درباره ارنست همینگوی
ارنِست میلر هِمینگوِی (زاده ۲۱ ژوئیه ۱۸۹۹ – درگذشته ۲ ژوئیه ۱۹۶۱) از نویسندگان برجستهٔ معاصر ایالات متحده آمریکا و برندهٔ جایزه نوبل ادبیات بود. او از پایه گذاران یکی از تاثیرگذارترین انواع ادبی، موسوم به «وقایع نگاری ادبی» شناخته می شود.قدرت بیان و زبردستی همینگوی در توصیف شخصیت های داستانی به گونه ای بود که او را پدر ادبیات مدرن لقب داده اند.
درباره کتاب واع با اسلحه
رمان وداع با اسلحه (A Farewell to Arms) به ماجرای جوانی آمریکایی با نام فردریک هنری می پردازد که در شمال ایتالیا به زندگی خود مشغول است اما جنگ جهانی اول آغاز شده و وی نیز برای جنگ به ارتش این کشور می پیوندد و در آمبولانس به خدمت مشغول می شود. هنری هم در جنگ مجروح می شود و برای درمان به بیمارستانی در میلان فرستاده می شود. در این شرایط، علاقه ای میان هنری و کاترین به وجود می آید. هنری که از جنگ بیزار است مجدداً به جنگ می رود. این کتاب یکی از درخشان ترین رمان های مربوط به جنگ جهانی اول است که براساس تجربه های نویسنده نوشته شده است. شخصیت هنری و اتفاقاتی که برای او رخ می دهد بسیار به شرایط ارنست همینگوی (Ernest Hemingway) در جنگ جهانی اول نزدیک است. مهم ترین عاملی که این رمان را با سایر آثار همینگوی متفاوت می کند پایان آن است و براساس ادعای نویسنده، وی 36 پایان گوناگون برای رمان وداع با اسلحه در نظر گرفته بود که در نهایت، داستان به آنچه خواهید خواند تبدیل شده است. این کتاب یکی از معروف ترین آثار ارنست همینگوی است و به عنوان یک اثر به یاد ماندنی و شاهکاری بی بدیل در میان طرفداران ادبیات شناخته می شود. تاکنون کتاب وداع با اسلحه چندین بار مورد اقتباس قرار گرفته که معروف ترین آن به کارگردانی فرانک بورزیگی در سال 1932 ساخته شده است.
جملات برگزیده رمان وداع با اسلحه:
- وقتی عاشق باشی، دوست داری کاری برای عشقت انجام بدی. دوست داری فداکاری کنی. آرزوی خدمتگزاری داری.
- در تاریکی به یکدیگر نگاه کردیم. به نظرم بسیار زیبا بود. دستش را گرفتم. اجازه داد دستش را نگه دارم. بازویم را زیر دستش گذاشتم.
