معرفی کتاب مرگ خانم مگینتی‌ اثر آگاتا کریستی

  چهارشنبه، 05 آبان 1400   زمان مطالعه 5 دقیقه
معرفی کتاب مرگ خانم مگینتی‌ اثر آگاتا کریستی
مرگ خانم مک‌گینتی با نام اصلی مرده خانم مک‌گینتی(به انگلیسی: Mrs. McGinty's Dead) یک رمان جنایی نوشته شده توسط آگاتا کریستی است که در فوریه ۱۹۲۵ در آمریکا منتشر شد و در ۳ مارس همان سال در انگلستان منتشر شد

درباره کتاب مرگ خانم مگینتی

کتاب مرگ خانم مگینتی با عنوان اصلی «mrs mcGintys Dead» اولین بار سال ۱۹۵۲ منتشر شد. این داستان جذاب و خواندنی یکی دیگر از ماجراهای هرکول پوآرو کارآگاه مشهور است که آگاتا کریستی با لحنی جذاب و رازآلود برای مخاطب روایت کرده است.داستان مرگ خانم مگینتی مانند بسیاری از آثار کریستی با استقبال زیادی از سمت مخاطبان مواجه شده است. سال ۱۹۶۴ در سینما نیز فیلمی از روی این داستان ساخته شد. مرگ خانم مگینتی به بیش از سی زبان مختلف برگردانده شده است و میلیون ها جلد از آن فروخته شده است.

خلاصه کتاب مرگ خانم مگینتی

خانم مگینتی پیرزنی است که در یک روستای دورافتاده زندگی می کند. داستان با مرگ خانم مگینتی آغاز می شود. مستأجر او به قتل متهم می شود اما هرکول پوآرو معتقد است که این اتهام اشتباه است. ماجرا با مرگ فرد دیگری ادامه پیدا می کند، مرگی که باعث می شود داستان سمت وسوی دیگری به خود بگیرد. حالا پوآرو باید ارتباط بین مرگ ها و رازی که پشت داستان وجود دارد کشف کند.

درباره نویسنده کتاب مرگ خانم مگینتی

آگاتا کریستی، زاده ی ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ و درگذشته ی ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶، نویسنده ی انگلیسی داستان های جنایی و ادبیات کارآگاهی بود.آگاتا کریستی با نام اصلی آگاتا مری کلاریسا میلر در شهر تورکی در ناحیه ی دوون انگلستان به دنیا آمد. پدر آمریکایی اش فردریک میلر نام داشت. مادرش کلارا بومر انگلیسی و از خانواده ای اشرافی بود. آگاتا به دلیل آمریکایی بودن پدر می توانست تبعه ی ایالات متحده نیز باشد، ولی هرگز از آن کشور تقاضای تابعیت نکرد. آگاتا دارای یک خواهر و یک برادر بود که هر دوی آن ها از وی بزرگ تر بودند.آگاتا در زمان جنگ جهانی اول در بیمارستان و سپس در داروخانه کار می کرد؛ شغلی که تأثیر زیادی بر نوشته های او داشته است: بسیاری از قتل هایی که در کتاب هایش رخ می دهند از طریق خوراندن سم به مقتولان صورت می گیرند.در هشتم دسامبر ۱۹۲۶ وقتی در سانینگ دیل واقع در برکشر زندگی می کرد به مدت ده روز ناپدید گردید و روزنامه ها در این مورد جاروجنجال فراوانی به پا کردند. اتومبیل او در یک گودال گچ پیدا شد و خود او را نیز نهایتا در هتلی واقع در هروگیت یافتند. آگاتا اتاق هتل را با نام خانمی که اخیرا شوهرش اعتراف کرده بود با وی رابطه عاشقانه دارد، کرایه کرده بود و در توضیح این ماجرا ادعا کرده بود که در اثر ضربه ی روحی ناشی از مرگ مادر و خیانت شوهر دچار فراموشی شده بوده است. آگاتا در سال ۱۹۳۰ با باستان شناسی به نام سر ماکس مالووان که ۱۴ سال از او جوان تر بود، ازدواج کرد و با او به سفرهای فراوانی رفت. رد پای این سفرها و شهرها و کشورهایی که او از آن ها دیدن می کرد را می توان در بیشتر داستان هایش که وقایع آن ها در کشورهای شرقی (خاورمیانه) رخ می دهند، دید. ازدواج او با مالووان در ابتدا ازدواجی موفق و شاد بود. این ازدواج توانست با وجود ماجراجویی های عشقی خارج از ازدواج مالووان، مدتی نسبتا طولانی دوام بیاورد.

