خود را پس بگیرد، تا اینکه روزی ناگهان به سرش می زند که تعطیلات را پنهانی در انباری خانه سپری کند. این رمان درباره رابطه عاطفی خواهر و برادری است که ناچار می شوند طی یک اتفاق عجیب چند روزی با هم در یک مکان کوچک، در زیرزمین خانه ی پدریشان زندگی کنند. خواهر بزرگتر از برادر است و سال ها دور از خانه بوده و حالا دزدکی و از سر ناچاری بازگشته است و پسر نیز برای فرار از چیزی به این مکان پناه آورده است... روایتی پرماجرا و کشش دار در رمان وجود دارد که باعث می شود خواننده به راحتی با آن همراه شود و این دو قهرمان را که یکی شان در آستانه ی سقوطی کامل قرار دارد تعقیب کنند. آمانیتی تلاش کرده از پس رابطه ی نه چندان گرم این دو، فرآیندی بسازد که در آن شاهده زاده شدن مفاهیمی نو هستیم... مفاهیمی که برآمده از تنهایی مشترک و تلخی هستند که سرنوشت این دو قهرمان را رقم می زنند. رمان من و تو از زبان ایتالیایی به فارسی برگردانده شده است.

بخشی از کتاب من و تو

شب هجدهم فوریه سال دو هزار زود به رختخواب رفتم و خواب فوراً چشم هایم را ربود، اما در طول شب بیدار شدم و دیگر نتوانستم بخوابم. ساعت شش و ده دقیقه، در حالی که لحاف را تا چانه ام کشیده بودم، با دهان باز نفس می کشیدم. خانه در سکوت فرو رفته بود. تنها صداهایی که شنیده می شد زمزمهٔ باران بود که به پنجره می خورد، مادرم که در طبقهٔ فوقانی بین اتاق خواب و دستشویی در حال رفت و آمد بود و هوایی که به نای من وارد و از آن خارج می شد. تا کمی دیگر سروکله اش پیدا می شد تا مرا بیدار کند و سر قراری که با بچه ها دارم ببرد. چراغ جیرجیرک شکلی را که روی میز عسلی بود روشن کردم. نور سبزرنگی آن قسمت از اتاق را که کوله پشتی باد کرده از لباس، کاپشن، ساک کفش ها و چوب های اسکی ام قرار داشت روشن کرد. بین سیزده تا چهارده سالگی به یکباره رشد کرده بودم، انگار که به پایم کود ریخته باشند، و از هم سن و سال های خودم بلند قدتر بودم. مادرم می گفت که دو تا اسب بارکش مرا کشیده اند. زمان زیادی را جلوی آینه به تماشای پوست سفید پوشیده از کک و مک و موی روی پاهایم می گذراندم. روی کله ام یک بوتهٔ بلوطی رنگ رشد کرده بود که گوش هایم از آن بیرون زده بود. خطوط صورتم به واسطهٔ بلوغ تغییر شکل داده و دماغ گنده ام، چشم های سبزم را از هم جدا می کرد. از جایم بلند شدم و دستم را در جیب کوله پشتی ام که کنار در تکیه داده شده بود فرو بردم؛ چاقو سر جایش است. همین طور چراغ.

با صدای آهسته گفتم: همه چیز هست.

صدای قدم های مادرم در راهرو به گوش می رسید. می بایست کفش های آبی پاشنه بلندش را پوشیده باشد. توی تخت شیرجه رفتم، چراغ را خاموش کردم و خودم را به خواب زدم.

ـ لورنتزو بیدار شو. دیر شده.

سرم را از روی بالش بلند کردم و چشم هایم را مالیدم.

مادرم کرکره را بالا کشید.

ـ چه روز مزخرفی... خدا کند در کورتینا هوا بهتر باشد.

نور محزون سحرگاه روی هیکل ظریفش طرح می انداخت. کت و دامن خاکستری اش را که در مواقع مهم می پوشید به تن کرده بود. بلوز یقه اسکی، گردنبند مروارید و کفش های آبی پاشنه بلند.

خمیازه کشان، انگار که تازه از خواب برخاسته باشم گفتم: صبح به خیر.

لبهٔ تختم نشست.

ـ عزیزم، خوب خوابیدی؟

شناسنامه کتاب من و تو

  • نویسنده: نیکولو آمانیتی
  • مترجم: محیا بیات
  • زبان: فارسی
  • ناشر چاپی: نشر چشمه
  • تعداد صفحات: 103
  • موضوع کتاب:کتاب های داستان و رمان خارجی
  • نسخه الکترونیکی:دارد
  • نسخه صوتی : دارد

امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید و برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. همچنین شما نیز بهترین کتابی که تا حال مطالعه کرده اید، برای ما معرفی نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.


