درباره کتاب جوان خام
«جوان خوام»(به روسی: Podrostok)، که همچنین با دو نام دیگر(نوجوان) و (خانواده تصادفی) نیز منتشر شده است، رمانی است از تیودور داستایوفسکی نویسنده بزرگ روسی. اولین انتشار این کتاب به صورت قسمت به قسمت و ماهانه در سال 1875 در انتشارات یادداشت های وطن چاپ شد. کتاب، سرگذشت جوان روشنفکر 19 ساله ای را به اسم آرکادی دولگروکی روایت می کند. آرکادی فرزند نامشروع زمین داری پرحاشیه و زنباره است. عمده تمرکز داستان به بحث ها و تضاد فکری مستمر بین این پدر و پسر می گذرد، که در اصل بیان کننده ی بحث های ایدیولوژیک بین دو ایده ی سنتی تفکر در دهه ی 1940 و نگاه جدید نهلیستی دهه 1960 روسیه است. این در حالیست که جوان های زمان آرکادی تفکرات بیسیار منفی فرهنگ روسی را که در تضاد با فرهنگ اروپایی آن دوران بود پذیرفته بودند. یکی دیگر از موضوعات اصلی کتاب پرورش و چگونگی یه کار گیری تفکر آرکادی در زندگیش است که با سر باز زدن از رفتن به دانشگاه و درآمد زایی و تشکیل زندگی مستقل که شکلی از شورش علیه جامعه را به تصویر می کشد، نشان می دهد. کتاب از سه بخش تشکیل شده است که هر بخش واقایعی از سه روز را روایت می کنند. زندگی داستایوفسکی به عنوان نویسنده حول موضوع مهمی به نام آزادی چرخیده است. نویسنده به این نتیجه رسیده است که آزادی از با ارزش ترین دارایی هاست، اما سوء استفاده از آزادی مانند انتخاب آگاهانه شر منجر به آشوب می شود. در کتاب ابله ((the idiot داساتایوفسکی نشان می دهد که چگونه مشروعیت به دست آمده با پول می تواند منجر به تجزیه خانواده و جامعه شود. اما تنها در جوان خام است که پادهر چنین آشوبی را در بازگشت به باورهای مسیحی شرح و بسط داده است.
خلاصه داستان جوان خام
در رمان جوان خام روحی معصوم در نظرم بود که احتمال وحشتناک تباه شدن را حس کرده بود و به « تصادفی بودن » و بی اهمیت بودن خود نفرت می ورزید . نفرتش از روح هنوز پاکی بر می خاست که آگاهانه شرارت را در اندیشه هایش نگه می داشت و در قلبش می پروراند و در رویاهای نا آرام و پنهانی اما گستاخانه اش عذاب می کشید . بالطبع همه چیز را به قدرتش و منطقش و حتی مهمتر به خداوند مربوط می کرد. اینها همه از « نارسی » و « خامی» جامعه بر میخیزند.داستایفسکی، در تمام آثار مهم ادبی خود چالشی را فرا راه خواننده می نهد. آدمی چگونه موجودی است؟ فرشته خو یا دیوصفت یا ترکیبی از این دو. اکثر کاراکترهای خلق شده توسط او بیشتر از هر چیز درگیر خود هستند و این درگیری موجب خلق روایت های فرد با افراد و محیط می شود. زندگی خاص و پر از پیچیدگی نویسنده، بیماری صرع که بسیاری آن را منشا نبوغ وی می دانند، جامعه اشرافی روسیه در دوران زندگی او که از یک سو متاثر از رشد بورژوازی در اروپا و از دیگر سو متکی بر فئودالیسم روسی است در تک تک آثارش ردپای خود را بر جای نهاده و انسان گرفتار پوچ انگاری در جامعه ای با ظاهر پرزرق و برق و پرفریب را با استادی تصویر کرده است. جوان خام نیز یکی دیگر از آثار ماندگار این نویسنده بی بدیل است.