- تو فقط مال خودمی. واقعیت اینه و اینکه هیچ وقت متعلق به هیچکس نبودی. اما اگر هم بوده باشی، برای من فرقی نمی کنه. ازشون نمی ترسم. ولی راجع به اونا با من حرف نزن. وقتی یک مرد با یک دختر وقت می گذرونه، اون دختر کی بهش می گه که دستمزدش چقدر شده؟
نکوداشت های کتاب وداع با اسلحه:
- شگفت انگیز. (New York Times)
- زینتی ارجمند در ادبیات آمریکا. (Washington Times)
- وداع با اسلحه گوهری گران بها است. (NPR)
در بخشی از کتاب وداع با اسلحه می خوانیم:
وقتی به خط مقدم برگشتم، هنوز در همان خانه زندگی می کردیم. جنگ افزارهای بیشتری در روستاهای اطراف مستقر شده بود و بهار هم از راه رسیده بود. کشتزارها سبز شده بود و تاکستان ها جوانه زده بودند. درخت هایی که در امتداد خیابان بودند، برگ های کوچکی درآورده بودند و نسیم ملایمی از جانب دریا می وزید. چشمم را به تپه های شهر، قلعه ی قدیمی ای که در دل آن بود، کوهستان قهوه ای رنگِ اطراف و دامنه ی آن که اندکی سبز شده بود، دوختم. تسلیحات بیشتری داخل شهر بود، بیمارستان های بیشتری زده بودند، در خیابان آدم با مردها و گاهی زن های انگلیسی برمی خورد؛ چند خانه ی دیگر هم خمپاره خورده بودند. هوا گرم و مثل بهار مطبوع بود و من از لابه لای درختان و خیابانی که از نور روی دیوار جان می گرفت، عبور کردم و متوجه شدم که هنوز در همان خانه زندگی می کنیم. خانه دقیقاً به همان شکلی که آن را ترک کرده بودم، باقی مانده بود. در باز بود و یک سرباز، بیرون زیر آفتاب و روی نیمکت نشسته بود. یک آمبولانس چسبیده به در کناری منتظر بود. وارد که شدم، بوی سنگ های مرمر و بیمارستان می آمد. انگار همه چیز مانند همان موقعی بود که آنجا را ترک کرده بودم، با این تفاوت که الآن بهار بود. از کنار در اتاق به سالن نگاه کردم و سرهنگ را دیدم که پشت میزش نشسته بود. پنجره باز بود و آفتاب به داخل می تابید. او مرا ندید و من مردد شدم که آیا داخل شوم و به او گزارش دهم، یا اول به طبقه ی بالا بروم و حمام کنم. تصمیم گرفتم به طبقه ی بالا بروم.
داستان رمان وداع با اسلحه چیست؟
طی جنگ جهانی اول، ستوان هنری در شهر کوچکی در شمال ایتالیا مشغول خدمت در بخش آمبولانس های جبهه ی این کشور است. او در روزهای ابتدایی که جبهه ی جنگ نسبتا آرام می گذشت، از زندگی در تالار ناهارخوری و می گساری میان آمبولانس ها لذت می برد. جنگ طوری آرام بود که حتی با مرخصی او برای تمام زمستان موافقت شد. زمانی که هنری از مرخصی به جبهه بازمی گردد، با پرستاری به نام کاترین بارکلی آشنا می شود و تظاهر می کند که به او علاقمند شده است. کاترین حرف او را می پذیرد؛ در حالی که به آن باور ندارد. در این بین اما شعله های جنگ دوباره روشن شده است و هنری مجروح می شود. او را به بیمارستانی در شهر میلان که کاترین هم به آن جا فرستاده شده است، منتقل می کنند. در بیمارستان کاترین و هنری دلباخته ی هم می شوند. هنری دوباره به جبهه ی نبرد اعزام می شود. جنگ هر روز شدیدتر می شود و هنری در صحبت با هم رزمانش متوجه می شود که همگی تا چه حد از جنگ بیزار هستند. پیش از اینکه هنری به منطقه ای کوهستانی که به آن جا اعزام شده است برسد، حمله ی آلمانی ها و اتریشی ها شروع می شود و آن ها مجبور به عقب نشینی می شوند. هنری با سه آمبولانس تحت فرمانش به عقب بر می گردد اما آمبولانس ها در جاده های فرعی به گل می نشینند. یکی از سربازان او کشته می شود و دیگری خود را تسلیم می کند. هنری و یکی دیگر از سربازانش به دلیل عقب نشینی دستگیر می شوند و برای محاکمه و تیرباران راهی یک چمن زار می شوند. اما در راه، هنری خودش را نجات می دهد و فرار می کند. پس از این اتفاق متوجه می شود که هیچ علاقه ای به جنگیدن ندارد.
وداع با اسلحه؛ انزجار از جنگ
بسیاری معتقدند که همینگوی بر اساس تجربیات شخصی خود در جنگ جهانی اول داستان کتاب را روایت کرده است و شخصیت های اصلی کتاب براساس شخصیت های حقیقی شکل گرفته اند. به عنوان مثال کاترین بر اساس شخصی به نام «اگنس ون کوروسکی» (Agnes von Kurowsky) نوشته شده است که پرستار صلیب سرخ طی جنگ جهانی اول بوده است و از همینگوی مراقبت می کرده است. همینگوی عاشق او نیز شده بود. داستان کتاب نبرد امپراتوری های اتریش – مجارستان و آلمان را در برابر ایتالیا به تصویر می کشد که در سال 1917 اتفاق افتاد و ایتالیا مجبور به عقب نشینی گسترده ای شد. داستان عاشقانه ی کتاب در بستری تلخ و خشن توصیف می شود. همینگوی با شیوه ی روایت منحصربه فرد خود و با نثری شیوا و روان قصه را روایت می کند که باعث شده خواننده تا صفحات پایانی کتاب با آن همراه شود. نویسنده استادانه سرگردانی و انزجار قهرمان داستان، هنری را نسبت به جنگ روایت می کند و شکوه و عظمت کلمات و عبارات او ارزش و زیبایی کتاب را دو چندان می کند. نویسنده درباره شیوه ی نگارش خود گفته است: «یادم است تقریبا هر روز در دنیای این کتاب زندگی می کردم و به این فکر می کردم که قرار است بقیه اش را چه کار کنم، وقتی این کشور، مردم و ماجراها را خلق می کردم خوشحال تر از همیشه بودم. هر روز کتاب را از اول تا جایی که نوشته بودم می خواندم. هر وقت که از کار خودم راضی بودم و می دانستم فردا باید از کجا شروع کنم، دوباره کار را متوقف می کردم.» روایت داستان با وجود اینکه غم انگیز است اما همینگوی آن را گریزناپذیر و واقعیت زندگی می داند: «این که کتاب در این حد غم انگیز بود مرا ناراحت نمی کرد. چرا که من معتقدم زندگی اساسا یک تراژدی است و می دانستم تنها یک مسیر برای به پایان رساندن این داستان وجود دارد. ولی مساله ی مهم این بود که تو موفق شده بودی چنین چیزی بنویسی، اثری خلق کنی که خودت هم هنگام خواندنش احساس رضایت داشته باشی و مهم تر این که تو می توانستی هر روز این کار لذت بخش را انجام دهی. این باعث می شد من بیشتر از همیشه از کار خود لذت ببرم و به بقیه ی مسائل توجهی نکنم.» یکی از دلایل مهمی که کتاب در تمامی این سال ها به عنوان اثری مهم باقی مانده است مطرح کردن سطحی جدید از صلح طلبی است. همچنین زبان ساده و روان کتاب به همراه احساسات چند لایه، اثر را به رمانی کلاسیک تبدیل کرده است.
نقد و بررسی کتاب وداع با اسلحه
وقتی به شاهکار های ادبی دنیا بنگریم متوجه می شویم که بیشتر آن ها، روایت جنگ ها و کشمکش ها بین کشور ها و آدم هاست؛ گویی که اگر جنگ و قحطی در دنیا وجود نداشت هیچ اثر ادبی هم خلق نمی شد! رمان وداع با اسلحه نوشته ی ارنست هِمینگوِی، یکی از بزرگان ادبیات نیز روایت گر جنگ و عشق در کنار یکدیگر است.
شناسنامه کتاب وداع با اسلحه
- نویسنده: ارنست همینگوی
- مترجم: مجید امینی
- زبان: فارسی
- ناشر چاپی: سفیر قلم
- تعداد صفحات: 288
- موضوع کتاب:کتاب رمان و داستان خارجی
- نسخه الکترونیکی:دارد
- نسخه صوتی : دارد
بنابراین کتاب وداع با اسلحه (A farewell to arms) از جمله نام دارترین و نام آورترین آثار ارنست همینگوی است که برای، علاقمندان به کتاب پیشنهاد میکنیم. امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید و برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. همچنین شما نیز بهترین کتابی که تا حال مطالعه کرده اید، برای ما معرفی نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.