دیدگاه ها
  دیدگاه ها
پربحث های هفته   
همسر رهبر معظم انقلاب: آقای ما اجازه نمی‌دهد که در خانه، غیر از برنج کوپنی استفاده کنیم و آن هم کفاف خوراک ما را بیش از یک بار در هفته نمی‌دهد (632 نظر) رهبر معظم انقلاب: در ایستگاه منتظر قطار بودم که فردی که اصلا نمی شناختمش شروع کرد به مسخره کردن من+ویدیو (211 نظر) نگاهی به سفره مفصل و تمام و کمال حضرت ابوالفضل در منزل شاه نشین علی دایی+عکس/ از گل آرایی و شمع‌دان‌هایی طلایی تا پَک هایی لاکچری و جذاب (195 نظر) میزبانی رهبر معظم انقلاب از مهمانش در ضیافتی به صرف شام +عکس/سفره ای که اُملت تنها غذای آن بود... (147 نظر) (فیلم) ورود جالب و معنادار رهبر انقلاب به حسینیه امام خمینی (ره) به همراه مسعود پزشکیان و شعار حیدر حیدر جمعیت (67 نظر) درخت خرمای بزرگ حیاط باصفای خونه ویلایی زهرا گونش/ نخل های هم قد والیبالیست مشهور ترکیه ای (60 نظر) نگاهی به کیک تولد آیتک سلامت کاپیتان چشم آبی تیم ملی والیبال بانوان و رقیب زهرا گونش/ مبارکا باشه (60 نظر) نگاهی به میز عقد ساده و با دیزاین مختصرِ زینب سلیمانی دختر کوچکِ سردار سلیمانی و همسر لبنانی‌اش+عکس/ استندهای اسم و شمع های تک رنگ (49 نظر) در خانه شهید رئیسی به روی همه مردم باز می شود (45 نظر) میز غذای ساده رهبر معظم انقلاب و خوردن غذا در بشقاب استیل/ ساده زیستی ایشان همیشه مثال زدنی است+عکس (31 نظر) خلاقیت هوش پران مغازه دار کاشانی برای کشاندن مشتری به مغازه حماسه آفرید/ مغزشو باید طلا گرفت+عکس (25 نظر) خلاقیت بی نظیر راننده تهرانی، با نوشته جالب پشت پژو پارس حماسه آفرین شد/ آدم حَظ میکنه از این درک و فهم بالا (22 نظر) ریحانه سادات دختر بزرگ شهید رئیسی: سجاده نماز پدرم را در اندونزی تکه تکه کردند و به عنوان تبرّک بین مردم پخش کردند+ویدیو (22 نظر) بنز آخرین مدلی که رهبر معظم انقلاب آن را رد کرد: ببرید اینها را بفروشید! (21 نظر) حضور ساده و بدون تشریفات همسر رهبر معظم انقلاب در یک درمانگاه/ ایشان گفتند من نمی‌خواهم پارتی بازی بکنم+ویدیو (19 نظر)
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
تیتر امروز   
روایتی از مخالفت همسر رهبر معظم انقلاب با هدیه ای که به رهبر داده بودند/ ما این غذاهایی که می‌خوریم، با این ظرفها جور درنمی‌آید، اینها را رد کنید، برود
تیمار جوجه لک لک مصدوم روستای قراجه محمد مرند توسط اهالی آن
فال روزانه امروز پنجشنبه 28 تیر ماه 1403
فال ابجد روزانه پنج‌شنبه 28 تیر 1403
حرمت شکنی دختران بی‌حجاب در دسته عزاداری کرج!
فال قهوه با نشان روز پنجشنبه 28 تیر ماه 1403
فال حافظ با تفسیر امروز پنجشنبه 28 تیر 1403+فیلم
فال شمع روزانه امروز پنجشنبه 28 تیر 1403
نگاهی به جواهرات مجلل و باشکوه خانواده آمبانی که پربازدید شد/ از زمرد نماد عشق آقای داماد تا گردنبند دستساز مادر شوهر جنجالی+عکس
7 روش تضمینی و قطعی رفع بوی بد سینک ظرفشویی
مبل‌های کثیف خانه را چگونه تمیز کنیم؟ / یک راه سریع و تضمینی
چرا کارگردان مختار نگذاشت بازیگر نقش حضرت عباس (ع) در فیلم یا سریالی دیگر بازی کند؟
نامه زیرکانه و دلبرانه انیس الدوله، بانوی اول حرمسرا به ناصرالدین شاه / یا به من وام بدهید یا شهرستانک را از من بخرید!
رفع فیلترینگ به طور کامل در دست شخص رئیس جمهور است
منظور ظریف از دولت وفاق ملی چیست؟
منتخب روز   
(فیلم) خرید دکتر مسعود پزشکیان از یک سوپرمارکت در تهران به همراه نوه‌ها و عروسش با کارت بانکی شخصی / نوه‌ها پدربزرگ را به خرج انداخته‌اند اقدام منحصربفرد و زیبای طلافروش یزدی به احترام دختر سه ساله امام حسین(ع)+عکس/ این جور تصاویر مخصوص ایران ماست والسلام👌 (فیلم) رهبر معظم انقلاب: به من می‌گویند شما گفتید سوءاستفاده جویان را افشا نکنید / ما حق نداریم افراد را به صرف گمان متهم کنیم سکانس خوشحالی قُباد از بارداری شهرزاد/ قُباد: من تا الان نمیدونستم از این دنیا و از این زندگی چی میخوام اما الان.... (عکس) هدایای ارزشمندی که پزشکیان در پشت صحنه یک هیئت دریافت کرد / خوشا راهی که آغازش با حسین است ... (ویدئو) شعر سوزناک شهریار برای مادر بزرگش که با شنیدنش اشک از چشمانتان سرازیر خواهد شد به یادماندنی ترین سکانس عاشقانه سریال شهرزاد / از بله گفتن شهرزاد تا مرگ مرگ بزرگ آقا نقش دختر رهبر انقلاب در ترمیم دست مجروح ایشان/ فرزند دختری که به پدر اُنس داشت (عکس) شوخی ظریف با آقای ظریف؛ از مقایسه ظریف با مِسی تا انداختن ماسک به شکل آقای رئیس جمهور!! واکنش عضو دفتر رهبر انقلاب به پست اینستاگرامی پسرش با هشتگ برای ایران، پزشکیان