معرفی کتاب زنده به گور اثر صادق هدایت

  شنبه، 10 اردیبهشت 1401   زمان مطالعه 7 دقیقه
معرفی کتاب زنده به گور اثر صادق هدایت
کتاب زنده به گور اثر برجسته‌‌ی صادق هدایت، دربردارنده‌ی 8 داستان کوتاه بر اساس زندگی شخصی، افکار تاریک و شخصیت خاص و متفاوت این نویسنده و روشنفکر پرآوازه‌ی ایرانی است. همراه ساعد نیوز باشید.

صادق هدایت

صادق هدایت (۲۸ بهمن ۱۲۸۱ – ۱۹ فروردین ۱۳۳۰) نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی بود. او را همراهِ محمدعلی جمال زاده، بزرگ علوی و صادق چوبک یکی از پدران داستان نویسی نوین ایرانی می دانند. هدایت از پیشگامان داستان نویسی نوین ایران و نیز، روشنفکری برجسته بود. بسیاری از پژوهشگران، رمانِ بوف کور او را مشهورترین و درخشان ترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران دانسته اند. هرچند آوازهٔ هدایت در داستان نویسی است، امّا آثاری از متون کهن ایرانی مانند زند وهومن یسن و نیز از نویسندگانی مانندِ آنتون چخوف و فرانتس کافکا و آرتور شنیتسلر و ژان پل سارتر را نیز ترجمه کرده است. او همچنین نخستین فرد ایرانی است که متونی از زبان پارسی میانه (پهلوی) به فارسی امروزی ترجمه کرده است. حجم آثار و مقالات نوشته شده دربارهٔ نوشته ها، زندگی و خودکشی صادق هدایت گواهِ تأثیر ژرف او بر جریان روشنفکری ایران است. شمار بسیاری از سخنوران ایرانی نسل های بعدی، از غلامحسین ساعدی و هوشنگ گلشیری و بهرام بیضایی تا رضا قاسمی و عباس معروفی و دیگران، هر یک به نوعی کمتر یا بیشتر تحت تأثیر کار و زندگی هدایت واقع شده و درباره اش سخن گفته اند. صادق هدایت در ۱۹ فروردین سال ۱۳۳۰ در پاریس در ۴۸ سالگی خودکشی کرد و چند روز بعد در قطعهٔ ۸۵ گورستان پر-لاشز به خاک سپرده شد.

پوستر صادق هدایت

معرفی کتاب زنده به گور

«زنده بگور» نوشته صادق هدایت(۱۳۳۰-۱۲۸۱)، نویسنده معاصر ایرانی است و ۹ داستان کوتاه از وی را در خود دارد. در بریده ای از داستان «مادلن» می خوانیم: پریشب آنجا بودم، در آن اطاق پذیرائی کوچک. مادر و خواهرش هم بودند، مادرش لباس خاکستری و دخترانش لباس سرخ پوشیده بودند، نیمکت های آنجا هم از مخمل سرخ بود، من آرنج را روی پیانو گذاشته به آنها نگاه می کردم. همه خاموش بودند مگر سوزن گرامافون که آواز شور انگیز و اندوهگین «کشتیبان ولگا» را از روی صفحه سیاه درمی آورد. صدای غرش باد می آمد، چکه های باران به پشت شیشه پنجره می خورد، کش می آمد، و با صدای یکنواختی با آهنگ ساز می آمیخت. مادلن جلو من نشسته با حالت اندیشناک و پکر سر را بدست تکیه داده بود و گوش می کرد. من دزدکی به موهای تابدار خرمائی، بازوهای لخت، گردن و نیم رخ بچگانه و سر زنده او نگاه می کردم. این حالتی که او بخودش گرفته بود بنظرم ساختگی می آمد، فکر می کردم که او همیشه باید بدود، بازی و شوخی بکند، نمی توانستم تصور بکنم که در مغز او هم فکر می آید، نمی توانستم باور بکنم که ممکن است او هم غمناک بشود، من هم از حالت بچگانه و لاابالی او خوشم می آمد. این سومین بار بود که از او ملاقات کرده بودم. اولین بار کنار دریا به آنها معرفی شدم ولی با آن روز خیلی فرق کرده. او و خواهرش لباس شنا پوشیده بودند، یک حالت آزاد و چهره های گشاده داشتند. او حالت بچگانه، شیطان و چشمهای درخشان داشت. نزدیک غروب بود موج دریا، ساز، کازینو همه بیادم می آید. حالا صورت آنها پژمرده، اندیشناک و سر بگریبان زندگی می نماید با لباسهای سرخ و ارغوانی مد امسال که دامن بلند دارد و تا مچ پای آنها را پوشانیده! صفحه با آواز دور و خفه که بی شباهت صدای موج دریا نبود ایستاد.

