درباره کتاب سرو غمگین
سرو غمگین (به انگلیسی: Sad Cypress) رمانی جنایی اثر آگاتا کریستی است.این کتاب که از مجموعه داستان های پوآرو می باشد در مارس ۱۹۴۰ در بریتانیا توسط انتشارات کولینز کرایم کلوب و در همان سال در آمریکا توسط انتشارات داد، مید اند کمپانی به چاپ رسیده است.قیمت کتاب در بریتانیا ۸ شلینگ و ۳ پنسیو در آمریکا ۲ دلار بوده است.
خلاصه کتاب سرو غمگین
داستان این کتاب در دادگاه شروع می شود که در آن الینور کاترین کارلایل متهم به قتل مری جرارد در بیست و هفتم ژوئیه است. الینور کاترین کارلایل زنی جوان و زیبا و همسر مردی به نام رادی ولمن است. آن ها تا قبل از این دادگاه زندگی معمولی و دل نشینی در کنار هم داشته اند تا یک روز نامه ای عجیب به دست الینور کاترین کارلایل می رسد. او نامه ای بدخط، با غلط های املایی زیاد روی یک کاغذ صورتی ارزان قیمت از فردی ناشناس دریافت می کند و پس از خواندن آن در بهت و حیرت فرو می رود. او در نامه می خواند که دختری جوان و مکار قصد دخالت در امور زندگی عمه لورا را دارد. الینور کاترین با خواندن نامه میخکوب می شود و به یاد اموال عمه ی میان سالش می افتد از این رو این زوج جوان تصمیم می گیرند به خانه ی عمه لورا بروند در حالی که نمی دانند چه اتفاقات وحشتناک و نفس گیری در انتظار آن ها است.
درباره نویسنده کتاب سرو غمگین
آگاتا کریستی، زاده ی ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ و درگذشته ی ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶، نویسنده ی انگلیسی داستان های جنایی و ادبیات کارآگاهی بود.آگاتا کریستی با نام اصلی آگاتا مری کلاریسا میلر در شهر تورکی در ناحیه ی دوون انگلستان به دنیا آمد. پدر آمریکایی اش فردریک میلر نام داشت. مادرش کلارا بومر انگلیسی و از خانواده ای اشرافی بود. آگاتا به دلیل آمریکایی بودن پدر می توانست تبعه ی ایالات متحده نیز باشد، ولی هرگز از آن کشور تقاضای تابعیت نکرد. آگاتا دارای یک خواهر و یک برادر بود که هر دوی آن ها از وی بزرگ تر بودند.آگاتا در زمان جنگ جهانی اول در بیمارستان و سپس در داروخانه کار می کرد؛ شغلی که تأثیر زیادی بر نوشته های او داشته است: بسیاری از قتل هایی که در کتاب هایش رخ می دهند از طریق خوراندن سم به مقتولان صورت می گیرند.در هشتم دسامبر ۱۹۲۶ وقتی در سانینگ دیل واقع در برکشر زندگی می کرد به مدت ده روز ناپدید گردید و روزنامه ها در این مورد جاروجنجال فراوانی به پا کردند. اتومبیل او در یک گودال گچ پیدا شد و خود او را نیز نهایتا در هتلی واقع در هروگیت یافتند. آگاتا اتاق هتل را با نام خانمی که اخیرا شوهرش اعتراف کرده بود با وی رابطه عاشقانه دارد، کرایه کرده بود و در توضیح این ماجرا ادعا کرده بود که در اثر ضربه ی روحی ناشی از مرگ مادر و خیانت شوهر دچار فراموشی شده بوده است. آگاتا در سال ۱۹۳۰ با باستان شناسی به نام سر ماکس مالووان که ۱۴ سال از او جوان تر بود، ازدواج کرد و با او به سفرهای فراوانی رفت. رد پای این سفرها و شهرها و کشورهایی که او از آن ها دیدن می کرد را می توان در بیشتر داستان هایش که وقایع آن ها در کشورهای شرقی (خاورمیانه) رخ می دهند، دید. ازدواج او با مالووان در ابتدا ازدواجی موفق و شاد بود. این ازدواج توانست با وجود ماجراجویی های عشقی خارج از ازدواج مالووان، مدتی نسبتا طولانی دوام بیاورد.

