درباره کتاب در انتظار بربرها
کوتسی در این کتاب پنجره ای دیگر به روان انسانی می گشاید و به گونه ای یادآور جرج اورول، عوالم روحی یک مقام رسمی را که در یک امپراطوری خیالی مواجه با انجام وظایفی بی رحمانه است، توصیف می کند. داستان او توصیف سرشت فریب کارانه و طمع کارانه جنگی است که علیه (بربرها) که در واقع کسی جز بومیان ساکن اطراف نیستند، جریان دارد و نشان می دهد آدمیان، آن گاه که قدرتش را داشته باشند، در رسیدن به آن چه خود بر حق و درست می دانند تا چه اندازه آماده ستم بر دیگر انسان هایند. توانایی کوتزی در وصف ژرف نگرانه نومیدی و درماندگی قهرمان داستان در مواجهه با شرایطی است که توان تغییر یا تعدیل آن را در خود نمی یابد.
خلاصه داستان در انتظار بربرها
داستان از زاویه دید اول شخص و در زمان حال روایت می شود. مکان ها، افراد و زمان فاقد نام یا تعریف مشخص هستند، این خصوصیات موجب می شود داستان جهان شمول باشد. کوتزی شیوه ی روایت مناسبی را برای فضاسازی تنش، ظلم و استبداد و آثار اجتماعی مخرب آن به کار گرفته است. راوی و شخصیت مرکزی داستان دادرس یا شهردار یک شهر مرزی از یک امپراتوری است که در آستانه بازنشستگی قرار دارد، این شخصیت دو نقش را برای خواننده ایفا می کند، اول اینکه چشمی است که خواننده تمام وقایع را با آن می بیند و دوم صدایی است که نقطه نظرات خود را برای خواننده بازگو می کند.
سرهنگ جول تنها شخصی است که دارای نام است، او به نمایندگی از پایتخت امپراتوری به شهر وارد می شود تا شایعات مبنی بر حمله ی قبیله ای بومی و بدوی که با عنوان بربرها شناخته می شوند و در مناطق مرزی زندگی می کنند، بررسی کند. او برای کسب اطلاعات چند زندانی از افراد بومی را مورد شکنجه ی شدید قرار می دهد. روشی که به نظر شهردار زیر سؤال است، اتفاقاتی از این قبیل باعث می شوند شهردار به حقانیت و کارآمدی سیستم حقوقی امپراتوری شک کند در حالی که سابقاً خود را وفادار و مطیع این امپراتوری می دانست.
شهردار با دختری از بربرها که در شهر باقی مانده است و زیر شکنجه ها آسیب زیادی دیده است، روبرو می شود. از طرفی نسبت به او علاقه احساس می کند و از طرفی حس مسئولیت در قبال این دختر و قبیله اش که بی رحمانه مورد ظلم قرار می گیرند دارد، بنابراین خود را به خطر می اندازد تا از او پرستاری و محافظت کند و او را به مردمش برگرداند. در ادامه تغییر و تحولاتی رخ می دهد که نقش منفی حکومت در تحریک احساسات مردم شهر نسبت به یک تهدید بی اساس را به تصویر می کشد.