درباره نویسنده جوان خام
فیودور میخایلاویچ داستایِفسکی (زادهٔ ۱۱ نوامبر (مطابق تقویم سبک قدیم: ۳۰ اکتبر) ۱۸۲۱ – درگذشتهٔ ۹ فوریه (مطابق تقویم سبک قدیم: ۲۹ ژانویه) ۱۸۸۱) نویسندهٔ مشهور و تأثیرگذار اهل روسیه بود. ویژگی منحصر به فرد آثار وی روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیت های داستان است.بسیاری او را بزرگترین نویسنده روان شناختی جهان به حساب می آورند.رمان یادداشت های زیرزمینی او اولین نوشته ادبی اگزیستانسیالیسم جهان است.سوررئالیستها مانیفست خود را بر اساس نوشته های داستایفسکی ارائه کرده اند.فیودار میخایلاویچ فرزند دوم خانواده داستایِفسکی در ۳۰ اکتبر ۱۸۲۱ به دنیا آمد. پدرش پزشک بود و از اوکراین به مسکو مهاجرت کرده بود و مادرش دختر یکی از بازرگانان مسکو بود. در ده سالگی والدینش مزرعه ای کوچک در حومه شهر تولا در نزدیکی مسکو خریدند که از آن به بعد تابستان ها را در این مکان می گذراندند.در ۱۸۳۴ همراه با برادرش به مدرسهٔ شبانه روزی منتقل شدند و سه سال آنجا ماندند. در پانزده سالگی مادرش از دنیا رفت. در همان سال امتحانات ورودی دانشکدهٔ مهندسی نظامی را در سن پترزبورگ با موفقیت پشت سر گذاشت و در ژانویهٔ ۱۸۳۸ وارد دانشکده شد. در تابستان ۱۸۳۹ خبر فوت پدرش به او رسید.
در ۱۸۴۳ با درجهٔ افسری از دانشکدهٔ نظامی فارغ التحصیل شد و شغلی در ادارهٔ مهندسی وزارت جنگ به دست آورد. تا تابستان ۱۸۴۴ سهم ارث پدری اش به خاطر ولخرجی های مختلف به اتمام رسید. اوژنی گرانده اثر بالزاک را ترجمه کرد و در همین سال از ارتش استعفا کرد. در زمستان ۱۸۴۴–۱۸۴۵ رمان کوتاه بیچارگان را نوشت که بدین وسیله وارد محافل نویسندگان رادیکال و ساختارشکن بزرگ در سن پترزبورگ شد و برای خود شهرتی کسب کرد. طی دو سال بعد داستان های همزاد، آقای پروخارچین و زنِ صاحبخانه را نوشت.اکثر داستان های وی همچون شخصیت خودش سرگذشت مردمی ست عصیان زده، بیمار و روان پریش. او ابتدا برای امرار معاش به کار ترجمه پرداخت و آثاری چون اورژنی گرانده اثر بالزاکو دون کارلوس اثر فریدریش شیلر را ترجمه کرد.مترجمان مختلف نام این نویسنده را به اشکال متفاوتی در فارسی نوشته اند: «داستایوفسکی»، «داستایِفسکی» و «داستایِوسکی» که مورد دوم تلفظ صحیح نام اوست. خشایار دیهیمی در ترجمهٔ زندگینامهٔ داستایِفسکی نوشتهٔ ادوارد هلت کار نام او را به شکل «داستایِفسکی» آورده است. نام کوچک او نیز در متون ترجمه شده به اشکال «فیودور» و «فئودور» آمده است. با توجه به تلفظ روسی نام او، «فیودور دوستایِوسکی» صحیح است. در بین عامه فارسی زبانان به داستایوفسکی معروف است.
درباره مترجم کتاب جوان خام
عبدالحسین شریفیان در سال ۱۳۰۵ در بندر بوشهر متولد شد(درگذشتهٔ مرداد ماه ۱۳۸۸ در تهران). دوران ابتدایی و دوران متوسطه را در دبیرستان سعادت بوشهر سپری کرد و دیپلم رشته ادبی را از این دبیرستان اخذ نمود. وی در هنگام تحصیل شاگرد شاعر مشهور سیدمحمدطاهردشتی ملقب به شفیق شهریاری بود.نوجوانی : دوران نوجوانی و جوانی وی مصادف بود با شهریور ۱۳۲۰ و سقوط رضاشاه و اشغال بندر بوشهر توسط متفقین. عبدالحسین شریفیان در همین زمان، زبان انگلیسی را نزد برخی افسران انگلیسی مقیم بوشهر به خوبی آموخت. در سال ۱۳۲۹ به خدمت سربازی رفت و دوران نظام را در دانشکده افسری سپری کرد. در سال ۱۳۳۱ وارد دانشگاه تهران شد و در رشته زبان و ادبیات انگلیسی تحصیل کرد. از اساتید برجسته استاد شریفیان در هنگام تحصیل در دانشگاه تهران، دکتر لطفعلی صورتگر، دکتر علاءالدین پاسارگاد و دکتر پرویز ناتل خانلری بودند.فعالیت ادبی : عبدالحسین شریفیان یکی از پرکارترین مترجم های ایران بوده و در طول شصت سال فعالیت ادبی، بیش از ۵۰ کتاب از آثار معروف جهان را به فارسی برگردانده است. وی از آثار نویسندگان بزرگی چون هرمان هسه، آندره ژید، سامرست موآم و ویلیام فاکنر کتاب های متعددی را به فارسی برگردانده است.عبدالحسین شریفیان در بیست سال گذشته آثار متعددی از هرمان هسه نویسنده آلمانی ترجمه کرده است.