ترجمه کتاب سرو غمگین به زبان فارسی
کتاب «سرو غمگین» نوشته ی «آگاتا کریستی» با ترجمه ی «محمد گذرآبادی» از سوی انتشارات هرمس در سال 1390 منتشر شد «محمد گذرآبادی» نویسنده و مترجم ایرانی در فروردین سال 1345 در بندر انزلی به دنیا آمد. او تحصیلاتش را در رشته ی سینما دانشگاه هنر تهران به سرانجام رسانده و از دهه ی هفتاد نوشتن و ترجمه ی داستان های خارجی را دنبال کرده است. او علاوه بر ترجمه ی آثار «آگاتا کریستی» ترجمه ی کتاب های خودشناسی و توسعه ی فردی را نیز در کارنامه ی کاریش دارد. «فكرت را عوض كن حالت خوب می شود» نوشته ی «كريستين پادسكی»، «مهارت های زناشويی» نوشته ی «متيو مک کی» و «بنویس تا اتفاق بیفتد» نوشته ی «هنریت کلاوسر» ازجمله برخی از آثار «محمد گذرآبادی» هستند.
قسمتی از کتاب سرو غمگین
دوشیزه الینور کاترین کارلیسل، جنابعالی متهم می باشید که در روز بیست و هفتم ژوئیه مرتکب قتل گشته اید و ماری ژرار را کشته اید! آیا به گناه خود اقرار می نمایید؟» دوشیزه الینور با چشمانی خیره که رنگ آبی روشنی است و موهای مشکی اش که بر روی ابروان نازک و چهره ی غمگینش ریخته بود با گردنی افراشته در جلوی قضات قد علم نمود و منتظر ماند. جو دادگاه، جو بسیار سنگین و کشنده ای بود، صدایی از احدی برنمی خواست و همه منتظر کلمات بودند، کلماتی که می توانست سرنوشت یک نفر را مشخص کند. وکیل مدافع با تشویش و نگرانی فوق العاده با خود اندیشید: «خداوندا اگر اقرار کند!» اعصابش خیلی خرد شده بود، در این هنگام لبان الینور گشوده گشت و اظهار داشت: «من هیچ گناهی ندارم، من پاک و بی گناهم!»
منشی دادگاه در این هنگام بلند شد، همه ی چشم ها به وی دوخته شده بود. او کیفرخواست را با صدایی ملایم اینچنین اعلام کرد: «هیئت محترم قضات، عالیجناب، به عرض می رساند که در روز بیست و هفتم ژوئیه در ساعت سه و نیم بعد از ظهر در قصر هانتربری، بانویی به نام ماری ژرار درگذشت.» الینور چند بار احساس کرد که دارد از حال می رود، جملات و کلماتی که به گوشش می رسید در حقیقت فقط صدایی بیش نبود و اصلا مفهومی نداشت. از آن کلمات فقط صدایی به گوشش می رسید ولی هیچی نمی فهمید...
کلمات، مثل میخ هایی که در یک جدار زخیم و محافظ فرو می روند، در پرده ی زخیمی که افکار الینور را احاطه کرده بود، فرو می رفتند... دادگاه. چهره ها. ردیف های بی پایان چهره ها! یک چهره ی خاص، با سبیل های بزرگ مشکی و چشم های نافذ. هرکول پوآرو، که سرش را کمی به یک طرف خم کرده بود، با چشم های متفکر او را تماشا می کرد. الینور با خودش فکر کرد: «سعی دارد بفهمد دقیقا چرا این کار را کردم... سعی دارد به درون سرم نفوذ کند تا ببیند چه فکری می کنم، چه احساسی دارم...»
شناسنامه کتاب سرو غمگین
- نویسنده: آگاتا کریستی
- ترجمه:محمد گذر آبادی
- انتشارات: هرمس
- تعداد صفحات:278
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد
معرفی کتاب شب بی پایان اثر آگاتا کریستی










