درباره نویسنده در انتظار بربرها
جان مَکسول “جی.ام.” کوتسی ( زاده ۹ فوریه ۱۹۴۰) نویسندهٔ هلندی تبار اهل آفریقای جنوبی و برندهٔ جایزه نوبل ادبیات سال ۲۰۰۳ میلادی است. وی دو بار نیز برنده جایزه ادبی من بوکر شده است.جی.ام. کوتسی در تاریخ ۹ فوریهٔ ۱۹۴۰ میلادی در کیپ تاون آفریقای جنوبی زاده شد. پدر او حقوق دان و مادرش آموزگار بود. وی در سال ۱۹۵۷ به دانش گاه کیپ تاون وارد شد و به تحصیل زبان انگلیسی و ریاضیات پرداخت. سپس، در سال ۱۹۶۰ مدرک کارشناسی ادبیات، و در ۱۹۶۱ کارشناسی ریاضیات اش را دریافت کرد.او بین سال های ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۵ در لندن به عنوان برنامه نویس کامپیوتر برای شرکت آی. بی. ام. کار می کرد و همزمان، روی پایان نامه اش که دربارهٔ رمان نویس انگلیسی، فورد مدوکس فورد بود به پژوهش می پرداخت.کوتزی در سال ۱۹۶۳ با فیلیپا جابر (۱۹۹۱–۱۹۳۹) ازدواج کرد. حاصل ازدواج آن ها دو فرزند به نام های نیکُلاس (۱۹۸۹–۱۹۶۶) و گیزلا (متولد ۱۹۶۸) بود.وی در سال ۱۹۶۵ دورهٔ آموزش دکترای خود را در رشتهٔ زبان شناسی دردانشگاه تگزاس در آستین آغاز، و در ۱۹۶۸ مدرک دکترایش را در رشته های زبان انگلیسی، زبان شناسی و زبان های آلمانی دریافت کرد. موضوع پایان نامهٔ دورهٔ دکترای او کارهای اولیهٔ ساموئل بکت اندیشمند و نویسندهٔ شهیر ایرلندی بود که تحتِ تأثیر سبک نگارشی اش قرار گرفته بود.اولین اثر داستانی کوتسی، سرزمین های گرگ ومیش در سال ۱۹۷۴ منتشر شد، که مشتمل بر دو داستان جداگانه («پروژهٔ ویتنام» و «حکایتِ یاکوبوس کوتزی») با مضمونی مشترک بود و او را به عنوان یک نویسندهٔ قدرتمند سبک ادبیات پسااستعماری مطرح ساخت. پس از آن، در سال ۱۹۷۷، رمان در مرکز (قلب) کشور منتشر شد، و جایزهٔ اول ادبی آفریقای جنوبی را برای وی به ارمغان آورد. در انتظار بربرها در سال ۱۹۸۰ منتشر شد و در مجموعهٔ «آثار بزرگ قرن بیستم» انتشارات پنگوئن جای گرفت. رُمان بعدی کوتزی، زندگی و زمانهٔ مایکل ک نام دارد که در ۱۹۸۳ به چاپ رسید و در همان سال جایزهٔ ادبی بوکر را از آن خود ساخت. فو که در ۱۹۸۶ منتشر شد، حول محور طرح داستانی رابینسون کروزوئه ساخته وپرداخته شده است، و عصر آهن (۱۹۹۰) که جزو عامه پسندترین کتاب های اوست، در ساندی اکسپرس به عنوان کتاب سال معرفی شد؛ او در این اثر خود تصویری تراژیک از اوضاع سیاسی و اجتماعیِ کشوری ویران شده توسط نژادپرستی و خشونت ارائه می کند.ارباب پترزبورگ (۱۹۹۴) گرچه داستانی خیالی است، اما شخصیت اول آن فیودور داستایُفسکی، اندیشمند و نویسندهٔ نامدار روس است. این اثر قدرتمند و ژرف در سال ۱۹۹۵ جایزهٔ داستان سرایی بین المللی آیریش تایمز را از آن خود کرد…کوتزی در سال ۲۰۰۲ به استرالیا مهاجرت کرد و هم اکنون استاد پژوهشگر افتخاری در دانشگاه آدلاید است.علاوه بر جایزهٔ نوبل ۲۰۰۳ که به پاس مجموعهٔ فعالیت های ادبی اش به وی اعطاء شد، تاکنون یازده جایزهٔ ادبی دیگر نیز به آثار او تعلق گرفته است که مهم ترین شان از این قرارند: جایزهٔ CAN، جایزهٔ اول ادبی آفریقای جنوبی (سه بار)، جایزهٔ بوکر (دو بار، به خاطر کتاب زندگی و زمانه مایکل ک)، جایزهٔ فمینا برای رمان خارجی (به خاطر کتاب زندگی و زمانه مایکل ک)، جایزهٔ اورشلیم، جایزهٔ ادبی لانان، جایزهٔ بین المللی رمان از نشریهٔ آیریش تایمز و جایزهٔ نویسندگان کشورهای مشترک المنافع.مقامات آکادمی نوبل هنگام اعطای جایزهٔ نوبل به کوتسی گفتند، ساختار نگارشی رمان های وی بسیار استادانه است و دیالوگ های متن داستان هایش از لحاظ تحلیلی حرف زیادی برای گفتن دارند، اما کوتزی در عین حال یک شکاک موشکاف است که در انتقاداتش از فردگرایی و اصول اخلاق ظاهری تمدن غرب منتقدی بسیار بی رحم است.
قسمتی از کتاب در انتظار بربرها
باید برگردم به سلول ام. البته این ژست تاثیری، ندارد، حتا کسی متوجه هم نمی شود. با این همه، به خاطر خودم هم که شده، به عنوان ژستی برای فقط برای خودم، باید به آن تاریکی سرد برگردم و در را قفل کنم و کلید را خَم کنم و گوش هام را بگیرم تا صدای خون خوارگی میهن پرستانه را نشنوم و لب هام را روی هم بگذارم و دیگر حرف نزنم. کی می داند، شاید نگاه ام به همشهری هام عادلانه نیست، شاید در همین لحظه مرد کفاش دارد توی خانه اش آهسته با صدای انگشت روی قالبش می زند در همان حال با خود زمزمه می کند تا صدای آن فریادها به گوشش نرسد، شاید زن های خانه داری دارند تو آشپزخانه نخود پاک می کنند و برای سرگرم کردن بچه های تخس شان قصه می گویند، شاید کشاورزهایی هستند که دارند آرام آرام راه آب ها شان را تعمیر می کنند. اگر چنین رفقایی هم هستند بَدا به حال ام که نمی شناسم شان! برای من، در این لحظه که دارم از جمعیت فرار می کنم، چیزی که بیش از همه اهمیت پیدا کرده این است که نه آلوده ی شقاوتی شوم که آن وسط می خواهند مرتکب شوند و نه خودم را به زهر نفرت عاجزانه نسبت به مرتکب شوندگان اش آلوده کنم. من که نمی توانم اسیرها را نجات بدهم، پس بگذار خودم را نجات بدهم، پس بگذارم خودم را نجات بدهم. بگدار دست کم بگویند، اگر اصلا بگویند، اگر اصلا کسی در آینده ای دور علاقه ای داشته باشد بداند ما چطوری زندگی می کرده ایم، که در این پایگاه دورافتاده ی امپراتوریِ نور، مردی بود که در عمق وجودش بربر نبود.
راست اش آدم برای تنهایی ساخته نشده! همه ی زورم را بی خود و بی جهت دور و بر ساعت هایی که برای ام غذا می آورند بنا می کنم. مثل سگ لف لف غذا می خورم. زندگی حیوانی دارد ازم یک حیوان می سازد. با این حال فقط در همین روزهای خالی که من خودم هستم و خودم، می توانم خوب تمرکز کنم و اشباح زن ها و مردها گیرافتاده میان این دیوارها را که پس از یک بار مهمان شدن در این جا از خوراک می افتادند و بی کمک نمی توانستند راه بروند پیش خودم مجسم کنم.
همیشه، جایی، بچه ای دارد کتک می خورد. به دختری فکر می کنم که برخلاف سن اش هنوز بچه بود، که آوردندش این جا و پیش چشم پدرش شکنجه اش کردند، که دید پدرش پیش او خوار می شود و دید که پدر می دانست او چه می بیند.
دارم می فهمم آزادی چه قدر حیاتی است. الان چه آزادی ای دارم؟ آزادی خوردن یا گشنگی کشیدن، سکوت کردن یا با خود ورور کردن یا مشت به در کوبیدن یا فریاد زدن. در را که روم قفل کردند شدم نمونه ی مجسم بی عدالتی، حالا جز کپه ای خون و گوشت و استخوان بدبخت بیشتر نیستم.
دشمن شما هستید، جنگ را شما به پا کرده اید، شما شهیدهایی را که آن ها لازم داشتند به شان داده اید، آن هم نه حالا بلکه یک سال پیش که اولین بربریت ظالمانه تان را این جا مرتکب شدید! تاریخ حق را به من خواهد داد!
من دارم از این وضعیت خاص صحبت می کنم. تو این وضعیتی که دارم دنبال حقیقت می گردم باید هم فشار بیاورم تا به ش دست پیدا کنم. ببینید، اول اش دروغ می شنویم – همیشه این جوری ست – اول اش دروغ، بعد فشار، باز هم فشار، باز هم دروغ، بعد شکستن، باز هم فشار بیشتر، آن وقت حقیقت. این جوری می شود به حقیقت رسید.
شناسنامه کتاب در انتظار بربرها
نویسنده: جان مکسول کوتزی
مترجم: محسن مینوخرد
ناشر: مرکز
تعداد صفحات: 231