آگاتا کریستی

مترجم کتاب مرگ خانم مگینتی

مجتبی عبدالله نژاد (۱۳۴۸ کاشمر) نویسنده و مترجم ایرانی است که کتاب هایی از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه می کند و درضمن درباره ی ادبیات کلاسیک فارسی تحقیق می کند. کتاب «گفتگو با مسعود سعد سلمان» نوشته ی او، تلفیقی است از کار تخیلی با کار پژوهشی. وی در گفتگویی در روزنامه ایران می گوید: «این ژانری است که خودم ابداع کردم». از وی مقالاتی در بعضی نشریات ادبی مثل کلک، کارنامه، سمرقند، بخارا، رودکی، نافه، شوکران، و گوهران منتشر شده است.

چرا باید کتاب مرگ خانم مگینتی را خواند؟

ادبیات پلیسی یکی از بخش های جذاب ادبیات است که مخاطبان زیادی دارد. آگاتا کریستی یکی از کسانی است که آثارش لحظات خوشایندی را برای خوانندگان به وجود آورده است و خیلی از نوجوان ها نیز با آثار او کتاب خوان شده اند. مرگ خانم مگینتی یکی از آثار رازآلود و جذاب اوست که می تواند شما را از زمان حال جدا کند و به همراه هرکول پوآرو به کشف یک جنایت جذاب ببرد.

کتاب مرگ خانم مگینتی در دسته ی کتاب های داستان پلیسی قرار دارد.

کتاب مرگ خانم مگینتی مناسب برای گروه سنی نوجوانان و علاقه مندان برای داستان های پلیسی است.

تعداد صفحات نسخه ی چاپی کتاب 271 صفحه است که با مطالعه ی روزانه 20 دقیقه می توانید این کتاب را در 13 روز بخوانید.

کتاب مرگ خانم مگینتی جزو کتاب های حجیم و بلند با موضوع داستان پلیسی است. این کتاب برای افرادی که وقت بیشتری برای مطالعه دارند و می خواهند در زمینه ی داستان پلیسی زمان بیشتری را به مطالعه اختصاص دهند انتخاب مناسبی است.

قسمتی از کتاب مرگ خانم مگینتی

پوآرو با نفرت اطراف اتاقی را که توی آن ایستاده بود، نگاه کرد. اتاق بزرگی بود، ولی غیر از بزرگی امتیاز دیگری نداشت. پوآرو انگشتانش را روی قفسه های کتاب کشید و چهره اش در هم رفت. همان طور که حدس می زد پر از گردوخاک بود. با احتیاط روی کاناپه نشست و فنرهای درب و داغون کاناپه فوری پایین رفت. دو تا مبل کهنه هم بود که می دانست وضع بهتری دارد. سگ خشم آلودی که حدس می زد گرسنه باشد، روی صندلی چهارم که ظاهراً راحت تر از بقیه بود، نشست بود و خرخر می کرد.

اتاق بزرگ بود و کاغذدیواری های کهنه موریس داشت. چند تابلو گراور با موضوعاتی ناخوشایند کج وکوله به دیوار آویزان بود. یکی دو تابلو رنگ روغن کوچک هم دیده می شد. روکش صندلی ها کهنه و کثیف بود. فرش داخل اتاق طرح زشتی داشت و از چند جا سوراخ بود. وسایل و خرت وپرت های مختلف توی اتاق ولو بود. میزها چرخ نداشت و دست که می زدی، تکان می خورد و نزدیک بود بیفتد. یکی از پنجره ها باز بود و ظاهراً بسته نمی شد. در موقتاً بسته بود، ولی معلوم بود که بسته نمی ماند. جفتش جا نمیفتاد؛ بنابراین با کمترین وزشی باز می شد و باد سرد و سوزدار زمستانی اتاق را پر می کرد.

پوآرو دلش به حال خودش سوخت و با خودش گفت: «اذیت می شوم. خیلی اذیت می شوم.»

درباز شد و سرما و خانم سامرهیز باهم وارد اتاق شدند. خانم سامرهیز نگاهی به داخل اتاق انداخت و بعد در جواب یک نفر در دوردست جیغ کشید:

-چی؟

و دوباره از اتاق بیرون رفت.

شناسنامه کتاب مرگ خانم مگینتی


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
از سراسر وب   
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها