درباره محمد عاصمی
محمد عاصمی در جوانی شاعر و نویسنده ای پرشور بود و اشعار حماسی او با امضای «شرنگ» در نشریات چپ منتشر می شد. وی در دوران توفانی پس از شهریور ۱۳۲۰ از هنرمندان تئاتر بود و در «تئاتر سعدی» به روی صحنه می رفت. او از شاگردان عبدالحسین نوشین کارگردان نامی تئاتر و عضو «کمیته مرکزی حزب توده» بود. آقای عاصمی در همان دوران با «ایرن»، بازیگر نامدار تئاتر و سینمای ایران پیوند ازدواج بست، که دوام چندانی نداشت. محمد عاصمی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تحت پیگرد قرار گرفت و ناگزیر شد ایران را ترک کند و در آلمان اقامت گزیند. وی از فروردین ۱۳۴۲ نشریهٔ فرهنگی و اجتماعی کاوه را به زبان فارسی در مونیخ منتشر کرد. این نشریه به ویژه ناشر افکار و آثار نویسندگان و پژوهشگران ایرانی شد که در اروپا اقامت داشتند. آقای عاصمی، چنان که خود در مصاحبه ای گفته است، نشریهٔ خود را «کاوه» نامید، برای زنده داشتن یاد نشریه مهمی که نیم قرن پیش از آن برخی ادبای تبعیدی سرشناس ایرانی مانند سید حسن تقی زاده، علامه محمد قزوینی، محمدعلی جمالزاده در برلین منتشر می کردند. با «مجله کاوه» با مدیریت آقای عاصمی گروه بزرگی از نویسندگان و پژوهشگران ایرانی همکاری داشتند، مانند محمدعلی جمالزاده، پرویز ناتل خانلری، علی دشتی، عباس زریاب خویی، بزرگ علوی، احسان طبری، محمود تفضلی، علی نقی منزوی، سعیدی سیرجانی و ده ها ادیب و متفکر دیگر.
درباره کتاب سیما جان
کتاب پیش رو دربرگیرنده ی 52 نامه ی عاشقانه است که محمد عاصمی آن ها را خطاب به شخصیتی به نام سیما نوشته و او را در تمامی این نامه ها با عنوان «سیما جان» خطاب می کند. مضامین این نامه های پرسوزوگداز، گاه عاشقانه است و گاه اجتماعی. این مجموعه بیش از 50 سال پیش در مجله ی امید ایران چاپ شد و بعدها محمود تفضلی-نویسنده و مترجم نامدار- آن ها را در قالب یک کتاب جیبی منتشر کرد. این نامه ها اکنون به همت انتشارات واوخوان به صورت کتابی صوتی درآمده و در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است.
در بخشی از کتاب سیما جان می خوانیم
پرسیده بودی که آیا آن همه شور و التهاب در من مرده است؟ و آن آتش بیدادگر زوال گرفته و خاکستر شده است؟ تو خوب می دانی، آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست. من کی می توانم بدون رنج و دغدغه زندگی کنم؟ مگر دردهای مرا پایانی ست؟ مگر چشمه ی رنج ها خشکیده اند؟ مگر در قلبم زندگی مرده است؟ آیا زندگی بدون رنج میسر است؟ من چنین می پندارم که عظمت زندگی در رنج های ماست. در میان خنده هایم سیما جان، درخشش قطرات معصوم اشک به چشم می آید و تو بهتر از همه می دانی که مثل شاعر دیگر روزگاران قدیم، در قطرات اشکم نیز خنده های پاک سروده می شود و میان گریه می خندم که چون شمع اندر این مجلس زبان آتشینم هست، اما درنمی گیرد. سیمای خوب من! دست های پرنوازشت را بر قلب رنجورم بکش. دوستم داشته باش. من و تو همیشه از دردی ناشناخته و مجهول رنج می برده ایم. درد ما درد عشق عادی نیست و از عشق های بی تاب و خونین رنگ دارد. عشق به کودکان، عشق به انسان، و بالاتر از همه عشق به عشق های پاک و عمیق و دردآلود...
شناسنامه کتاب سیما جان
-
نویسنده: محمد عاصمی
- زبان: فارسی
- موضوع کتاب:کتاب زندگینامه
- نسخه الکترونیکی:دارد
- نسخه صوتی : دارد
امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید و برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. همچنین شما نیز بهترین کتابی که تا حال مطالعه کرده اید، برای ما معرفی نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.