درباره کتاب ناخدا برای ناهار رفته و ملوانان کشتی را تسخیر کرده اند
اکثر مردم این کتاب چارلز بوکوفسکی (Charles Bukowski) را به دلیل نام عجیبش رمان تصور می کنند، اما این چنین نیست. کتاب ناخدا برای ناهار رفته و ملوانان کشتی را تسخیر کرده اند (The captain is out to lunch and the sailors have taken over the ship) در واقع مجموعه ای از یاداشت های روزانه ی این نویسنده ی مشهور در واپسین سال های زندگی اش است.بوکوفسکی در سال های آخر عمرش تصمیم گرفت تا در سی و سه یادداشت کوتاه درباره خودش، فعالیت هایش، اعتیادش به الکل و قمار و تمام زشتی ها و زیبایی های زندگی اش سخن بگوید. حاصل این تصمیم کتاب جذاب و پرکشش ناخدا برای ناهار رفته و ملوانان کشتی را تسخیر کرده اند، بود که نخستین بار در سال 1998 به چاپ رسید.به جد می توان گفت این یادداشت های خاطره گونه تصویری به یاد ماندنی از سال های آخر عمر این نویسنده ی مشهور خلق کرده اند، به طوری که شما پس از مطالعه این کتاب گمان می کنید در تمام طول این سال ها بوکوفسکی را از نزدیک می شناختید. او در این کتاب با مهارت فوق العاده اش در نویسندگی به مرور شما را به خود نزدیک کرده و با بیان فراز و نشیب های زندگی اش پرده از اسرار حقیقی انسانی برمی دارد و شما را با معنا و مفهوم تازه ای از زندگی رو به رو می کند.
خلاصه کتاب ناخدا برای ناهار رفته و ملوانان کشتی را تسخیر کرده اند
این اثر جذاب و خواندنی، مجموعه ای از دست نوشته های بوکفسکی است که در بین سال های 1991 تا 1993 نگاشته شدند. این یادداشت های خاطره گونه، تصویری به یاد ماندنی از سال های آخر زندگی این نویسنده ی بزرگ را خلق می کنند. بوکفسکی در این یادداشت هااز موضوعاتی چون میگساری، قمار، سالخوردگی، شهرت و فعالیت های روتین و روزمره ی زندگی اش سخن می گوید. او مانند همیشه با نثر دوست داشتنی و گیرای خود و همزمان با احساس نزدیک و نزدیک تر شدن به مرگ، به فراز و نشیب های زندگی اش می پردازد و تلاش می کند تا با خلق معنا و مفهومی جدید از چیزی که برای مخاطب آشنا به نظر می رسد، پرده از سرشت حقیقی انسان بردارد.
درباره نویسنده کتاب ناخدا برای ناهار رفته و ملوانان کشتی را تسخیر کرده اند
هاینریش چارلز بوکوفسکی،( زاده ی 16 آگوست 1920 و درگذشته ی 9 مارس 1994) شاعر و داستان نویس آمریکایی بود.بوکوفسکی در شهر آندرناخ آلمان به دنیا آمد. بعد از فروپاشی اقتصاد آلمان در پی جنگ جهانی اول، خانواده ی او در سال 1923 به بالتیمور رفتند. بوکوفسکی بعد از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان لس آنجلس، دو سال را در دانشگاه شهر لس آنجلس گذراند و در دوره های هنر، روزنامه نگاری و ادبیات شرکت کرد. او در 23 سالگی، اولین داستان کوتاه خود را در مجله ای به چاپ رساند.بوکوفسکی در اوایل دهه ی 1950 در اداره ی پست لس آنجلس به عنوان پستچی مشغول به کار شد و بعد از دو سال و نیم، آن را رها کرد. او در سال 1955 به خاطر زخم معده ای تقریبا وخیم بستری شد. بوکوفسکی پس از ترک بیمارستان، دوباره شروع به نوشتن شعر کرد. او در سال 1957 با شاعر و نویسنده ای به نام «باربارا فیری» ازدواج کرد، اما آن ها در سال 1959 از هم جدا شدند. در پی این جدایی، بوکوفسکی دوباره شراب خواری را از سر گرفت و به نوشتن شعر ادامه داد.چارلز بوکوفسکی در 9 مارس 1994 در سن پدروی کالیفرنیا در سن 73 سالگی، اندکی بعد از تمام کردن آخرین رمانش، به خاطر ابتلا به بیماری سرطان خون درگذشت. مراسم تدفین او به وسیله ی راهبان بودایی انجام شد. بر روی سنگ قبر بوکوفسکی این عبارت خوانده می شود: «Don't Try» یا «تلاش نکنید».