خلاصه ای از داستان های کتاب زنده به گور:

این کتاب نخستین بار در سال 1309، در چاپ خانه ی فردوسی تهران انتشار یافت و تا کنون به زبان های مختلفی مانند انگلیسی، فرانسوی، ارمنی و کره ای ترجمه شده و عنوان آن برگرفته از داستان اول به نام زنده به گور است. «زنده به گور»: احوالات مردی را با افکار تاریک به تصویر می کشد که از زندگی خسته و ناامید شده و با انواع مختلفی از راه های خودکشی، در تلاش برای پایان دادن به زندگی اش است. «حاجی مراد»: داستان مردی بازاری و همسرش را به تصویر می کشد؛ خانواده ای بدون فرزند و مردی که به همسرش علاقه مند، اما نسبت به او بدبین است. همین شک و دودلی دستمایه ی اصلی داستان می شود و آن را به نحوی متفاوت پیش می برد. «اسیر فرانسوی»: داستان مسافری در یک هتل است که با پیشخدمت هتل دیدار و شروع به صحبت در مورد یک کتاب جنگی می کند. «داود گوژپشت»: داستان پسری به نام داوود با قوز بزرگی بر پشتش است. همه داوود را تمسخر می کنند تا اینکه روزی او سر به بیابان می گذارد و در راه با اتفاق های مختلفی رو به رو می شود. «مادلن»: داستان پسری ایرانی است که با دختری فرانسوی به نام مادلین آشنا می شود. بعد از معاشرت، مادلین پسر را به خانه اش دعوت می کند. «آتش پرست»: داستان فلاندن است که خاطرات باستان شناسی خود در ایران را برای دوستش در یک مهمانخانه تعریف می کند. «آبجی خانم»: داستان دختری است که صورت زیبایی ندارد و همین موضوع باعث شده تا خواستگار نداشته باشد، دختر به نماز و قرآن رو آورده است تا اینکه خواهرش عروس می شود. «مرده خورها»: داستان دو زن بیوه را روایت می کند که شوهرشان مشهدی رجب، مرده است. آن ها در حال جروبحث بودند که با دزدی رو به رو می شوند. «آب زندگی»: داستان سه برادر است که هر کدام راهی را پیش می گیرند تا زندگی خود را بسازند و از پدر خود جدا می شوند. که شامل داستان های:

داستان های کتاب زنده به گور تاریخ نگارش مکان نگارش
زنده به گور ۱۱ اسفند ۱۳۰۸ پاریس
حاجی مراد ۴ تیر ۱۳۰۹ پاریس
اسیر فرانسوی ۲۱ فروردین ۱۳۰۹ پاریس
داود گوژپشت ۱۶ شهریور ۱۳۰۹ تهران
مادلن ۱۵ دی ۱۳۰۸ پاریس
آتش پرست ۱۵ مرداد ۱۳۰۹ تهران
آبجی خانم ۳۰ شهریور ۱۳۰۹ تهران
مرده خورها ۱۲ آبان ۱۳۰۹ تهران
آب زندگی ۱۲ آبان ۱۳۰۹ تهران

در بخشی از کتاب زنده به گور می خوانیم:

حس می کردم که تنم می پرید، دهنم خشک شده بود، سردرد کمی داشتم، تقریباً به حالت اغما افتاده بودم، چشم هایم نیمه باز بود. نفسم گاهی تند و گاهی کند می شد. از همه ی سوراخ های پوست تنم، این گرمای گوارا به بیرون تراوش می کرد. مانند این بود که من هم به دنبال آن بیرون می رفتم. خیلی میل داشتم که بر شدت آن بیفزاید، در وجد ناگفتنی فرورفته بودم. هر فکری که می خواستم می کردم. اگر تکان می خوردم، حس می کردم که مانع از بیرون رفتن این گرما می شد. هر چه راحت تر خوابیده بودم، بهتر بود. دست راستم را از زیر تنه ام بیرون کشیدم، غلتیدم، به پشت خوابیدم، کمی ناگوار بود، دوباره به همان حالت افتادم و اثر تریاک تندتر شده بود. می دانستم و می خواستم که مردن را درست حس بکنم. احساساتم تند و بزرگ شده بود. در شگفت بودم که چرا خوابم نبرده. مثل این بود که همه هستیِ من از تنم به طرز خوش و گوارایی بیرون می رفت. قلبم آهسته می زد، نفس آهسته می کشیدم، گمان می کنم دو سه ساعت گذشته. در این بین کسی در زد، فهمیدم همسایه ام است، ولی جواب او را ندادم و نخواستم از جای خود تکان بخورم.

جملات برگزیده کتاب زنده به گور:

  • چقدر هولناک است! وقتی که مرگ آدم را نمی خواهد و پس می زند!
  • هرکسی مطابق افکار خودش، دیگری را قضاوت می کند. زبان آدمی زاد مثل خود او ناقص و ناتوان است.
  • یک احساساتی هست، یک چیزهایی هست که نمی شود به دیگری فهماند. نمی شود گفت، آدم را مسخره می کنند.
  • کسی تصمیم به خودکشی نمی گیرد، خودکشی با بعضی هاست و در خمیره و در سرشت آن هاست، نمی توانند از دستش بگریزند.
  • من همیشه زندگانی را به مسخره گرفتم. دنیا، مردم، همه اش به چشمم یک بازیچه، یک ننگ، یک چیز پوچ و بی معنی است.
  • یک جایی بروم که کسی مرا نشناسد، کسی زبان من را نداند، می خواهم همه چیز را در خود حس بکنم. اما می بینم برای این کار درست نشده ام

شناسنامه کتاب زنده به گور صادق هدایت

  • نویسنده: صادق هدایت
  • زبان: فارسی
  • ناشر چاپی: گیوا
  • تعداد صفحات:120
  • موضوع کتاب:کتاب های داستان و رمان ایرانی
  • نسخه الکتریکی:دارد
  • نسخه صوتی : دارد

امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید. همچنین برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
نظر خود را به اشتراک بگذارید
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها