درباره کتاب
این رمان در ارتباط با کودتا ژنرال پینوشه بر علیه سالوادور آلنده رییس جمهور شیلی تا سال 1980 است. این کودتا که به کمک سازمان سیا و ارتش شیلی صورت گرفت یکی از تاریک ترین نقاط در تقرن بیستم است. موج خشونت ها، اعدام ها، شکنجه ها و ... به حدی زیاد بود که در تمام جهان پیچید.
خولیو مندس و همسرش گلوریا از جمله مردمانی هستند که در نتیجه این کودتا مجبور به ترک وطن شدند و به اسپانیا نقل مکان کردند. خولیو در آرزوی نویسنده شدن است او می خواهد خاطرات خود از این اتفاق شوم را مکتوب کند و به آرزویش جامه عمل بپوشاند اما مشکلات پناهندگی، وضع مادرش و برخی اتفاقات دیگر مانع از این می شود که او در راهش موفق شود. مهاجران سیاسی اساسا همه شکست خورده هستند.
خلاصه داستان
داستان باغ همسایه داستان زندگی یکی از تبعیدی هاست. “خولیومندس” در شیلی و در سال های قبل از کودتا استاد دانشگاه بوده و زبان و ادبیات انگلیسی تدریس می کرده. او فرزند یک نماینده سابق کنگره است. یک نماینده لیبرال که به قول خودش با پشتیبانی آرای رعایای یکی از مالکین، به مجلس نمایندگی راه یافته و مدت های مدید بر آن کرسی تکیه داشته و البته سال ها قبل از کودتا مرده. مخفی شدن پسرخاله خولیو در خانه آنها بعد از کودتا منجر به دستگیری خولیو و مادرش می شود. این بازداشت شش روز طول می کشد. اما او از کارش معلق می شود و به ناچار با همسر و فرزندش جلای وطن می کند. همسر او “گلوریا” نیز دختر یک دیپلمات سابق بوده. این دو در شیلی از تنعمی محدود برخوردار بوده اند با مهاجرت به اسپانیا عملا حمایت های خانواده را از دست داده و زندگی فلاکت باری را سپری می کنند.
گلوریا در اسپانیا درباره فرهنگ و مناسبات اجتماعی مردم مطالعه می کند و هر از چندی مقاله ای در نشریات چاپ می کند. گاهی هم در ترجمه رمانی از انگلیسی به اسپانیولی به خولیو کمک می کند. خولیو خودش را نویسنده می داند و همواره درصدد است که آن اتفاق مهم زندگی اش، یعنی شش روز بازداشت را، دست مایه نوشتن یک رمان کند. رمان او توسط زنی به نام “نوریا مونکلوس” که کارشناس ادبیات آمریکای لاتین است و درباره آثار ادبی، قبل از چاپ نظر می دهد، غیر قابل انتشار اعلام شده است. نوریا در ذهن خولیو همان سد محکم بین او و خوشبختی و موفقیت است و به همین دلیل مدام با او درگیر چالش و جنگی فرساینده است.
درباره نویسنده
ونوسو از نویسندگان مهم دوره شکوفایی ادبیات آمریکای لاتین به شمار می رود. وی در اعتراض به دیکتاتوری پینوشه تن به تبعیدی خودخواسته داد و چندین سال را در مکزیک، آمریکا و اسپانیا زندگی کرد. دونوسو در سال ۱۹۸۱ به شیلی بازگشت و تا زمان مرگش در سال ۱۹۹۶ در زادگاهش بود. وی پس از بازگشت به شیلی، اقدام به راه اندازی کارگاه داستان نویسی کرد که این کارگاه نقش مهمی در پرورش نسل جدیدی از نویسندگان شیلیایی داشت. آثار او با مضامینی چون سکشوالیته، بحران هویت، روانشناسی و طنزی تلخ گره خورده است.
قسمتی از کتاب
نگرش سیاسی و اخلاقی که از هنرمند پذیرفتنی نیست، چون هنرمند باید قبل از هر چیز فریاد عصیان علیه بیدادی باشد که بر مردم ستمدیده مان می رود. (کتاب باغ همسایه – صفحه ۲۵)
کاچو مرد خوشبختی بود، به هر چیزی که مال خودش بود مباهات می کرد. چهار سال پیش او در بارِ ساندرا که توی خیابان دوس دِ مایو بود با زن آلمانی جوان و دلربایی آشنا شده بود که با مرسدس بنز و سگی درنده سفر می کرد. کاچو و این زن یک هفته با هم خوش گذرانده بودند بی آن که تظاهر کنند عاشق هم شده اند یا به این فکر بیفتند که این نزدیکی مسیر زندگی شان یا حتی برنامه سفرشان را عوض می کند. لذت محض، بی هیچ مشکل، فارغ از دغدغه وفاداری، کاری که فقط از نسل جوان برمی آید. (کتاب باغ همسایه – صفحه ۵۳)
آدریا سولا یک باره توی حرفش پرید که بازگشت به شیلی خیانت به آرمان است و این را هم اضافه کرد که همۀ روشنفکرهایی که بعد از کودتا توی مملکت ماندند خائن اند، چون حضور آن ها به رژیم مشروعیت می بخشد. (کتاب باغ همسایه – صفحه ۶۴)
تنهایی و سکوت از تجملاتی است که فقط نصیب پولدارها می شود. (کتاب باغ همسایه – صفحه ۱۲۰)
ما اگر عنان خودمان را مثل این جوان ها رها می کردیم، مایۀ مسخره می شدیم، مسخره، نه فقط به خاطر سن مان، بلکه به این خاطر که نیازهای ما چیز دیگری است. (کتاب باغ همسایه – صفحه ۱۲۸)
شناسنامه کتاب
نویسنده:خوسه دونوسو
انتشارات:آگاه
موضوع:داستان های شیلیایی قرن 20
مترجم:عبدالله کوثری