درباره مترجم کتاب ناخدا برای ناهار رفته و ملوانان کشتی را تسخیر کرده اند
او متولد سال 1371 است. از آثار ترجمه او می توان اعتراف از کالین هوور، ناخدا برای ناهار رفته و ملوانان کشتی را تسخیر کرده اند از چارلز بوکوفسکی و هوای عشق بارانی است از ریچارد براتیگان را نام برد
نکوداشت های کتاب ناخدا برای ناهار رفته و ملوانان کشتی را تسخیر کرده اند
- صادقانه و طنزآمیز. (Amazon)
- لذت بخش. (Independent Publisher)
کتاب ناخدا برای ناهار رفته و ملوانان کشتی را تسخیر کرده اند مناسب چه کسانی است؟
اگر به ادبیات داستانی و آثار چارلز بوکوفسکی علاقه مند هستید، این کتاب را از دست ندهید.
قسمتی از کتاب ناخدا برای ناهار رفته و ملوانان کشتی را تسخیر کرده اند
دو چیزِ پول اشتباه است: خیلی زیاد بودنش و خیلی کم بودنش.
بالکن کوچکی داریم، در باز است و می توانم نور ماشین ها را در آزادراه جنوبی ساحلی ببینم. آن ها هیچ وقت توقف نمی کنند، خطوط نور می آیند و می روند، همه آن مردم احمق. آن ها چه کار می کنند؟ به چه فکر می کنند؟ همه ما به سمت مرگ می رویم، همه ما، چه سیرک جالبی، تنها بودن ما را مجبور می کند به هم عشق بورزیم اما این هم جواب نمی دهد. ما وحشت زده و غرق در ابتذالیم، توسط چیزی که نیست، خورده می شویم.
هروقت شعر خوبی می نویسم مثل عصا به من کمک می کند ادامه مسیر را طی کنم.
مایه دارها سر جای خود هستند، همیشه راهی برای دوشیدن دولت دارند.
روزی داشتم نهار می خوردم روی صندلی پیشخوان نشسته بودم و هیچ کس نبود. مردی داخل شد و آمد دقیقا کنارم نشست. لعنتی از این بیست و پنج تا صندلی خالی دقیقا کنارم نشست. من اصلا به این چیزها علاقه ندارم، هرچه از مردم دورتر باشم، احساس بهتری دارم. مرد سفارش داد و شروع کرد راجع به فوتبال با خانم خدمتکار به حرف زدن. من هم گاهی فوتبال می بینم اما داخل کافه باید از آن صحبت کنم؟
شاید ما زیادی فکر می کنیم. به نظر من بیشتر احساس کن و کمتر فکر کن.
نمی خواهم که چرت بنویسم. سال ها در اتاق های کوچک نوشته ام و روی صندلی پارک ها خوابیده ام و در کافه های بسیاری نشسته ام و همه کارهای احمقانه را انجام داده ام و در ضمن همان طور که می خواستم نوشته ام، شغلم را بالاخره پیدا کردم و هنوز هم همانطور که می خواهم می نویسم. هنوز هم می نویسم تا از دیوانگی فرار کنم، هنوز هم می نویسم تا بتوانم این زندگی لعنتی را برای خودم شرح دهم.
همین طور که مشغول قدم زدن بودم این بچه را دیدم که به سمتم می دود. می دانستم چه می شود. راهم را بست.
«ببخشید، شما چارلز بوکوفسکی هستید؟»
گفتم: نه، من چارلز داروین هستم و از کنارش گذشتم.
شناسنامه کتاب ناخدا برای ناهار رفته و ملوانان کشتی را تسخیر کرده اند
- نویسنده: چارلز بوکوفسکی
- ترجمه: علی همتیان
- انتشارات: شمشاد
- تعداد صفحات: ۱۲۸
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد
معرفی کتاب من شدن اثر اروین د. یالوم










