قسمتی از کتاب جوان خام
حتم دارم که بعضی زن ها هستند که در یک دقیقه آدم را با زیبایی شان یا با هر چیز دیگری که دوست دارید، مفتون خود می کنند، و حال آن که بعضی دیگر هستند که شش ماه طول می کشد تا معلوم شود چه دارند، و برای تشخیص آن و برای دوست داشتن چنین زن هایی کافی نیست به آنان نگاه کنید، کافی نیست که صرفا برای انجام کاری آماده باشید، انسان باید از استعداد و قریحه ویژه ای نیز برخوردار باشد. (کتاب جوان خام – صفحه ۳۸)
درخواست پول، حتی حقوق، نفرت انگیزترین کارهاست، به ویژه اگر آدم در زوایای وجدانش احساس کند که برای کسب آن کار زیادی نکرده است. (کتاب جوان خام – صفحه ۵۶)
چطور می توان به کسی گفت که هیچ کاری نمی شود کرد. من هیچ موقعیتی سراغ ندارم که در آن هیچ کاری نشود کرد! کار برای انسان، و نگران بقیه نباشید. کار آن قدر زیاد است که اگر نیک و به دقت بنگری می بینی که این عمر آدمی است که کفایت نمی کند. (کتاب جوان خام – صفحه ۹۲)
اگر من هفت تیر داشتم آن را جایی قایم می کردم. می دانید، راستی راستی آدم به وسوسه می افتد. من به خودکشی معتقد نیستم. اما اگر قرار باشد هر روز و ساعت چشمم به آن بیفتد، می دانید، واقعا بعضی وقت ها طوری می شود که ممکن است آدم را به وسوسه بیندازد. (کتاب جوان خام – صفحه ۱۱۹)
ابلهان از هر چه می گویند رضایت دارند، و همیشه هم بیش از اندازه مورد نیازشان حرف می زنند؛ و دوست دارند چیزی را هم یدک بکشند. (کتاب جوان خام – صفحه ۱۸۶)
من تقریبا پنجاه ساله شده ام، و تا امروز هیچ ندانسته ام که زیستن چیز خوبی بوده است یا نه. (کتاب جوان خام – صفحه ۲۹۹)
پسر عزیز، انسان باید بفهمد که چگونه با تلخی های کوچک زندگی بسازد. زندگی بدون آن ها ارزش زیستن ندارد. (کتاب جوان خام – صفحه ۳۶۵)
مشکل این است که من در جمع که هستم نمی دانم چگونه باید رفتار کنم. اگر به جایی بروم و در میان انبوهی از مردم باشم همیشه احساس می کنم که انگار در معرض برق نگاه های بی شماری قرار گرفته ام که همه به من نگاه می کنند. همین امر سبب می شود که خودم را جمع و جور کنم، جسما خودم را جمع و جور کنم. حتی در جاهایی مثل تئاتر، چه رسد به خانه ها و مجالس خصوصی. (کتاب جوان خام – صفحه ۳۹۳)
عجیب است، من همیشه، شاید از همان اوان کودکی ام، یک ویژگی اخلاقی داشتم: اگر با من بدرفتاری یا ظلمی می شد و اگر شدیدترین توهین ها را به من روا می داشتند، همیشه بیدرنگ میل مقاومت ناپذیری در من پیدا می شد که به این هتک حرمت تسلیم شوم، و حتی دلم می خواست که بیش از این به من توهین کنند، انگار که می گفتم: «خیلی خوب، شما مرا تحقیر کرده اید، پس من خودم را بیشتر تحقیر خواهم کرد؛ نگاه کنید و از آن لذت ببرید!» (کتاب جوان خام – صفحه ۴۵۷)
رمز و راز چیست؟ عزیزم، همه چیز رمز و راز است؛ همه جا رمز و راز خداست. در هر درخت، در هر برگ گیاه، این رمز و راز نهفته است. چه آواز آن پرنده کوچک که در پرواز است چه ستارگانی که شب ها در آن بلندای آسمان می درخشند، همه اینها پرده اسرار نهان است. و بزرگ ترین راز و رمزها آن چیزی است که در دنیای دیگر در انتظار روح انسان است. (کتاب جوان خام – صفحه ۴۸۹)
زندگی کردن بودن خدا چیزی نیست مگر شکنجه و عذاب. (کتاب جوان خام – صفحه ۵۱۵)
خوشبختی واقعی این است که انسان در طول عمرش سعی کند لااقل همنوعی را واقعا به شادمانی و خوشبختی برساند. (کتاب جوان خام – صفحه ۶۴۵)
شناسنامه کتاب جوان خام
- نویسنده: فیودور داستایفسکی
- ترجمه: عبدالحسین شریفیان
- انتشارات: نگاه
- تعداد صفحات: ۷۶۰